نظریهٔ هراس
این مقاله در حال تایپ است. اگر میخواهید این مقاله را تایپ یا ویرایش کنید، لطفاً دست نگه دارید تا این پیغام حذف شود. |
هماکنون، افسر
در شبهای نگهبانی
میان دود و خیال
به دیوار مقابل نظر میدوزد و گاه
چندان که سربازی بر درگاه نمایان شود
فریاد میکشد.
گاه اتفاق میافتد
که در کوچه، مردی جوان را ببیند
در ایستگاه اتوبوس
که بهانتظار ایستاده است.
آنگاه قدم تند میکند
و با صدای شتاباهنگ گامهایش پا بهگریز میگذارد.
اما کوچه، اکنون دیگر
پر از مردانی تازه است،
مردانی جوان
همچون آن پنج تن مردانی که در آن سپیدهدمان
تیرباران شدند.
گابینو آلِخاندرو کاریدو
نظریه هراس
در امان نیستم من
نمیتوانم باشم، هیچکس نمیتواند باشد.
همه گِرداگِرد خود را میپایند
هنگامی که سخن میگویند، زمزمه میکنند، یا میاندیشند.
همه سر بهسوی دری میگردانند
هرگاه کسی بهدرون میآید.
همه لبخندی ساختگی میزنند، از یکدیگر میپرهیزند، و میلرزند.
کم و بیش همه، بهخاطر جرائم خویش
تقاضای رحم و بخشایش میکنند.
جرم ناس کشیدن
در کوچه قدم زدن
دوباره نان خوردن
و بهسال ۱۹۶۱ زیستن! [۱]
در این سرزمین
بر پهنهی این خاک، در این مکان، جهان امروز
تنابندهئی نیست که راحت سر بر بالین بتواند نهاد
بیآن که نخست پنجره را ببندد
بیآن که پس و پشت قفسهها را باز رسد
بیآن که دوبار کلید قلبش را بچرخاند
تنابندهای نیست که بیهراس از ناتمام ماندن بشقابش
بر سفره تواند نشست
چرا که دور نیست
با نخستین لقمه کوبهی در بهصدا آید،
که دو مرد
به طلب رئیس خانواده بهخانه آیند،
که او را با خود به کوچه کشند
همچنان که کودکان بهنگاهی ممنوع در حادثه مینگرند
همچنان که مادر به اقناع آنان میکوشد
که «چیز مهمی نیست،
پدر، با دوستان خویش
انجام کاری فوری را از خانه بیرون رفته است».