پنج سند دربارهٔ قوام‌السلطنه

از irPress.org
پرش به ناوبری پرش به جستجو
کتاب جمعه سال اول شماره ۵ صفحه ۱۴۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۵ صفحه ۱۴۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۵ صفحه ۱۴۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۵ صفحه ۱۴۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۵ صفحه ۱۴۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۵ صفحه ۱۴۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۵ صفحه ۱۴۸
کتاب جمعه سال اول شماره ۵ صفحه ۱۴۸
کتاب جمعه سال اول شماره ۵ صفحه ۱۴۹
کتاب جمعه سال اول شماره ۵ صفحه ۱۴۹
کتاب جمعه سال اول شماره ۵ صفحه ۱۵۰
کتاب جمعه سال اول شماره ۵ صفحه ۱۵۰
کتاب جمعه سال اول شماره ۵ صفحه ۱۵۱
کتاب جمعه سال اول شماره ۵ صفحه ۱۵۱
کتاب جمعه سال اول شماره ۵ صفحه ۱۵۲
کتاب جمعه سال اول شماره ۵ صفحه ۱۵۲
کتاب جمعه سال اول شماره ۵ صفحه ۱۵۳
کتاب جمعه سال اول شماره ۵ صفحه ۱۵۳


اسناد پنجگانه‌ئی که در این شماره آمده است، هر یک به‌‌نوبهٔ خود حقیقتی تاریخی را برملا می‌کند. امّا انتشار یکجای آن‌ها رابطه‌ئی تاریخی را در ذهن پدید می‌آورد که از سیاستی خسران‌بار سخن می‌گوید.

اسناد شمارهٔ یک و دو سرسپردگی بی‌چون‌و‌چرای احمد قوام را به‌‌امپریالیست‌ها، از ابتدای کارش، در فراسوی هرگونه تردیدی مستند می‌کند که ضمناً موضعگیری بین‌الملل کمونیست (در ژوئن ۱۹۲۳) را نیز که قوام را «سرسخت‌ترین هوادار انگلیسی‌ها در ایران» معرفی کرده است[۱]، می‌باید بر این اسناد افزود.

سند سوم تلگراف تبریک تقی‌زاده است به‌‌قوام، به‌‌مناسبت توفیق او به‌‌سرکوب جنبش در آذربایجان.

سند چهارم یکی از اسناد سرسپردگی تقی‌زاده به‌‌انگلستان است. وی که در آن زمان سفیر ایران در انگلستان بود به‌‌جای دفاع از منافع کشور به‌‌جاسوسی وزارتخانهٔ بریتانیا مشغول است.

سند پنجم موضع حزب توده است نسبت به‌‌قوام، در آستانهٔ ائتلاف با او.

با مطالعهٔ این اسناد تاریخی به‌‌دو نکتهٔ روشن آگاهی می‌یابیم. یکی ماهیت قوام‌السلطنه و دیگر ماهیت کسانی که با او به‌‌نوعی در رابطه بوده‌اند. سند اخیر نشان می‌دهد که ناآگاهی و خوشباوری سیاسی تا چه حد ریشه‌دار بوده است که عناصر به‌‌اصطلاح «مترقی» چنین آسان فریب جناحی از ارتجاع را می‌خورند و کل جنبشی را به‌‌توفان فنا می‌سپارند!


پنج سند دربارهٔ قوام‌السلطنه


۱


نامه قوام‌السلطنه به‌‌وزیر مختار بریتانیا در تهران، پس از دستگیری و زندانی شدن او توسط کلنل محمدتقی‌خان پسیان


