ملکالشعراء بهار و ترجمه
تایپ این مقاله تمام شده و آمادهٔ بازنگری است. اگر شما همان کسی نیستید که مقاله را تایپ کرده، لطفاً قبل از شروع به بازنگری صفحهٔ راهنمای بازنگری را ببینید (پیشنویس)، و پس از اینکه تمام متن را با تصاویر صفحات مقابله کردید و اشکالات را اصلاح کردید یا به بحث گذاشتید، این پیغام را حذف کنید. |
- دکتر سیروس شمیسا
رشیدالدین وطواط در «حدایقسحر فیالدقایق الشعر» در باب صنعت ترجمه مینویسد: «این صنعت چنان باشد که شاعر معنی بیت تازی را بهپارسی نظم کند یا پارسی را بهتازی». در شرح این صنعت، مثالهای متعدّدی در کتب بدیعی آمده است و بهطوری که از مجموع آنها مستفاد میشود، شاعرِ مترجم معمولاً اسم سرایندهٔ اصلی را ذکر نمیکند. شاید بدین دلیل که اشعار موردنظر بهقدر کفایت معروف بوده است. این شیوهٔ ترجمه بعد از مشروطیت منسوخ شد و شاعرانی که از گویندگان بیگانه اشعاری بهفارسی برگردانده یا مورد اقتباس قرار دادهاند همه جا نام سرایندهٔ اصلی را ذکر کرده یا بهنحوی بهمأخذ خود اشاره کردهاند، چنان که در دیوان بهار مکرر بهچنین توضیحاتی برمیخوریم و حق نیز همین است وگرنه باید شعر را بهقول شمس قیس از مقولهٔ «سرقات شعری» بهحساب آورد که معالاسف نمونههائی از آن در آثار شاعران معروف دیده شده است.
- ***
و امّا غرض از تمهیدات فوق این است که در کتابی عربی بهنام «مدارجالقراءة» [۱] بهقطعهئی موسوم به«أَلفَلّاحُ وَ بَنُوهُ» برخوردم که مضمون آن بعینه در شعر معروف بهار «رنج و گنج» تکرار شدهاست.
شعر«رنج و گنج» بهار بسیار معروف است و مکرر در کتب دبستانی و دبیرستانی بهطبع رسیده. آن چه مسلّم است بهار این شعر را بهعینه از شعر جرجس همّام ترجمه کرده و این که چرا مأخذ خود را ذکر نکرده محلّ بحث است. من بشخصه مقام ادبی بهار را بسی والاتر از آن میدانم که مضمون دیگری را بر خود بسته باشد، بلکه اطمینان دارم که او مأخذ خود را -لااقل شفاهاً- متذکر شده بود، امّا بهجهت شهرت و مقبولیت روزافزون قطعهٔ وی آن تذکّر فراموش شد، واللّهُاعلم.
بههر تقدیر از آنجا که این قطعهٔ بهار در زمرهٔ قطعات منظوم کلاسیک زبان فارسی محسوب شده بهتر آن است که در تجدید چاپ دیوان او در این باب تذکّر داده شود.
- ***
اینک نخستین سطور قطعهٔ بهار و سپس سطوری از قطعهٔ جرجس همّام و آنگاه ترجمهٔ آن از نظر خوانندگان میگذرد:
- «رنج و گنج»
برو کار میکن مگو چیست کار / که سرمایهی جاودانیاست کار
نگر تا که دهقان دانا چه گفت /به فرزندگان، چون همیخواست خفت...
و دو بیت از اصل قطعهی جرجس همام:
الفَلاحً و یَنًوهً
أمابَ یوماً عاملاً فیالارض / داءُ عیاءً بالقضاءالمقضی
وحین إذً طالتً محلیه ألعله / وفد محلله من جراهاالقله...(؟)
و برگردان فارسی آن:
۱- روزی به کشاورزی، از قضای بی امان، دردی بیدرمان رسید
۲- وچون زمان بیماری دراز گشته وز آن کاستی بر او چیره آمد
۳-و از سلامت نومید شد پسران خود را لختی پیش خواند
۴-وگفت به این وصیت توجه کنید و با حسن نیت بهکارش بندید
۵-در این باغ گنجی نهان کردهام که پس از من تنگدستی را از شما دور میکند
۶-آنرا مدفون کردهام اما بر آن نشانی نگذاشتم تا کسی بدان دست نیابد
۷- تمامی توان خود را در جستجوی آن بهکار برید و در این راه شکیبائی را بر خود چونان زرهی پندارید
۸- و کند وکاو را بسیار کنید، آنگاه آنرا میبینید، همانا این گنج، جست وجوی شماست که آشکار میشود
۹-کشاورز پس از این سخنان بمرد و فرزندان اندرز او را به کار بستند
۱۰-و با کلنگ به جانب زمین شتافتند تا گنجینه را بیابند
۱۱-و در کندن کوشیدند و باغ را یکسره زیر و زبر کردند
۱۲-نه در میدیدند و نه گنجی، گفتند پدر میخواست ما را عاجز کند
۱۳- اما آب و گیاه زمین فراوان گشت و و کشتزار از خوشه پر شد
۱۴- و غلهء آن بسیار گشت، پش آنرا با دلی سپاسگزار درو کردند.
۱۵-وبدین ترتیب حقیقت آن مجاز را دریافتند. یعنی امری را که پدر به گنج تعبیر کردهبود
۱۶- و گفتند مقصود او بدون شک همین محصول بوده است، در حقیقت تمام زمین سود است
- ***
در خاتمه باید اضفه کرد که شعر بهار مِن حیثالمجموع،از لحاظ ایجاز و ریزهکاریهای ادبی بر شعر همام ترجیح دارد اما گفتهاند: للاول فضل السبق.
پاورقی
- ^ «مَدارجالقِراءَة» لجرجس همّام، بیروت - ۱۹۲۷
این کتاب مشتمل بر حکایات و اشعاری است که بهزبانی نسبتاٌ ساده برای کودکان و نوجوانان عرب نوشته شده است. مقدّمهٔ کتاب تاریخ ۱۹۱۴ را دارد. گویا در قدیم این کتاب را در برخی از دبیرستانهای ایران تدریس میکردهاند. نسخهٔ کهنهئی که در دست من است بهعبارت «کتابخانهٔ جم مشهد» ممهور است.