انگورِ دیم

از irPress.org
نسخهٔ تاریخ ‏۱۷ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۰:۵۴ توسط Robofa (بحث | مشارکت‌ها) (ربات: تغییر خودکار متن (-ي +ی, -ك +ک))
پرش به ناوبری پرش به جستجو
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۸ صفحه ۹۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۸ صفحه ۹۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۸ صفحه ۹۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۸ صفحه ۹۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۸ صفحه ۹۸
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۸ صفحه ۹۸
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۸ صفحه ۹۹
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۸ صفحه ۹۹
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۸ صفحه ۱۰۰
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۸ صفحه ۱۰۰
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۸ صفحه ۱۰۱
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۸ صفحه ۱۰۱
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۸ صفحه ۱۰۲
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۸ صفحه ۱۰۲
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۸ صفحه ۱۰۳
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۸ صفحه ۱۰۳
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۸ صفحه ۱۰۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۸ صفحه ۱۰۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۸ صفحه ۱۰۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۸ صفحه ۱۰۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۸ صفحه ۱۰۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۸ صفحه ۱۰۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۸ صفحه ۱۰۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۸ صفحه ۱۰۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۸ صفحه ۱۰۸
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۸ صفحه ۱۰۸
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۸ صفحه ۱۰۹
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۸ صفحه ۱۰۹
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۸ صفحه ۱۱۰
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۸ صفحه ۱۱۰
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۸ صفحه ۱۱۱
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۸ صفحه ۱۱۱
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۸ صفحه ۱۱۲
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۸ صفحه ۱۱۲
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۸ صفحه ۱۱۳
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۸ صفحه ۱۱۳


این بررسی در سال ۱۳۵۶ در بوشهر انجام شده است. پژوهشگر در این گزارش به شرح و توصیف شیوه‌ئی از تولید کشاورزی پرداخته است که پیش از هر چیز بازگوی کوشش انسان است در بهره برداری از امکانات محیط طبیعی پیرامونش.

سرسپردگی رژیم قبلی، این شیوهٔ ابتدائی اما مؤثر را به آستانهٔ نابودی کشانده است و پژوهشگر چند و چون این نابودی را نشان داده است، و در کنار آن داستان غمبار نابودی جوامع روستائی منطقه را نیز بازگو کرده است.

ک.ج.

مقدمه

در ایران انگور یکی از فرآورده‌های مهم کشاورزی است. از دیرباز در بسیاری از نقاط ایران پرورش تاک معمول بوده است. در هر ناحیه کشاورزان با توجه به موقعیت جغرافیائی و شرایط اقلیمی، شیوه‌های و صناعت‌هائی در پرورش این گیاه ابداع کرده‌اند. تنوع این ابداعات، حکایت از هوش و نبوغ در همساز کردن عناصر طبیعت و چاره‌اندیشی برای نارسائی‌ها و تنگناهای آن می‌کند.

کتاب‌هائی که در زمینه‌ی امور دهقانی و زراعت از نوشته‌های گذشتگان به‌ما رسیده مفصلاً از ارزش و اهمیت کشت انگور بحث کرده‌اند[۱]. در این گزارش، نمونه‌ئی از جالب‌ترین اشکال کشت سنتی موی‌دیم در روستاهای اطراف بندر بوشهر معرفی می‌شود[۲].

موقعیت جغرافیائی

بندر بوشهر در ارتفاع ۴ تا ۲۰ متری از سطح دریا در کنار خلیج فارس قرار دارد. این بندر در شبه جزیرهٔ مرجانی بوشهر واقع شده که هنگام مد دریا به شکل جزیره در می‌آید. در چنین مواقعی، راه برازجان به‌بوشهر که از سطح زمین بلندتر ساخته شده و آب آن را فرا نمی‌گیرد، تنها خط ارتباطی زمینی میان این شبه جزیره با سایر نقاط استان است.

خاکی حاصلخیز، به طول ۲۳ و عرض ۳ تا ۵ کیلومتر، در قسمت جنوبی این شبه‌ جزیره و در امتداد دریا گسترده است. دهکده‌های پیرامون بندر بوشهر در مجاورت یکدیگر بر این خاک مستقرند.

جنس خاک از طبقات رسوبی جوان و بدون تکامل پروفیلی تشکیل شده که معمولاً از نظر مواد آلی فقیر است و احتیاج به ترمیم دارد. در اطراف بهمنی و هلیله عمق خاک بیش‌تر و ساختمان آن تقریباً تکامل یافته‌تر است، اما جنس خاک در طبقات زیرین سنگین و غالباً نفوذناپذیر است[۳].

