زن از دیدگاه رایج در اجتماع امروز ایران
در دورهٔ کنونی، با ظهور حکومت اسلامی در ایران، ارگانهای تبلیغاتی با تکیه بر مکتبی بودن جنبشهای رهایی بخش مردم ما، جنبهٔ ایدئولوژیک آنرا برجسته میکنند. در این کارزار ایدئولوژیک، مسئلهٔ زن در اسلام جای ویژهای یافته است. زیرا زنان میهن ما، از مذهبی و غیرمذهبی، در سالهای اخیر، بویژه در ماههای قیام و اوجگیری جنبش انقلابی، سهمی چشمگیر و درخشنده داشتند. واقعیت تاریخی اجتماعی جامعهٔ ما چنین اقتضا میکرد که زنان عملاً نقش سنتی را که شرایط و ایدئولوژی حاکم بر آنها تحمیل کرده بود کنار بزنند و رها از پیشداوریهای تحقیرآمیز، پای به میدان باز، پرخشونت و آموزندهٔ مبارزهٔ اجتماعی بگذارند.
امروز مسئله برسر این است که تناقضات ایدئولوژیک که این دگرگونی نقش زنان بوجود آورده است رفع یا مرمت شود. از طرف دیگر ایدئولوگهای اسلامی امروز خود را در معرض حملاتی پیرامون حقوق و وظایف زن که در اسلام تدوین شده میبینند و طبعاً در پی دفاع برمیآیند. از اینروست که ادبیاتی نسبتاً پرمایه (لااقل از نظر کمّی) در زمینهٔ مسئله زنان در اسلام پدید میآید؛ و بسیار پرمعنی است که اکثریت قریب به اتفاق خالقین این ادبیات را مردان تشکیل میدهند.
بحث مفصل در این ادبیات در این فرصت نمیگنجد. در این مقاله قصد این است که جنبههای اصلی تصورات ایدئولوژیک برخی از متفکران و طرفداران برداشت اسلامی از نقش زن را باز کنیم. این بحث، تنها به مجادله یا مباحثه که ضروری به نظر میآید توجه ندارد. بلکه به جنبههای عملی نیز میپردازد.
امروز در حالی که بر مسئله زن و مقامش در جامعه از طرف ارگانهای تبلیغاتی بشدت تاکید میشود و در خلال کارزار تبلیغاتی ریاستجمهوری نیز این مسئله جای ویژهای در سخنرانیها (و نه چندان در برنامههای) نامزدان این مقام داشت، عملاً هر روز در گوشه و کنار جامعه، در ادارهها و دادگاهها، در کوچه و خیابان، در کتب درسی و برنامههای رادیوتلویزیونی میبینیم که تصویر حماسه آفرین زنانی که، جان بر کف، خشم و نفرت خود را علیه استبداد و استثمار در مبارزهای بدیع فریاد کردند رنگ میبازد و زنان را به کنج «مسجد ویژهٔ خودشان: خانه» میفرستند. و این تبعید البته، بنام دفاع از حریت و اصالت زن انجام میگیرد.
تکیه برجنبهٔ ایدئولوژیک تصویر زن در مذهب به این سبب است که اسلام را بعنوان یک ایدئولوژی تلقی میکنیم و تصویری که این ایدئولوژی از زن ارائه میدهد تصویری است که عمدهترین خصوصیات یک ایدئولوژی را که مجموعهای است از تصورات شاخص یک جامعه و یک دوران به نمایش میگذارد. این خصوصیات چنیناند:
۱- ایدئولوژی رایج، از یک «واقعیت» جزیی، یعنی از بخشی از واقعیت حرکت میکند. زیرا واقعیت جامع را به سبب محدودیت تاریخی و اجتماعی که بر مفسران تحمیل شده نمیتواند در میدان دید و بینش خود بگذارد.