فدایت شوم، بعد از عرض ارادت و تاسف از این که از سعادت ملاقات محروم هستم زحمت‌افزا می‌شوم قریب ۵۰ روز است بدون هیچ‌گونه تقصیر و گناه خودم در حبس، و کسان و بستگانم قسمتی در مشهد محبوس و قسمتی متفرق تمام اموال و علاقه حتی اثاثیه منزل که همراه بوده است ضبط و غارت شده. یقین دارم کلنل پریدکس شرح‌حال و گزارشات مرا در ایام حبس کاملاً به‌‌عرض عالی نرساند. زیرا از داخلهٔ محبس و طرز فشار و سختی مأمورین البته بی‌اطلاع بوده است. اجمالاً از بیشرفی و بی‌احترامی آن چه ممکن بود نسبت به‌‌من و خانوادهٔ من فروگذار نشد، و فعلاً بعد از تحمل صدمات و مشقات یک هفته است وارد طهران و در عشرت‌آباد محبوس هستم و با کمال حیرتی که از این پیشآمد دارم این مختصر را به‌‌جناب مستطاب عالی عرض می‌کنم هرچند ممکن است بفرمائید مداخله در امور داخلی ایران نخواهید فرمود لیکن نظر به‌‌دوستی و روابط صادقانه و صمیمانه که در این سه سال با مامورین دولت فخیمه داشته و در هیچ موقع از حفظ منافع آن دولت کوتاهی نکرده‌ام و از طرف دیگر تصور هم نمی‌کنم اقدام جناب مستطاب عالی در این مورد حمل بر مداخله شود. زیرا آن چه بدون جهت و دلیل بر من وارد شده است جز بر اشتباه و عدم تحقیق محلی [حمل] نمی‌تواند کرد و در این صورت اقدام جناب عالی برای رفع اشتباه است نه برای مداخله. این است با کمال امیدواری از مراتب شفقت و خیرخواهی جناب مستطاب عالی مسئلت می‌کنم اقدام موثری در اصلاح و جبران این احوال که اساس زندگانی مرا به‌‌کلی از هم پاشیده است بفرمائید که زودتر به‌‌منزل خود رفته با توجه و مساعدت عالی ترتیبی در زندگانی من داده شده تا بل‌که بتوانم با خانواده و بستگانم از ایران مهاجرت نمایم و از این احسان و شفقت جناب مستطاب عالی مادام‌العمر رهین امتنان و تشکر باشم. خواهشمندم این مکتوب در خدمت عالی محرمانه بماند و هر اقدامی می‌فرمائید مستقیماً از طرف خودتان باشد زیرا در صورتی که معلوم شود در این حال با جناب عالی مکاتبه کرده‌ام بیش‌تر بر فشار مأمورین و گرفتاری من افزوده خواهد شد. با ارادت سرشار احترامات فایقه را تقدیم می‌دارم.

قوام‌السلطنه
[اواسط ماه مه ۱۹۲۱]

منبع - اصل خط قوام با مداد در آرشیو وزارت خارجه بریتانیا به‌شماره‌ی F.O.248/1346 موجود است.


۲
نشان فراماسونری قوام‌السلطنه[۲]


دکوراسیون [شماره ۱۱۳]

از دبیر عالی‌ترین لژ order امپراطوری هند به‌‌فرستادهٔ مخصوص ماژسته بریتانیا و وزیر مختار در دربار ایران ـ تهران.

سپتامبر ـ مورخ ۱۷ اکتبر ۱۹۲۰

عالی‌جناب:

من از طرف جناب استاد بزرگ (گراندماستر)، عالی‌ترین لژ امپراطوری هند [بریتانیای کبیر]،‌ مأموریت دارم [مطالب زیر را] از برای تحویل به‌‌جناب احمدخان، قوام‌السلطنه K.C.I.E والی خراسان برای شما ارسال دارم.

۱) نشان شوالیه فرمانده لژ Knight Commander of Order

۲) میثاقی حاوی شرطی از برای استردادِ مقتضیِ نشان که من باید پیرو بخش ۱۶ مقررات لژ بخواهم از طرف او [قوام] امضا شود، مگر آن که شما عدم لزوم آن را توصیه کنید.

۳) رونوشتی از مقررات لژ.

۴) یادداشتی پیرامون اطلاعات مربوط به‌‌عمل دکوراسیون لژ ستارهٔ هند (Star of India) و امپراطوری هند و مدال از طرف اعضای شخصی [غیرنظامی] این لژ و حاملین این مدال‌ها.

۵) رسید لطفاً درخواست می‌شود.

۶) باید تقاضا کنم که گزارشی درباره تشریفات اعطای این نشان برای ثبت به‌‌من فرستاده شود.