آب و هوا

آب و هوای بوشهر گرم و مرطوب است. متوسط حداکثر درجهٔ حرارت ۲۹ و متوسط حداقل آن ۱۸ درجهٔ سانتیگراد است. متوسط گرمای هوا در تابستان ۵/۳۳ است، اما در روزهای گرم تابستان درجه حرارت گاهی به ۵۰ درجه هم می‌رسد. در سردترین روزهای زمستان درجه حرارت به ندرت به‌صفر می‌رسد. بوشهر در اقلیم گرم و مرطوب صحرائی واقع شده است.

نوسان درجهٔ حرارت طی سال و در شبانه روز نسبتاًّ کم است. رطوبت نسبی هوا در این ناحیه در طول سال از همهٔ نواحی جنوبی ایران بیش‌تر است.

باران

متوسط بارندگی ۱۰ ساله ۴۵-۱۳۵۴ در بوشهر ۲۴۷ میلیمتر است. بارندگی در مهرماه شروع می‌شود، امّا مقدار آن بسیار کم است، از مهر تا فروردین هراز چند گاهی باران کمی می‌بارد در اردیبهشت ماه میزان بارندگی تقریباً به صفر می‌رسد. در باقی ماهها دیگر باران نمی‌بارد. قسمت اعظم بارندگی، در زمستان است. نزول باران متغیر است. پیش آمده که بارندگی در یکسال به حداکثر ۴۲۵ میلیمتر نیز برسد (در سال ۱۳۵۰) و در یکماههٔ آذر نیز اتفاق افتاده که ۳۳۷ میلیمتر باران ببارد. و حداکثر بارندگی در یک روز ۱۵۲ میلیمتر نیز ثبت شده است [۴].

در این منطقه به خاطر فراوانی نسبی باران، می‌توان غلات کشت کرد. در اطراف بوشهر مراتع زمستانی بسیار خوبی هشت که گله‌های بسیار در زمستان از نواحی سردسیر به آنجا مهاجرت می‌کنند.

در این منطقه اگر باران زمستانه به موقع در آبان و آذر و دیماه ببارد و در اسفند ماه نیز بارش تکرار شود، زراعت دیم به مقدار شگفتی‌آوری حاصل می‌دهد؛ ابن بلخی در ۵۱۰ هجری در «فارسنامه»ی خود در ذکر ماندستان که امروزه آن را بلوک دشتی می‌نامند، و از توابع شهرستان بوشهر است، به همین حقیقت اشاره می‌کند و دربارهٔ این آبادی می‌نویسد:«ریعی (بازده‌‌ئی) دارد چنانک از یک من هزار من تخم دخل باشد... و هرگاه باران در اول زمستان بارد در آذرماه و دی ماه آن سال دخل عظیم باشد و نعم بسیار...» [۵]

آبادی‌های اطراف

شعاع آبادی بوشهر را ‍پهنای خاک حاصلخیزی که در جنوب آن گسترده است تعیین می‌کند. به علت قابلیت‌های زراعی این خاک، آبادی‌های بوشهر تماماً در جنوب بندر و نزدیک به هم واقع شده است. فاصلهٔ دورترین روستا تا بندر ۲۳ کیلومتر است، این آبادی‌ها، به ترتیب فاصله از بندر بوشهر، عبارت است از: جَغرِهٔ علی‌باشِ، لِیل شِمالی، لِیل جنوبی، باغ ملا، مخ بلند، شَغاب، تنگک صَفَری، تنگک محمد‌جعفری، تنگک زنگنه، بهمنی، امامزاده، سبزآباد، رونی، جلالی، دَوّاس، خواجه‌ها، ریشهر، سَرتَل، هلیله، و بندرگاه. شغل ساکنان روستاهای آخری منحصراً ماهیگیری است. آب ...اده‌های این آبادی‌ها .... است و هوای آن‌ها هم برای سکون سازگارتر از هوای بوشهر است. شغل اغلب اهالی این روستاها کشاورزی است، امّا از یک دهه پیش اشتغال در بخش‌های خدمات و صنعت و اختصاص یافتن بخش مهمی از مرغوب‌ترین و حاصلخیزترین زمین‌ها به فعالیت‌های دیگر باعث رکود کشاورزی شده است.