۲- این واقعیت جزیی که به بخشی (یا طبقهای) از جامعه مربوط است و از طریق تصورات ذهنی در قالب ایدئولوژی بیان میشود و بازتاب مییابد بتدریج (با حاکم شدن آن بخش یا طبقه در جامعه) از واقعیت دورتر میافتد و به یک کل مجرد، غیرواقعی و مجازی تبدیل میشود که خود را به جای کل واقعیت زنده و متحرک اجتماعی میگذارد.
۳- ایدئولوژی رایج، از این طریق به یک مبحث کلی، مجرد و خیالپردازانه تبدیل میشود. اما درعین حال و همزمان به مسائلی جزیی، خاص و عملی پاسخ میگوید. ایدئولوژی هم به مسایل کلی که مربوط به یک جهان بینی میشود میپردازد و هم یک شیوهٔ خاص زندگی، رفتار و کردار و نوع ویژهای از ارزش را تبلیغ و تحمیل میکند.
قصد ما در این مقاله این است که احکام این ایدئولوژی را در مورد زنان و در چارچوب ایدئولوژی اسلامی تحلیل کنیم. ما سرآن نداریم که وارد جدلی هیجانی با کسانی شویم که زندگی فکری و معنویشان کم یا بیش در چارچوب ایدئولوژی اسلامی شکل گرفته و از این رو قادر نیستند اعتقادات عمیق و سخت ریشهٔ خود را در خارج از این چارچوب به آزمایش و بررسی بگذارند. قصد ما این است که نشان دهیم آنگاه که مسئله زنان را نه در پرتو این ایدئولوژی (و یا هر ایدئولوژی مذهبی دیگر) بلکه در آفتاب روشن واقعیات اجتماعی بررسی کنیم، جنبههای دیگری برما آشکار خواهد شد. آنگاه که از بندگی یک چارچوب فکری خارج شویم و به شاگردی واقعیت زنده و نافذ بنشینیم ابعاد اسارت زنان را درخواهیم کرد.
حال به جستجوی این سه خصوصیت در مورد تصویری که ایدئولوگهای اسلامی در مورد زن میدهند میپردازیم.
ایدئولوگهای اسلامی معاصر به پیروی از روایات و احادیث مذهبی، و به ویژه به پیروی از موقع و مقام اجتماعی و طبقاتی خود، در ارائه تصویر ایدهآل زن به بخشی از واقعیت میپردازند و از یک واقعیت جزئی حرکت میکنند.
اگر به گفتههای آسمانی رجوع کنیم و دستورات خاصی را که در مورد زنان پیغمبر آمده است و یا استثنائاتی را که برای کنیزان قائل شده (مثلاً معافیتهای زنانهٔ کنیزان) را در نظر بگیریم میبینیم که خصائل، وظایف و حقوقی که بصورت کلی و مجرد و همگانی، امروز در خطابهها به آنها بر میخوریم در حق قشری روا بوده که در زمان ظهور اسلام در جنبش پیغمبر اسلام شرکت داشته، از رفاه اجتماعی نسبی برخوردار بوده و در پی اعتلای اقتصادی و اجتماعی و کسب قدرت سیاسی برای خود برآمده است. آنان خواهان تثبیت مالکیت خصوصی و تعیین حدود و مرز مشخصی برای دارائی و متعلقات هر فرد بودهاند [۱] و از تشتت و نوسان هراس داشتهاند. تٱکید بر یکتاپرستی زنان و بر حذر داشتن آنان از «چندگرایی و نوسان اندیشه» [۲] ناظر بر این واقعیت است که مبارزه در همه زمینهها پیرامون محور حفظ و تحکیم مالکیت خصوصی انجام میگرفته و زنان مرفه و صاحبجاه که بنا بر همین احکام از آزادی و بیبندوباری فراوانی استفاده میکردهاند به پیروی از یک معبود دعوت میشوند که این معبود در زندگی زمینی شوهر، و در زندگی آسمانی، خدای یکتاست. مسئلهٔ معاف داشتن زنان سالخورده و کنیزان از حجاب نشان میدهد که روی سخن با بخشی خاص از زنان بوده است.