۷) باید درخواست کنم که از آن جناب [قوام] تقاضا شود که به‌‌هنگام تمیز کردن نشان برای پرهیز از صدمه [به‌آن] از دقت دریغ نفرمایند.

با احترامات فائقه
دبیر عالی‌ترین لژ امپراطوری هند [بریتانیای کبیر]


۳


متن تلگراف سیدحسن تقی‌زاده سفیر کبیر ایران در لندن به‌‌احمد قوام‌السلطنه نخست‌وزیر، مورخ بیستم آذرماه ۱۳۲۵ وزارت امور خارجه

جناب اشرف آقای رئیس‌الوزراء از موفقیت حاصل در امر استرداد آذربایجان و احیای مملکت قدیمی و جلوگیری از تجزیهٔ وطن از صمیم قلب تبریک گفته و هزاران هزار تشکر داریم. خداوند خود به‌‌جناب اشرف عالی جزای خبر بدهد و کامکار گرداند که هیچ پاداش دنیوی اجر لایق این خدمت نتواند شد. روح پیغمبر اکرم و روح کورش و داریوش به‌‌شما دعای خیر می‌فرستند کافّهٔ ملت ایران و مسلمانان عالم پشتیبانتان می‌باشند. انتشار خبر تصمیم متمرّدین ظهر چهارشنبه در لندن ایرانیان را به‌‌وجد آورده و خبر فتح به‌‌ناگهان در یک ساعت مثل برق منتشر شد و جمله با دلی پر از اعجاب و قدردانی به‌‌دعای کامیابی عالی و عظمت ایران و بلندی بخت اعلیحضرت رطب‌اللسان شدند. ادعیهٔ خالصانهٔ بی‌ریا و تهنیت قلبی اینجانب را هم بپذیرید.

تقی‌زاده


۴


سفارت شاهنشاهی ایران

۶ سپتامبر ۱۹۴۵

سِر رونالد عزیزم

پیرو مذاکرات دیروزمان، همان‌طور که قول دادم، اکنون ما هم با ارسال خلاصهٔ اخبار واصله از ایران، ماحصل نامه‌هائی را که در هفته‌های گذشته پیرامون چندین برخورد در نقاط مختلف ایران دریافت کرده‌ام. با ذکر علل اصلی وقایع تأسف‌انگیز مذکور تقدیم دارم.

مایلم از جنابعالی بابت توجهی که به‌‌مشکلات مبذول می‌دارید تشکر کنم.

دوستار شما

تقی‌زاده

س.ح. [سیدحسن]


گزارش تقی‌زاده

در شمال ایران اخیراً تشنجاتی رُخ داد که ناشی از تحریکات حزب چپ افراطی [کذا] (توده) بوده است که به‌‌درست یا خطا به‌‌حمایت مستقیم یا غیرمستقیم خارجی [شوروی] باور دارد. آن چه در زیر می‌آید [گزارش] تصادماتی است که رُخ داده است:

طرف‌داران حزب توده عازم لیقوان (دهکدهٔ بزرگی در آذربایجان) شدند و در آنجا به‌‌تظاهرات و تبلیغات دست زدند. این امر موجب تصادمات شد و در محل نزاعی بین اهالی دهکده و [توده‌ایها] در گرفت و از هر دو طرف چهار نفر به‌‌قتل رسیدند. تحریکات مشابهی در رضائیه [ارومیه] (شهری در جنوب‌غربی آذربایجان) انجام گرفت که پس از آن یک هیئت نظامی به‌‌سرکردگی یک افسر سرشناس و بی‌طرف، ژنرال جهانبانی، از طرف دولت برای تحقیقات به‌‌تبریز اعزام شد.

حوادث جدّی‌تری در مشهد رُخ داده که طی آن ۲۰ تن از افسران و سربازان قیام کردند و با به‌‌غرامت بُردن کامیون‌ها، سلاح‌ها و مُهمات به‌‌سوی اِستپ‌ها[ی ترکمن‌صحرا] فرار کرده تا در آنجا به‌‌تعداد قابل ملاحظه‌ای از ترکمن‌های مُسلح به‌پیوندند.