بیش از ۶۰ درصد اراضی مزروعی آباد و نخلستان‌ها را به تأسیسات ‍پایگاه‌های هوائی و دریائی و نیروگاه برق اتمی اختصاص داده‌اند و آن را کاملاً از حالت زمین زراعی درآورده‌اند. امروزه تنها ۴ درصد از جمعیت فعال در آبادی‌های یاد شده به کشاورزی اشتغال دارند. و حدود ۳ درصد اراضی مزروعی باقی‌مانده زیر کشت انواع محصولات صیفی است.

محصولات کشاورزی

یکپارچگی سبب شده است که خاک حاصلخیز اراضی مزروعی در آبادی‌های اطراف بوشهر تا حدودی یک پارچه و بهم پیوسته باشد. در گذشتهٔ نزدیک، علاوه بر زراعت دیم، زراعت آبی هم انجام می‌شد. آب لازم برای این نوع زراعت را از چاه‌ها تأمین می‌کردند. در منطقه گذشته از کشت گندم و جو که به صورت دیم انجام می‌شد در اراضی مشروب از آب چاه‌ها کشت ‍پنبه، تنباکو، پیاز، کاهو، خیار، هندوانه، خربزه، گوجه‌ فرنگی و انواع سبزی‌ها هم رونق داشت. این محصولات، هم مصرف خانوارهای ساکن این روستاها را تأمین می‌کرد و هم نیازهای بوشهر را و حتی قسمتی از آن را به شیخ نشین‌های جنوب خلیج‌ فارس هم صادر می‌کردند.

خرما و فرآورده‌های دامی را هم باید به این محصولا افزود. در گذشته از جمله فرآورده‌های مهم این آبادی‌ها انگور بود که مازاد آن را به بوشهر حمل می‌کردند و این مازاد می‌توانست انگور مصرفی شهر را تأمین کند.

تعداد بنه‌های انگور در روستاهای اطراف بوشهر در حدود ۶۰۰ بنه بود. از این تعداد تقریباً ۱۰۰ بنه در قریهٔ هلیله و بقیه در آبادی‌های دیگر قرار داشت. [۶]

کشتِ سنتی مو

و بار آوردن انگور، که از موقعیت اقلیمی این خطه برخاسته است، نمایش گویائی است از همسازی با محیط و گذشتن از مرز قیودات و تنگناهای طبیعت. انگور را چاه‌هائی می‌کارند که غالباً دهانه‌ئی چارگوش دارد چاه‌ها را در سنگ کنده‌اند. طول این دهانه‌ها اغلب میان ۱/۵ تا ۲ متر متفاوت است. عمق پوستهٔ سنگ از ۸۰/۱ تا ۴ متر متغیر است.

پس از گذشتن از پوستهٔ سنگی به طبقات خاک رُس می‌رسند که در محل به «خاک چوب» می‌گویند. خاک‌ها را از چاه خارج می‌کنند تا چاه به سطح آب زیرزمینی نزدیک‌تر شود. بسته به هر منطقه عمق چاه میان ۶ تا ۱۸ متر نوسان دارد. هرقدر چاه عمیق‌تر باشد و آبخور آن بیش‌تر، بنهٔ انگوری که در آن کاشته‌‌اند بهتر بر می‌دهد. چاه‌های هلیله عموماً چنین است:

چاه‌ها را، هنگامی که به آب برسد، تا نیمه از خاک زراعتی پر می‌کنند. آنگاه سیلاب باران را، از طریق جوی‌هائی که پیرامون چاه کنده‌اند، به درون چاه هدایت می‌کنند. چاه را به مدت سه سال وا می گذارند تا خاک آن هم شیرین شود و هم پوک. در اسفند ماه سال دوم یک (پی ته) شاخه، از بنه‌‌های بزرگ انگور که حدود هشت متر درازا دارد، از کمر در خاک می‌نشانند و روی آن خاک می‌ریزند. اسفندماه سال بعد این شاخه را که در زمین ریشه دوانده است ریشه می‌کنند و در چاه‌های آماده می‌کارند. سر گیاه را بالای چاه می‌گذارند تا به سرعت جوانه بزند و شاخه بپراکند. این شاخه در سال اول تقریباً دو تا سه کیلو انگور می‌دهد. این نهال را «تیم» می‌گویند.

تیم باید فقط با ریشهٔ اصلی در چاه قوت گرفته و رشد کند. روی همین اصل، نمی‌گذارند جوانه‌ئی یا شاخه‌ئی از پائین به آن افزوده شود. شاخه را از یک متر و نیم به ‍پائین تا سطح خاک به عنوان تنهٔ اصلی درخت نگه می‌دارند، بعد، از همان قسمت شاخه‌های متعددی جوانه می زند و می‌بالد و از چاه بر می‌آید و به بار می‌نشیند.