اگر به متون و گفتهٔ امروزیان توجه کنیم همین حرکت از بخشی از واقعیت را میبینیم: آیتاله مطهری در کتاب «مسالهٔ حجاب» مینویسد: «مرد مظهر عشق و زن مظهر معشوقیت و مطلوبیت است. در طبیعت، جنس نر گیرنده و دنبالکننده است.» [۳] یا در جائی دیگر «زن با نیروی جاذبه و جمال خود بر قلب مرد حکومت کرده او را در خدمت خود گرفته است. مرد به میل و رغبت خود نانآور زن شده و راضی شده او با خیال راحت به خود برسد و مایهٔ تسکین قلب و ارضای عاطفه عشقی او باشد.» [۴]
حال از چارچوب این جملات عام و مجرد بیرون آییم و سر به دنیای واقعیات بزنیم. آیا این «زن» که با نیروی جاذبه و جمال خود بر قلب مرد حکومت میکند نمایندهٔ مجموعهٔ زنان یک جامعه و بطور خاص جامعهٔ امروز ما است؟ آیا نه این است که آن بخش از زنان که در واقع بزعم نویسندهٔ کتاب نامبرده مظهر زنانگی هستند و در خانه مینشینند و به خود میرسند و کاری جز «ارضای عاطفهٔ عشقی» مرد خود ندارند، بخش کوچکی از زنان مرفه شهرنشین جامعه ما را تشکیل میدهند؟ آیا زنان روستایی که در کار کشاورزی، دامداری، صنایع خانگی اگر نه بیش از مرد که دستکم به همان اندازه کار میکنند و دستانشان پینه بسته و آفتاب سوخته است و بوی پهن و تاپاله میدهند، وقت و میل و امکان به کار انداختن نیروی جاذبه و جمال خود را برای حکومت بر قلب مرد دارند؟ یا آن زنان کارگری که شوهرانشان آنها را رها کرده و خود نانآور فرزندان بیشمارشان هستند مظهر مطلوبیت و معشوقیتاند؟
پس میبینیم که این بخشی از واقعیت است که در قالب کلماتی ظاهر فریب اما توخالی، به جای واقعیت گونهگون و زندهٔ اجتماعی نشسته و پایه و زیربنای تصورات بعدی را فراهم آورده است. مصالح این ساختمان ایدئولوژیک هر چند که از واقعیتی معین تٱمین میشود اما به یاری تصویرهائی که در طول زمان به صورت افسانهها و اسطورههای مذهبی در بنیاد آن نقشی اساسی دارد. اسطوره درآمده (مانند زنان و مادران پیغمبران) آن واقعیت معین و محدود به صورت نمونههائی در میآید که در فراسوی راه زندگی زنان گذاشته میشود. علاوه بر این، ایدئولوگها و مفسران اسلامی از یک «اصل غیرقابل تغییر» حرکت میکنند که آنان را در «استدلالات»شان یاری میدهد: «طبیعت و خلقت زن.» گویا در بدو خلقت زن را مجهز به یک رشته خصوصیات اخلاقی روانی و غیره و محروم از برخی خصوصیات دیگر آفریدهاند. به این ترتیب «زن در جبههٔ جسم و مغز و فکر قادر به مقاومت در مقابل مرد نیست و تفوق مرد بر زن در این زمینهها مسجل است. ولی زن در جبهه عاطفه و قلب بر مرد تفوق دارد.» [۵] و همین خلقت، طبیعتاً وظایف خاصی را برای زنان معین کرده است: «زن وقتی عزیز و محترم و محبوب است که عیال واقعی برای مرد و مادری پاک و با تربیت از برای اطفال باشد... زیرا زن از لحاظ روحی و حسمی به همین منظور خلق گردیده است.» [۶] بنابراین زن موجودی است که طبیعتاً برای خدمت به موجودات دیگر خلق شده و مخلوقی است که اصولاً دلیل وجودش در خارج از وجودش نهفته است. حس خودآرائی و خودنمایی زن بتبعیت از همین ذات است که تحریک میشود. زن به خودی خود، نیازی و نه غریزهای (جز حسادت) ندارد. در یک کلام زن رازی است که به دست مرد گشوده میشود و آنچه مهم است نه خود راز، که احساس غروری است که از گشودن آن به مرد دست میدهد. این نویسندگان و مفسران هیچ بحثی نمیکنند و آشکارا حتی به این فکر نمیافتند که زن نیز، با همین طبیعتش، میتواند گشاینده و کاشف رازهای بسیار باشد.
