«خضر» در فرهنگ رسمی و فرهنگ عامّهٔ ایران ۳

از irPress.org
پرش به ناوبری پرش به جستجو
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۳ صفحه ۱۲۲
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۳ صفحه ۱۲۲
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۳ صفحه ۱۲۳
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۳ صفحه ۱۲۳
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۳ صفحه ۱۲۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۳ صفحه ۱۲۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۳ صفحه ۱۲۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۳ صفحه ۱۲۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۳ صفحه ۱۲۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۳ صفحه ۱۲۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۳ صفحه ۱۲۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۳ صفحه ۱۲۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۳ صفحه ۱۲۸
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۳ صفحه ۱۲۸
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۳ صفحه ۱۲۹
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۳ صفحه ۱۲۹
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۳ صفحه ۱۳۰
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۳ صفحه ۱۳۰
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۳ صفحه ۱۳۱
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۳ صفحه ۱۳۱
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۳ صفحه ۱۳۲
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۳ صفحه ۱۳۲


جزوه فرهنگی ترکمن، مازندران، گیلان و تالش

تقریباْ در اغلب نقاط حوزه‌های فرهنگی شمال ایران خضر کارکرد برکت‌رسانی را در تولید کشاورزی و دامپروری و نیز در فعالیت‌های تولیدی دیگری که در تأمین معاش مردم اهمیت دارد، دارا است. هم چنین با آب که یک عامل اصلی در فعالیت‌های کشاورزی، دامپروری و باغداری است، مربوط است و آب‌ها را به‌زیر فرمان دارد، در عین حال مشگل‌گشا و راهنما نیز هست. در این مناطق کارکرد خضر در تولید کشاورزی و دامپروری، در موارد متعدد، با آن چه در مناطق دیگر دیدیم همانند است.

در اغلب روستاهای ترکمن، مازندران و گیلان اعتقاد به«کاکل زدن» در محصولات کشاورزی مانند گندم، جو شالی و غیره که خوراک و تولید اصلی است، وجود دارد. کاکل زدن در نقاط مختلف با نام‌های متفاوت «تولون مِ»، «تندوره»، «کُلامِ»، «کول»، «تاق» و مانند آن نامیده می‌شود. اغلب معتقدند که عبور خضر موجب کاکل زدن می‌شود، و کاکل برکت می‌آورد. برای کاکل قربانی می‌کنند و اعتقاد دارند که اگر خون نریزند ممکن است خطری متوجه صاحب زمین بشود. چنین باورهائی در مورد دو شاخه شدن خوشه‌ها هم وجود دارد. هم چنین اگر هنگامی درو داس دست دروگر را ببرد، آن را خوش یمن می‌دانند. در نقاطی که نگهداری و پرورش کرم ابریشم معمول است، وقتی برای نوقان (کرم ابریشم) برگ توت می‌برند، اگر دست‌شان زخم بردارد آن را به‌فال نیک می‌گیرند و موجب برکت می‌دانند؛ و هر دو مورد با خون قربانی و فراوانی و برکت ارتباط پیدا می‌کند.

در روستای «شیرآباد» از توابی «رامیان»، «تندوره» گندم، جو و شالی، و «چارغوزه» شدن پنبه و خوشه «دوشاخه» گندم و شالی را نتیجه عبور خضر می‌دانند و نشانه فراوانی؛ برای آن گوسفند نر یا خروس قربانی می‌کنند، در غیر این صورت ممکن است «سر صاحبش را بخورد» یعنی ممکن است صاحب محصول بمیرد. در این ده به‌طور کلی فراوانی محصول را به‌سر خرمن‌ها می‌آیند با این گمان که یکی از آن‌ها ممکن است خضر باشد محترم می‌شمارند در ده «مزرعه» را از توابع «علی‌آباد کّتول» اگر محصول گندم و شالی خوب باشد خضر به‌آن نظر کرده‌است. معتقدند «خضر حیات دارد و مسیر هم دارد» یعنی حرکت می‌کند و آمد یا فراوانی تولید گوسفند و محصول زمین را از گذر کردن خضر می‌دانند. در ده «لاریم» جویبار شاهی قطعه زمینی را جداگانه به‌نذر خضر می‌کارند. در این ده برکت محصول کشاورزی را نتیجه نظر کردن خضر می‌دانند. در ده «پیمور» کلاردشت فراوانی گندم را از اثر نظر خضر می‌شمارند. در ده «زّرکه» آمل معتقدند وقتی محصول شالی خوب باشد خضر از آن عبور کرده است و نیز معتقدند خضر پسر امیرالمؤمنین است و امیرالمؤمنین سفره‌اش را روی مازندران تکان داده و به‌این سرزمین برکت داده است. دراین ده قصه‌ئی درباره خضر و برکت خرمن وجود دارد که با یکی دو قصه‌ئی که دراین باره از فارس دیدیم مشابهت دارد. این قصه از زبان یکی از اهالی ده چنین است: «یک زمین شالی بود و [صاحب آن] یک مزدور داشت. شالی را جمع کردند بردند بردند سرخرمن. شب که شد صاحب خرمن رفت خانه و مزدور سر خرمن خوابید. شنید صدای حرف می‌آید، دقت کرد دید دو سه نفر توی خرمن هستند و صحبت می‌کنند. یکی گفت آن قسمت شالی فلان قدر می‌شود، دیگری گفت آن