انگور به شعاع ۱۵۰ متر چتر می‌زند لاله می‌بندد. قطر تنه هم گاه بسیار زیاد می‌شود. در یکی از چاه‌های هلیله قطر تنهٔ‌ تاک به ۵۱ سانتیمتر می‌رسد. چاه‌های هلیله بسیار بزرگ اس و تنورهٔ آن‌ها وسیع. هر چاه یک بنهٔ انگور را در بر می‌گیرد. اما در سرتل وبهمنی و اطراف آن تا ۱۸ چاه هم در یک حصار و باغ رز دیده شده است.

میان کشاورزان ‍پیوند مو معمول نیست و نوع تیم‌های انگور نیز محلی است. هرس درختان میان کشاورزان معمول است. اما فقط سرشاخه‌ها را هرس می‌کنند. جوانه‌ها را، پس از خروج از چاه، به تدریج روی پایه‌هائی سنگی قرار می‌دهند که در محل به آن «خن» می‌گویند. خن‌ها سنگچینی است از قالب‌های سنگی مکعب شکل که آن‌ها را از طبقات رسوبی فسیلی جدا می کنند و روی هم می‌چینند. بسته به میزان وسعت چتر درخت‌ها، از ۱۲ تا ۱۸ عدد خن در ۳ تا ۶ و در ۳ قسمت اطراف چاه می‌چینند. متوسط فاصلهٔ خن‌ها از یکدیگر در حدود ۷۰ سانتیمتر است و متوسط ابعاد خن‌ها ۹۰×۷۰×۷۰ سانتیمتر. روی خن‌ها را غالباً با خارهای کُنار [۷] می‌پوشانند و بعد شاخه‌های درخت را روی آن‌ها می‌گذارند تا به قول کشاورزان محل «بخار زمین بالا نیاید و بنه را نسوزاند». دور هر بنهٔ انگور را با دیواره‌ئی اغلب دایره‌وار یا مستطیل شکل محصور می‌کنند. این دیواره را رسوبی که در ساختن خن‌ها به کار می‌رود می‌سازند. بلندی دیواره را رسوبی که در ساختن خن‌ها به کار می‌رود می‌سازند. بلندی دیواره سنگچین یک بالا (=۱/۵متر) است. روی دیواره را هم با خار کُنار می‌پوشانند و خارها را با سنگ محکم می‌کنند. از این طریق از ورود مال و حیوانات به داخل بنه جلوگیری می‌کنند.

آبیاری بُنِه

در سه طرف دیواره، بسته به پستی و بلندی زمین و نوع شیب، پشته‌هائی از خاک رس به طول ۵۰ تا ۱۰۰ متر، درست می‌کنند و آب باران‌های زمستانی را به درون نهری، که معمولاً از داخل محیطی که با دیوار محصور کرده‌اند شروع می‌شود، تا سر چاه سرازیر می‌کنند.

در منطقهٔ هلیله اغلب چاه‌ها از آب باران پر نمی‌شود، بلکه آب به طبقات زیرین نفوذ می‌کند و در سفره‌های زیرزمینی ذخیره می‌شود. حال آن که در سایر نقاط، چاه‌ها اغلب، به علت نفوذناپذیری لایه‌ها، از آب پر می‌شود. آب سرریز شده از طریق نهرهائی به داخل چاه‌های دیگر داخل حصار هدایت می‌شود تا داخل سایر بنه‌ها بریزد. به همین منظور چاه‌ها و بنه‌های انگور را، در روستای سرتل و اطراف آن، در یک جهت و در شیبی نزدیک به هم با فاصلهٔ نسبتاً کمی از یکدیگر، ساخته‌اند و آن را از این طریق آبیاری می‌کند.

مشخصات یک بنهٔ انگور در هَلیله

در هلیله چاه‌ها بزرگ و عمیق است. سال‌های متمادی خاک رس به داخل میلهٔ «سنگچال»‌ها ریزش کرده و هر بار کشاورزان به تدریج آن را از چاه خارج کرده‌اند در نتیجه تنورهٔ چاه‌ها به طرز شگفتی‌آوری فراخ شده است.