تصورات ایدئولوگها در مورد زن همیشه در اوج زیبائیهای خیالانگیز اسطورهها سیر نمیکند بلکه همانطور که پیشتر گفتیم به مسائل روزمره و عملی نیز میپردازند. اما این امر همواره با تکیه بر همان «اصل تغییر ناپذیر خلقت» است که زن برای راحت مرد آفریده شده؛ در کتاب «زن فرشته رحمت یا عفریت طبیعت» خطاب به زن آمده است:
ـ با مرد خوش رفتار باش تا خدا از تو خوشنود گردد.
ـ همیشه در برابر دیدگان مرد، خود را آراسته و زیبا جلوه ده بطوری که چشمان وی بر چیز زشت و زنندهای از تو نیفتد.
ـ پیوسته در نزد مرد خود را خوشبو نما که جز بوی خوش از تو به مشامش نرسد.
ـ خوراک مرد را بوقت حاضر کن تا گرسنگی نکشد، چون حرارت گرسنگی افروزانندهٔ آتش خشم است.
ـ ساعات خواب مرد را رعایت کن زیرا نامرتب بودن خواب او موجب اندوه و ناراحتی است.
ـ از خانه و مال مرد نگهداری نما. بجهت آن که حفظ مال مرد ریشه و قدرشناسی از مال اوست.
ـ راز مرد را پنهان دار، زیرا اگر راز او را آشکار سازی، از انتقام سخت او ایمن نخواهی بود.
ـ در هیچ امری نافرمانی مرد منما، چون اگر مخالفت او نمودی در سینهٔ او کینه نهادهای.
میبنیم که در این دستورالعملها نشانی از زندگانی آسمانی و موهبت آن نیست. «مقام والای زن در حد مقام یک مزدور پائین آمده است. در روال این طرز فکر، زن تنها در قالب نقشی که برایش معین شده صاحب حق است و خارج از این نقش چون موجودیتی برایش شناخته نیست بنابراین حقی هم ندارد. از این روست که ابتدائیترین حق یک انسان یعنی آزادی حرکت از او سلب میشود. در کتاب «مسٱلهٔ حجاب» میخوانیم که:
«مصلحت خانوادگی ایجاب میکند که خارج شدن از خانه توٱم با جلب رضایت شوهر و مصلحتاندیشی او باشد... گاهی ممکن است رفتن زن به خانهٔ اقوام و فامیل خودش هم مصلحت نباشد... گاهی هست که رفتن زن حتی به خانهٔ مادرش نیز برخلاف مصلحت خانوادگی است... در چنین مواردی شوهر حق دارد که از این معاشرتهای زیانبخش... جلوگیری کند.» [۷]
از این مطالب چنین برمیآید که اولاً زن تنها میتواند به زیان مصالح خانواده عمل کند و ثانیاً زن قادر به تشخیص این مصالح نیست به اعمالش آگاهی ندارد و لذا لازم است شوهر که «طبیعتاً» انسانی است آگاه و مصلح حرکات زن را زیر نظر بگیرد. و اما از آنجا که «نقش زن در خانواده نخستین مرحله، تٱمین آرامش مرد است» [۸]، تشخیص مصلحت خانواده را منطقاً مرد برعهده میگیرد.
و آنگاه که زنان از این همه تحقیر، محدودیت و ظلم شکایت کنند به آنها جواب داده میشود که دل خوش دارید: «زن و مرد در عبادت همسانند.» یعنی اگر در زندگی و واقعیت روزمره در معرض ستم و اهانتاند، در عوض در مقابل خدا، آن نیروی غیرقابل دسترسی که سایهاش بر سراسر جهان گسترده، تساوی برقرار است.