اینان در گنبدکاووس با یک گروهان ژاندارمری اعزامی دولت روبرو شدند؛ هشت تن از شورشیان به‌‌قتل رسیدند؛ ۶ تن دیگر دستگیر و کامیون‌ها و سلاح‌های سرقت‌شده، توقیف شدند. بقیه شورشیان به‌‌درون منطقهٔ جنگلی آن حوالی فرار کردند.[۳]

به‌منظور تحکیم موقعیت [نظامی] نامطلوب این مناطق، نیروهای تازه‌ئی از پادگان‌های مختلف ژاندارمری به‌‌آن محل اعزام شدند. امّا نیروهای نظامی شوروی به‌‌این واحدهای ژاندارمری اطلاع دادند که اولاً باید به‌‌پادگان‌های خود بازگردند، و ثانیاً در صورت [پیش آمدن] تصادم نباید تیراندازی کنند، و ثالثاً آنان مانع ارسال سلاح‌ها و مُهمات به‌‌تهران هستند که از شورشیان توقیف شده است.

اخبار تازه پیرامون وخامت وضع در این نقاط کشور دولت را وادار ساخت در حدود دویست تن دیگر را به‌عنوان نیروی تقویتی اعزام کند. امّا این نیروها از فیروزکوه (شهرکی در جاده تهران‌ـ‌مازندران) بازگشتند.

تحریکات و تصادمات از جانب طرف‌داران حزب توده در نقاط مختلف مازندران (چون شاهی، بابل،... و شهسوار) و دیگر نواحی شمال ادامه دارد. در این نواحی طرف‌داران حزب توده، دهقانان را برای تحویل برنج مورد تهدید و ارعاب قرار داده‌اند و هر روز خطر اختلالات بیشتری می‌رود. کوشش دولت ایران برای تضمین آزادی رفت‌و‌آمد و اعزام نیروهای ژاندارمری به‌‌هیچ نتیجه‌ای نرسیده است. گفتن ندارد که این وضع اقدامات فوری را ضروری می‌کند. چندی پیش سفیر شوروی در اصل با اعزام ژاندارمری [به‌این نواحی] موافقت کرد. امّا ظاهراً هنوز هیچ دستورالعملی به‌‌نیروهای نظامی شوروی [در آن ناحیه] نرسیده است.

سفیر شوروی اکنون در تهران نیست، و وضع ناروشن است.

تا به‌‌حال هیچ‌گونهٔ نشانه‌ئی دالّ بر خروج نیروهای متفقین از ایران مُشاهده نشده است. بعکس در صفحات شمال تبلیغات علیه دولت مرکزی به‌طور روزمرّه افزایش می‌یابد، و در نتیجه آن حوادث یاد‌شدهٔ بالا در لیقوان، حوادث اخیر مشهد و جنبش جدی‌تر تجزیه‌طلبی، طی اعلامیه مسخره‌ئی استقلال و استقرار جمهوری مراغه (شهرکی در جنوب‌شرقی آذربایجان) را اعلام داشت، را به‌‌وجود آورد.

بارها و بارها تأکید شده است نخستین و مهم‌ترین گام در رودرروئی با این وضع مسلماً همانا تقویت دولت مرکزی است. و این تنها زمانی شدنی است که نیروهای مُتفقین از ایران تخلیه شود و این نشانهٔ صمیمیت متفقین در عدم مُداخله در امور داخلی کشور و حمایت از قدرت مرکزی است.


۵


در پیرامون اعلامیه نخست‌وزیر [قوام‌السلطنه]

«بترسند از روزی که دست انتقام از آستین عدالت و ایران‌دوستی بیرون آید و مغز خیانتکاران و بدخواهان را متلاشی کند»

روز گذشته اعلامیه‌ئی به‌‌امضای نخست‌وزیر انتشار یافت که از لحاظ سیاسی و اجتماعی حائز اهمیت به‌‌سزایی است و می‌توان آن را یک سند ذیقیمت رسمی و یک ادعانامه واقعی بر علیه عناصر ارتجاعی این کشور تلقی نمود.