امروزه بزرگ‌ترین چاه موجود در هلیله که هنوز سالم است و بنهٔ آن هنوز سبز است بنهٔ انگوری است با این مشخصات:

دهانهٔ چاه ۲/۱۰×۲ متر
عمق پوسته سنگی ۱/۳۰ متر
لاله (چتر) درخت ۴۰ متر
عمق چاه تا کف ۳/۷۰ متر
بلندی آبگیر چاه از کف تا سنگ ۲/۴۰ متر
قطر کورهٔ چاه ۱۵ متر
محیط کورهٔ چاه از کف ۴۷ متر
مساحت کف کوره ۱۶۷ متر
دور دیواره ۷۰ متر
بلندی دیواره ۱/۵ تا ۱/۶۰ متر
پهنای دیواره ۵۰/ تا ۷۰/ متر
قطر تنهٔ اصلی درخت ۰/۵۱ متر

کشاورزان می‌گفتند که از میان ۱۰۰ چاه و بنهٔ انگور هلیله، این بنه در شمار بنه‌های کوچک بوده است. بنه‌های دیگر خاصه از نظر دهانهٔ چاه، از بنهٔ یاد شده بزرگ‌تر بوده است. امروزه ۹۵ بنهٔ انگور زیر طرح محوطه و ساختمان‌های تأسیسات نیروگاه برق اتمی واقع شده و دو سال است که این بنه‌ها سیل رفته است. از این میان، فقط ۵ بنهٔ انگور دست نخورده باقی مانده است، که چهار بنه، به علت عدم مراقبت، در حال خشک شدن است، دهانهٔ چاه این چهار بنه، از دهانهٔ چاه بنه‌ئی که ابعادش را ذکر کردیم بزرگ‌تر است. این چند بنه آخرین بقایای این نوع کشت استثنائی در هلیله است.

نوع انگور و مقدار محصول

محصول انگور منطقهٔ بوشهر از نوع انگور سفید است، امّا در سرتل انگور سیاه هم وجود دارد. خوشه‌ها بسیار شیرین و آبدار می‌شود و وزنِ بعضی از این خوشه‌های بیش از ۲ کیلو است. انگورها در دههٔ اول مرداد کاملاً می‌رسد. میزان محصول هر یک از بنه‌های انگور در سرتل و سبزآباد و ریشهر و اطراف آن تقریباً ۸ من هاشم (هر من هاشم ۶۰ کیلو) است. و امّا در هلیله اغلب بنه‌ها بین ۱۲ تا ۱۸ من هاشم بار می‌داد. بخشی از محصول انگور بوشهر را، گذشته از تأمین مصرف محلی هر ساله به قطر هم حمل می‌کردند. تا ۵ سال پیش بهای هر کیلو انگور در بازار بوشهر ۱۷ ریال بوده است. از انگور نارس (غوره) برای گرفتن آبغوره استفاده می‌کنند. انگور رسیده فقط مصرف خوراکی دارد و تبدیل آن به کشمش و مویز معمول نیست.

مالکیت و تعداد بنه‌ها

همهٔ بنه‌های انگور هلیله متعلق کشاورزان آن محل بود. اما در تنگک و سرتل و اطراف آن مالکیت برخی از بنه‌ها میان غرس کننده و صاحب ملک مشترک است و محصول هم به طور مساوی میان غرس کننده و مالک تقسیم می‌شود.

از ۶۰۰ بنهٔ منطقه، امروزه تقریباً ۸۰ بنه باقی مانده است که از این تعداد تقریباً ۲۰ بنه سبز و بارآور است، بقیهٔ بنه‌ها یا خشک شده یا در حال خشک شدن است، اما می‌توان با اندکی مراقبت آن‌ها را دوباره باآور کرد.

اغلب کشاورزان از عمر و قدمت چاه‌ها اطلاعی ندارند. چاه‌ها نسل به نسل به ارث رسیده است و تاریخ حفر آن‌ها دیگر در سینه‌ها نمانده، اما کشاورزان احیای برخی از چاه‌ها و نوکاشت آن‌ها را به پدران یا جد خود نسبت می‌دهند، گه گاه غرس‌ کنندهٔ برخی از بنه‌ها خود این‌ها بودند. در هر حال، شواهد نشان می‌دهد که این شیوهٔ کاشت انگور باید ریشه‌ئی بسیار کهن داشته باشد و چه بسا که سابقهٔ آن به دوران تمدن ایلامی برسد.

به هر حال، این نوع موکاری، آن هم در نقطه‌ئی گرمسیری نظیر بوشهر، نظر خیلی‌ها را به خود جلب کرده است. کارستون تبیور جهانگرد آلمانی، که در زمان کریمخان زند به ایران آمد، در سفرنامه‌اش از شیوهٔ موکاری بوشهر یاد می‌کند [۸].