از آنچه گفته شد چنین برمیآید که موجودیت زن بطور اساسی توسط مرد و در خدمت مرد تعریف میشود. حقوق و وظائفش را مرد تعیین میکند. و این وظائف بر پایهٔ گفتههای صریح ایدئولوگهای اسلامی عبارتند از تٱمین آرامش مادی و جنسی و عاطفی مرد. از این روست که «زنان سالخورده از جنبهٔ زن بودن بازنشسته» [۹] تلقی میشوند؛ و شرکت پیرزنان در مجامع مردان مکروه شناخته نمیشود.
میبینیم که این تصور چندان از تصور درونی که سرمایهداری از زن در اذهان میپروراند دور نیست: جز آنکه در نظام سرمایهداری کالا و بازار ابعادی جهانی مییابد. دیگر کالای زن که در نظام سرمایهداری تنها به عنوان تولیدکنندهٔ نیروی انسانی (نیروی کار) و ارضاکنندهٔ نیازهای جنسی مرد تلقی نمیشود بلکه بخشی از نیروی کار و مصرف را تشکیل میدهد که میان دو خانواده و با امضای عهدنامهای خصوصی دستبهدست نمیشود به سبب گسترش بازار، محدوده انتخاب وسیعتر و رنگارنگتر میشود.
در جامعهٔ استعمارزده و عقبافتاده ما و به پیروی از سیاست رژیم سابق هر روز به بخشی از زنان جامعه (زنان کارگر و دهقان امکان مادی و عملی شرکت در چنین بازاری را ندارند) یاد میدادند که چگونه خود را برای این بازار به مبتذلترین رنگها بیارایند.
این بخش از زنان خود را به بندگی قوانین بازاری در میآوردند. که خود در تدوین هیچیک از شئون و قوانینش نقشی نداشتهاند.
تصوری که قرنها در مغز زنان ما رسوخ داده شده بود که نقشی جز خدمت به مرد ندارند، در نظام سرمایهداری با این تصور که نقشی جز تولید و خودآرائی (همراه با مصرف تولیدات سرمایهداری)ارزشی برای دیگران ندارند پیوندی موفق و پربار خورده است که از خودبیگانگی زنان را عمیقتر میکند.
دورنمای رهاشدنی که خارج از این دو تصور برای زنان قابل ترسیم و سرانجام قابل دسترسی باشد این است که زنان به کنه اسارت و بندگی پی ببرند و خود را از قید بازی کردن نقشی که قرنهاست برای آنان تدارک دیدهاند برهانند و اصالت را در مبارزه، جوشش و خلاقیت بازیابند. این اصالتی نیست که یکبار برای همیشه آفریده شده و هالهای افسانهای گرد آن کشیده شده باشد. زنان ما با حرکت از واقعیت ملموس، زنده، زشت و زیبای امروزی حرکت خواهند کرد و با تکیه بر حقانیت انسانی خود و با نیروی خلاقیت رشد یابندهشان این واقعیت را تغییر خواهند داد.
ف. ج. نرگس.
- ^ نگاه کنید به کتاب «مسئله حجاب» نوشته ایتاله مرتضی مطهری، فصل استیذان، ص 113.
- ^ نگاه کنید به «سیمای زنان در قرآن» نوشتهٔ سید خلیل خلیلیان ص 15.
- ^ «مسئله حجاب» ص 52 و 40
- ^ «مسئله حجاب» ص 52 و 40
- ^ مسئله حجاب، ص 80
- ^ «زن فرشتهٔ رحمت یا عفریت طبیعت»، محمدعلی شادکام، ص 142
- ^ «مسئلهٔ حجاب»، ص 88
- ^ «سیمای زنان در قرآن» سید خلیل خلیلیان، ص 139
- ^ «مسئلهٔ حجاب»، ص 150