کتابهای درسی جدید
این مقاله در حال تایپ است. اگر میخواهید این مقاله را تایپ یا ویرایش کنید، لطفاً دست نگه دارید تا این پیغام حذف شود. |
قدسی قاضینور
جا داشت که مسألهٔ کتابهای درسی در هفتهٔ صمد مطرح شود. اما هفتهٔ صمد برگزار نشد، و چه غم؟ که هر روزِ هفته در خاطرِ کودکان ما روز صمد است. مسألهٔ کتابهای درسی یکی از دردهائی بود که سالها بر سینهٔ صمد سنگینی کرد و درمانی نیافت.
امید آن بود که امروز روزی باشد برای مقایسهٔ کتابهائی پرثمر با کتابهای منحط سابق؛ امّا جای تأسف است که کتابهای درسی جدید در مقایسه با فرهنگِ منحطِ گذشته هم مقامی ندارد.
در آغاز کتاب مقدمهئیست مزیّن بهشعر مولانا:
- ماهی از سر گَنده گردد نی ز دُم
با این مقدمه انتظار میرود که در سراسر کتابها با یک جور گَندزدائیِ اساسی روبهرو شویم. امّا کتاب را که ورق میزنیم، میبینیم مطالبْ مو بهمو همان مطالبِ سابق است با کمی اصلاح و حذف مطالبی که آشکارا از چشم مأموران ضدفرهنگ پهلوی در رفته بود و این بار از نظر بررسانِ کتابهای درسی جدید پنهان نمانده است!
بحث کامل دربارهٔ کتابهای درسی بهتجزیه و تحلیل مفصلی در فرصتی مناسب نیاز دارد. من در اینجا تنها با اشارهئی کوتاه بهمحتوای کتابهای فارسی و تعلیماتِ اجتماعی دورهٔ ابتدائی میپردازم.
***
از کتاب فارسی اول ابتدائی شروع میکنم:
همه جا بابا است که بخشنده است. فقط بابا است که نان میدهد. فقط بابا است که آب میدهد. فقط بابا است که کتاب میخواند. انگار بچه بهجای بابا و مادر (ننه؟) احتمالاً دو تا بابا دارد. و تازه هرگز از گرفتاری بابا و اینکه همین یکلقمه نان را با چه مصیبتی در میآورد صحبتی نمیشود. از غمهای بابا سخنی بهمیان نمیآید. این بابا، بابای همهٔ بچهها نیست.
مادر همه جا فقط و فقط آش میپزد یا سبزی پاک میکند. مادر هرگز نان نمیدهد، آب نمیدهد، هیچ وقت دلش نمیخواهد بیشتر بداند. و تازه از مادرانی هم که مدام با دستهای ترک خورده کار میکنند و مثلاً رخت میشویند تا لقمهٔ نانی وصلهٔ شکم بچههایشان کنند یا آنها را بههر بدبختی که هست بهمدرسه بفرستند سخنی بهمیان نمیآید. این مادر هم مادرِ همهٔ بچهها نیست.
هر جا که خطائی پیش میآید، گلدانی از بیآبی و بیتوجهی بخشکد یا کتابی در اثر بیدقتی و ولنگاری زیر باران بماند و خراب شود، خطاکارِ بیچاره حتماً دختر است!
هر جا که کلاسی دایر است، هر جا که آموختنْ حرفهئی و فنّی است، هر جا که سؤالی منطقی مطرح شود، جمعْ بیگمان جمعِ پسران است.
در درسِ نوروز، عدهئی مهمان بهخانهئی وارد شده گردِ هم نشستهاند. پدر هم نشسته است، حتّی کودکان هم نشستهاند. تنها مادر است که در کنج اتاق، تنها و مظلوم و گوش بهفرمان و آماده بهخدمت ایستاده.
این نمونهها چه چیز بهکودکان میآموزد؟ - که زن همیشه مظلوم، همیشه محروم، و همیشه بهرهده باید بماند؟
در کتاب فارسی سوّم ابتدائی، در درسِ انتخاب نمایندهٔ کلاس، اسامی دختران بهپسران تبدیل شده. پروین شده است محمد، هما شده است علی، نسرین شده است حسن، زری شده است سعید، فرخنده شده است رضا! - چنین است که از همان کودکی، حق انتخاب و قضاوت از جنس مؤنث سلب میشود.