این شیوهٔ موکاری را، که در فرهنگ کشاورزی سنتی ایران آن را «سنگچال» می‌نامند، تا شعاع نسبتاً دوری از بوشهر هم می‌توان دید. این شیوه کشت انگور در اهرم و نواحی تنگستان، (۷۲ کیلومتری بوشهر) و در اطراف بندر دیره (۶۰ کیلومتری جنوب شرقی بوشهر) هم متداول است. در اطراف باغشاه (در جزیره خارک) هم پرورش آن تا همین اواخر متداول بود.

اصولاً همهٔ کشاورزان منطقهٔ گرمسیری عقیده دارند که کشت درخت در چاله و چاه مناسب‌تر از روی زمین است.

ابن بلخی، مستوفی دیوان فارس در زمان سلطان محمد سلجوقی، در کتاب «فارسنامه» که به سال ۵۱۰ هجری تألیف کرده، در مورد پرورش خرما در ایراهستان (سرزمین ساحلی) که تقریباً در مجاورت تنگستان تا سامان لارستان واقع بود چنین یاد می‌کند:

«نواحی ایراهستان و کران همه در بیابان است... و گرمسیر به غایت، چنانک به تابستان جز مردم آن ولایت آنجا مقام تنواند کردن از صعبی گرما و هیچ آب روان نباشد. و نه کاریز... و جز درخت خرما هیچ میوه ندارد. درختستان خرمای ایشان بر روی زمین نباشد آب نیابد و خشک شود. پس به اندازه درختان خرما گودی عظیم هر جای زمین فرو برده باشند و خرما در ان گودها نشانده. چنانک جز سر درخت پدید نباشد. تا به زمستان‌ها گودها از آب باران پر شود و همه ساله درختان خرما سیراب باشند. و این از نوادرست. کی گویند کجاست، کی درختان خرما در چاه کارند؟ و این ایراهستان است.» [۹]

گزارش ابن بلخی نشان می‌دهد که شیوه کاشت سنگچال از قدیم در سواحل خلیج فارس معمول بوده است و این شیوه‌ئی است که ساده اما درخشان برای مقابله با گرمای سوزان و کم‌ آبی و خشکی خاک.

هزینهٔ حفر چاه

هزینهٔ حفر چاه در هر منطقه متفاوت است. در حوالی تنگل و سرتل و ریشهر برای احداث هر چاه و آماده کردن محوطه تقریباً ۲۰/۰۰۰ ریال و در هلیله حدود ۵۰/۰۰۰ ریال هزینه پیش‌بینی می‌کنند. حفر هر چاه در هلیله ۶ تا ۸ ماه کار می‌خواهد، زیرا گاه عمق پوستهٔ سنگی، بخصوص در بعضی قسمت‌ها که اکنون زیر تأسیسات نیروگاه برق اتمی قرار گرفته است، به ۴ بالا (هر بالا=۱/۵ متر) می‌رسد.

کارگرانی که اینگونه چاه‌ها را حفر می‌کنند اهل تنگکند. در واقع این شیوهٔ موکاری را می‌توان به همهٔ اراضی آزاد منطقه، که خارج از حیطهٔ تأسیساتی پایگاه هوائی و دریائی و نیروگاه واقع است، تعمیم داد. اما مسأله آن است که مردم بومی که با ایجاد این تأسیسات به کارهائی در بخش ساختمان و خدمات روی آورده‌اند در برابر این برنامه‌های غول‌آسا که متزلزل‌ک کنندهٔ تعادل زندگی یکنواخت روستانشینی و کشاورزی مبتنی بر اصول سنتی است و اشتهای سیری ناپذیری به ویرانی طبیعت دارد، گیج و حیران مانده‌اند. در نتیجه، احیای این سنت جز از راه احیای روحیه و رفتاری متناسب در میان بومیان منطقه میسّر نخواهد بود. برای این منظور، به تشویق و حمایت دولت نیاز اساسی است. با استفاده از مته‌های الکتریکی می‌توان پوسته سنگی زمین را با سرعت و سهولت شکافت. و چاه‌های مناسب حفر کرد. اصلاح نهال مو، خاصه از راه پیوند، را می‌توان بررسی کرد و اراضی آزاد را می‌توان به موستان تبدیل کرد. و در نتیجه، گذشته از ایجاد فضای سبز در منطقه، می‌توان منبع غذائی و درآمد مناسبی برای اهالی فراهم آورد. در اراضی باقی‌ماندهٔ هلیله شاید بتوان ۱۰۰۰ بنهٔ انگور احداث کرد.