ما در مدت چهار سال و نیم مبارزه خود بکرات ملت ایران را از جریان تحریکات این عناصر ماجراجو که برای حفظ مطامع بیگانگان و پر کردن جیب‌های انباشته خود از هیچگونه اقدامی که بضرر مصالح حقیقی میهن عزیز ماست مضایقه ندارند برحذر داشته‌ایم و تا آنجا که صفحات روزنامه رهبر به‌‌ما اجازه داده است نقشه‌های تحریک‌آمیز و ایران‌برانداز اینان را در برابر دیدگان مردم ایران نامش نموده‌ایم.

بسیار خرسندیم که امروز آقای نخست‌وزیر به‌‌وسیله یک اعلامیه رسمی با کمال وضوح پرده از روی اعمال ننگین این عناصر خیانتکار برداشته و بدین‌طریق یکبار دیگر اعلام داشته‌اند که با عزمی ثابت تصمیم دارند دست این قبیل اشخاص را از گریبان ملت ایران کوتاه نمایند.

این اعلامیه که متن کامل آن در همین شماره از نظر خوانندگان می‌گذرد حاوی نکات مهم چندی است:

نخست آنکه در چندین قسمت از اعلامیه صریحاً به‌‌اقدامات خیانت‌آمیز عناصر ارتجاعی که دائماً مشغول تحریکات بر علیه مصالح کشور و مردم ایران هستند اشاره گردیده و برای اینکه هیچ‌گونه شبههٔ در هویت آنان باقی نماند در چند مورد با کمال وضوح بیان مقصود شده است.

اعلامیه صریحاً و رسماً به‌‌عناصر ارتجاعی و نمایندگان تحمیلی دوره سیزدهم و چهاردهم که: «روابط ایران را با دولت اتحاد جماهیر شوروی به‌‌وسیله اعمال جنون‌آمیز از روی عمد و سوءنیت تیره و تار کردند» حمله می‌کند. آن‌هائی را که «بدون هیچ مدرک و دلیل صرفاً روی نیات پلید خود اعتبارنامه آقای پیشه‌وری و دیگران را رد نمودند.»، مورد خطاب قرار می‌دهد. به‌‌نمایندگانی که «در دوره سیزدهم و چهاردهم یک قدم برای آسایش مردم برنداشتند و جز حفظ مقام و جمع مال از طریق نامشروع هدفی برای خود اختیار نکردند، و دولت‌های ناصالح و فرومایه را روی کار آورده و به‌‌منظور فساد دائماً به‌‌سفارتخانه‌ها رفتند و به‌‌تحریک و دسیسه پرداختند» شدیداً حمله‌ور می‌شود.

با این توضیحات جای تردید برای کسی باقی نمی‌ماند که فرض حقیقی آقای نخست‌وزیر عده‌ئی از نمایندگان و متولیان مجلس چهاردهم است که بنام اکثریت مخصوصاً در دو سال اخیر مرتکب کلیه این عملیات ننگین و خیانت‌آمیز گردیده‌اند.

این‌ها همان پزشک طاهری‌ها، سیدکاظم‌ها، دشتی‌ها، سیدضیاءها و نوچه‌های آنان جمال امامی و ثقةالاسلامی و امثال آنان هستند که به‌‌دستیاری عمال اجانب از قبیل کریم رشتی و ارفع کلیه تحریکات و اقداماتی که کشور ما را در مقابل وضع کنونی قرار داد مرتکب شدند و حتی برای این که به‌‌منظورهای پست و ننگین خویش ادامه دهند حاضرند میهن باجانب بفروشند و با قدرت آنان ارتجاع بخرند.

به‌همین جهت در قسمت دیگر اعلامیه اشاره به‌‌فعالیت‌های جنایت‌آمیز این گروه در حال حاضر شده و اعمال آنان را برای متزلزل کردن دولت آقای قوام و «به‌منظور این که بتوانند خود را در انتخابات آینده بار دیگر بر مردم تحمیل کنند» فاش ساخته است.

