به‌رفیقان شیلیائی

از irPress.org
پرش به ناوبری پرش به جستجو
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۱ صفحه ۵۱
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۱ صفحه ۵۱

پاتریشیا گوردون

به‌رفیقان شیلیائی

رؤیائی بود

مه‌آلوده ولی صریح

مبهم ولی جاندار.

مه غلظت یافت

ابهام شکل پذیرفت

رؤیا به‌واقعیت بدل شد.

حیاتی نو از خورشید سر برآورد

آنچنان که گیاهان جوان

در زیر مهٔ آفتاب‌های بهاری

سر بر می‌کنند.

بادی خشن وزید

ابهام شکل گرفته در هم شکست

شعله بر جان مه افتاد

و زمین را سوزاند.

پاشنه‌های آهنین

بر سر تژهای گیاهان نوزنده فرود آمد

ولی زمین هنوز

در زیر پوستهٔ داغدار خویش

می‌تپد.

ترجمهٔ احمد کریمی حکاک