هلیله: نمونه‌ئی در یک نگاه گذرا

در بوشهر هنوز هستند کسانی که خیارهای ترد خوشبو، هندوانه‌های بزرگِ پر آب و شیرین، گوجه‌ فرنگی‌های سرخ خوشرنگ، و کاهو و سبزی‌های روستاهای اطراف، بخصوص هلیله را به یاد می‌آورند، محصولاتی که رونق بازار بوشهر بود. در پی دگرگونی‌هائی که طی کم‌تر از یک دهه در این منطقه از نظر توسعهٔ صنعت رخ داده بخش کشاورزی بیش‌ترین تاوان را پرداخته است. مردم این روستاهای نسبتاً بزرگ که تأمین کنندهٔ نیازهای خوراکی بازار مصرف بوشهر بودند، امروزه خود مصرف کنندهٔ فرآورده‌هائی هستند که غالباً از آن سوی مرزها آمده است.

هلیله در ۲۳ کیلومتری جنوب شرقی بوشهر واقع است، با جمعیتی در حدود ۲۰۰ خانوار. دبستانی دارد مختلط، و سه مسجد به نام‌های انصاری، ابراهیمی، و موسوی، و پنج زیارتگاه به نام‌های پیرجابرانصاری، عباسعلی، پیرآمه سنگ، قدمگاه اما حسن، آقا سید احمد. بافت ده شبیه به دهکده‌های گرمسیر دیگر است. ساختمان‌ها، همه از سنگ ساخته شده است. چون این سنگ‌های رسوبی سخت و مقاوم است. هنگام ساختن خانه‌های جدید یا تجدید بنای خانه قدیمی از آن‌ها استفاده می‌کنند. هلیله در زمان تهیهٔ این گزارش برق نداشت. آب آشامیدنی مردم از چاه و نیز از گودالی است عظیم به نام «برم» که محل ذخیره باران‌های زمستانی است. اهالی ده، که تا دو سال پیش به کشاورزی و نخلداری روزگار میگذراندند، امروزه بجز چهار نفر، در کارگاه‌های ساختمانی نیروگاه‌ها کارگری می‌کنند. هلیله ۱۰۰ فرد [۱۰] زمین زراعی داشت (هر فرد مساوی ۳و۳/۴ هکتار است). نیمی از این اراضی را همه ساله زیر کشت غلات و صیفی می‌برند و نیم دیگر را برای تقویت زمین و چرای گاو و گوسفند به آیش می‌گذاشتند. اهالی ده ۳۶۳۰ اصله نخل هم داشتند.

به گفته اهالی، تا قبل از احداث نیروگاه، حدود ۱۰۰۰ بز و گوسفند، ۶۰ ورزا (گاو نر)، ۱۵۰ الاغ و ۱۰ ماده گاو داشتند. هر خانه حداقل ۱۵ مرغ و خروس داشت. روی هم رفته ۸۰ چاه آب داشتند و ۴ موتور پمپ که روزانه ۶ ساعت آب، به ظرفیت ۳ اینچ، از هر چاه آب بالا می‌کشید. خیار نوبرانهٔ هلیله، که معروف همه بود و خواهان بسیار داشت، در عید نوروز می‌رسید. در فصل کاهو و خیار، روزانه ۱۰ تا ۲۰ بار کاهو و ۱۰ تا ۳۰ من هاشم (هر من هاشم = ۶۰ کیلو) خیار به بازار بوشهر می‌بردند. اما امروزه، به علت آن که همهٔ اراضی زراعی و باغ‌های آنان در محوطهٔ تأسیسات نیروگاه قرار گرفته و نیروی کار آن‌ها هم در خدمت ایجاد نیروگاه و تأسیسات وابسته به آن صرف می‌شود، به قول خودشان، «همه چیز ول شده» است.

اکنون اهالی هلیله حدود ۱۲۰ بز و گوسفند، ۳ ورزا، و ۱۰۰ الاغ دارند، که روزگاری با آن‌ها را می‌برد اما امروزه سربار آنهاست و در صحرا، به امید خدا، رها. سال گذشته یکی از افراد یکی از طوایف قشقائی که در دشتستان بودند به هلیله آمدند و ۲۷ الاغ را بدون پرداخت بهای آن‌ها با خود بردند. مردم هنوز به خاطر این مساعدت از این طایفه به نیکی یاد می‌کنند.