این قسمت از اعلامیه در حقیقت پاسخ دندان‌شکنی است به‌‌شایعات اخیر دائر به‌‌استعفاء آقای نخست‌وزیر و اعتراضاتیکه برای تشویش اذهان عمومی و اغفال مردم ساده‌لوح بر علیه رئیس دولت انتشار یافته است.

آقای قوام برای روشن شدن اذهان نه‌تنها استعفا خود را صریحاً تکذیب نموده‌اند بلکه عزم راسخ خویش را در پایداری و تعقیب سیاستی که تاکنون در امور خارجی و داخلی دنبال کرده‌اند و مجازات شدید ماجراجویان و اتکاء به‌‌افکار عمومی ملت ایران اعلام داشته‌اند.

اعلامیه نخست‌وزیر مخصوصاً علل این تحریکات را در دو عبارت کوتاه ولی پرمعنی خلاصه خلاصه کرده است.

«می‌گویند چرا با نمایندگان آذربایجان حاضر به‌‌مذاکره و مسالمت گردیدم و چرا به‌‌مسکو رفته و با دولت اتحاد جماهیر شوروی حسن‌تفاهم پیدا کردم».

آقای نخست‌وزیر نه‌تنها اساس سیاست خارجی دولت خود را از نو تأیید نمودند بلکه جای بسی خرسندی است که صراحتاً اطمینان خویش را در حل مسالمت‌آمیز مشکل آذربایجان اعلام داشته‌اند.

قسمت سوم اعلامیه که در حقیقت نتیجهٔ منطقی این ادعانامهٔ تاریخی بر علیه عناصر ارتجاعی است تصمیم رئیس دولت را مبنی بر اصلاحات اساسی در امور داخلی (به‌منظور آبادی کشور و تأمین رفاه و آسایش مردم خصوصاً طبقه کارگر و زارع) بیان نموده و مخصوصاً تصریح گردیده است که (برای پیشرفت این هدف در نظر دارم از عناصر مترقی کشور حداکثر استفاده را بنمایم) بنا بر آنچه ذکر شد از مجموع اعلامیه می‌توان برنامه آینده آقای نخست‌وزیر را استنتاج نمود.

۱ـ تعقیب و مجازات شدید خائنین و عناصر ماجراجو که هنوز درصدد مشوب کردن اذهان عمومی و ایجاد سوءتفاهم با همسایه نیرومند ما اتحاد جماهیر شوروی هستند.

۲ـ تجدید مذاکرات برای حل مسالمت‌آمیز مسئله آذربایجان.

۳ـ استفاده کردن از عناصر مترقی کشور و آزادی‌خواهان به‌‌منظور اصلاحات اساسی.

ما این اعلامیه را با کمال خرسندی استقبال می‌کنیم و امیدواریم که آقای نخست‌وزیر برای انجام منظورهای خویش هرچه زودتر نه‌تنها به‌‌تحریکات مرتجعین خاتمه دهند بلکه دست عمال آنها را از داخله کابینهٔ خویش کوتاه کرده و با تشکیل دولت از عناصر مترقی ضربهٔ شدیدی بر پیکر ارتجاع وارد آورند.

اطمینان داشته باشند که برای اجراء این نظریات حزب نیرومند ما و کلیه آزادی‌خواهان ایران از ایشان پشتیبانی خواهند نمود.

نامهٔ رهبر ارگان مرکزی حزب توده ایران ۲۹ اردیبهشت ۱۳۲۵


پاورقی‌ها

  1. ^ اسناد جنبش کمونیستی ایران ـ مزدک ـ فلورانس ـ جلد ۶ ـ ص ۱۰۷
  2. ^ منبع - اصل خط قوام با مداد در آرشیو وزارت خارجه بریتانیا به‌‌شماره 248/1346.F.O موجود است.
  3. ^  F.O.248/1350, xk 2059
  4. ^ برخی از این افسران جوان برای پرهیز از اسارت در چنگال پهلوی از مرز شوروی گذشتند تا در آنجا پناهنده شوند. همهٔ اینها دستگیر و به‌عنوان عناصر ضدانقلاب و جاسوس به‌‌سیبری اعزام شدند و سال‌ها در آنجا در اسارت بودند. جا دارد این افسران هم خاطرات خود را بنویسند.(م)