جدول زیر، بر اساس آمارگیری کشاورزی سال ۱۳۵۲، وضع هلیله را چند سال بعد از شروع و گسترش فعالیت‌های مربوط به احداث نیروگاه برق اتمی نشان می‌دهد:


از زراعت هلیله، فقط ۴ کرت سبزی‌کاری در قطعه زمینی کوچک (تقریباً ۱۰۰۰ متر) دیده می‌شود. این زمین را زارعی در جوار خانه‌اش دائر کرده تا معاش هشت سر نانخورش را از این راه تأمین کند. این زارع را دو سال قبل به عذر کبر سن از کار ساختمانی در نیروگاه اخراج کرده‌اند. زمین دیگری هم هست، که در حدود ۵۰۰۰ متر، که در آن پبنه‌کاری می‌کنند اما چون سه سال است که آن را آبیاری نکرده‌اند به صورت دیم در آمده اما با این وجود همه ساله محصولی می‌دهد که به چیدنش می‌ارزد.

اهالی می‌گفتند که دولت به این بهانه که اراضی ثبتی نبوده و سند نداشت دیناری بابت تصرف آن به کشاورزان نداده است. سایر اراضی زراعی خارج از محوطهٔ طرح‌ها هم روزانه جولانگاه چرخ‌های ده‌ها لودر و کمپرسی است. در عین حال معلوم نیست که فردا هم، به خاطر توسعهٔ طرح‌های تأسیسات نیروگاه‌ و افزایش ظرفیت آن، باقی‌ماندهٔ اراضی و نخلستان‌ها را تصرف نکنند. حاصل این بی‌اعتمادی به آینده، نوعی چشم‌ براهی و انتظار است. نظیر این برنامه را در مورد روستائیان بهمنی، سرتل، ریشهر، سبزآباد، دواس، رونی، خواجه‌ها و غیره هم از ده سال پیش به این طرف به تدریج پیاده کرده‌اند. بیش‌تر اراضی و باغات و خانه‌های این دهات در محوطهٔ ‍پایگاه‌های نیروی هوائی و دریائی بوشهر واقع است. از بعضی از آبادی‌های دیگر هم اثری نمانده و مردم آنجا به بوشهر کوچیده‌اند.

تحقیق از «عباس گروسی»

[عکس‌های این گزارش از فرهاد ورهرام است]


پاورقی‌ها

  1. ^  نگاه‌ کنید به کتاب «ارشاد الزراعه» نوشتهٔ قاسم بن یوسف ابو نصر هروی، به اهتمام محمد مشیری، چاپ دانشگاه تهران، ص ۱۱۶-۱۰۵ و ۲۴۲-۲۳۶.
  2. ^  در این گزارش، به سیاق روستائیان بوشهری، به جای تاک و رز و مو اغلب انگور به کار رفته است. ضمناً باید توجه داشت که طریقهٔ کشت مورد بحث در مقیاس کوچکتر در مورد درختان دیگر، از جمله انجیر و انار، نیز مرسوم بوده است.
  3. ^  طبق اطلاعات گرفته شده از مؤسسه خاک‌شناسی وابسته به وزارت کشاورزی و عمران روستائی.
  4. ^  نگاه کنید به «کلیات جغرافیای ایران»، تألیف سیروس نیساری و سالنامهٔ آماری ۱۳۵۵ مرکز آمار ایران.
  5. ^  «فارسنامه»ی ابن بلخی، چاپ بهروزی، ص ۱۷۸ و «نزهت القلوب» چاپ دبیر سیاقی، ص ۱۴۳.
  6. ^  آمارهای موجود در اصلاحات ارضی تعداد بنه‌های انگور را در هلیله در سال ۱۳۴۲، ۴۹ بنه ذکر می‌کند. اما اهالی می‌گفتند که این آمار بنه‌هائی را در بر می‌گرفت که در این تاریخ سبز بوده‌اند. بنه‌های متروک یا آماده باروری که تعدادشان ۵۰ عدد بوده در این شمارش منعکس نشده است.
  7. ^  کنار نام درختی است که در جنوب فراوان است.
  8. ^  نگاه کنید به: «سفرنامهٔ کارستون تیبور»، ترجمهٔ پرویز رجبی، انتشارات توکا، ص ۴۲.
  9. ^  فارسنامهٔ ابن بلخی، چاپ بهروزی، ص ۱۸۸.
  10. ^ هر فرد ۱۵۰ کیلو بذرافکن مساحت دارد و در هکتار ۴۰ کیلو بذر می‌پاشند.