چه خطراتی انقلاب ما را تهدید می‌کند؟

از irPress.org
نسخهٔ تاریخ ‏۹ مهٔ ۲۰۱۱، ساعت ۱۱:۳۸ توسط Robofa (بحث | مشارکت‌ها) (ربات: افزودن رده:کتاب_جمعه_۱۰)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۰ صفحه ۱۴۱
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۰ صفحه ۱۴۱
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۰ صفحه ۱۴۲
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۰ صفحه ۱۴۲
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۰ صفحه ۱۴۳
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۰ صفحه ۱۴۳
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۰ صفحه ۱۴۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۰ صفحه ۱۴۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۰ صفحه ۱۴۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۰ صفحه ۱۴۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۰ صفحه ۱۴۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۰ صفحه ۱۴۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۰ صفحه ۱۴۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۰ صفحه ۱۴۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۰ صفحه ۱۴۸
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۰ صفحه ۱۴۸
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۰ صفحه ۱۴۹
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۰ صفحه ۱۴۹



پرسه در مطبوعات

چه خطراتی انقلاب ما را تهدید می کند؟

گروهی که ابتکار اصلی را در دست دارد و دستگاه ترور و وحشت را آماده می کند بر هیچ کس شناخته نیست

این مطلب درتاریخ 25 فروردین طی نامه ئی جهت حضرت آیت الله طالقانی و آقای بازرگان نخست وزیر ارسال گردید. با توجه به جو اجتماعی و سیاسی موجود اقدام به چاپ آن می شود. انسان اشرف مخلوقات است چرا که خدا پرتوی از عقل خود را بر وی ارزانی داشت تا بیاندیشند و نشانی از قدرت خود را در او نشاند تا مختار و آزاد باشد. من بنام این اشرف مخلوقات، به نام انسان اندیشمند و آزاد به نام اندیشه و به نام آزادی انسان ها با شما سخن می گویم. چرا که معتقدم هر یک از شما در برابر خدا و انسان در برابر تمامی آن هائی که به ندای هر یک از شما جواب مثبت دادند تا ضحاک را که خوردندۀ مغزها بود و کشندۀ جان ها از تخت به زیر کشند مسئولیت دارید و هم بدین سبب در برابر خدا مسئول هستید و این مسئولیت ناشی از بار سنگین اعتماد مردمی است که به شما اعتماد کرده اند و هنوز اعتمادشان بر شما است.

نویسنده ی این سطور که یکی از میلیون ها نفری است که سرنوشت آن ها در گرو نوع استفاده‌ئی است که شما در این موقعیت حساس از این اعتماد همگانی خواهید کرد این مسئولیت را احساس می کند که خطری را به شما یادآور شود که به طور مستقیم آیندۀ میلیون ها مردم این سرزمین را تهدید می کند و غیرمستقیم با سرنوشت صدها میلیون مردم زیر سلطه جهان مربوط می شود. سرنوشت و تاریخ چنین خواسته اند که تصمیم و رفتار شما مردانی چند، مسیرساز آن تاریخ باشد. این موقعیت شما را در این لحظه حساس بر سر یک دوراهی قرار داده و هم بار مسئولیت شما را صدچندان می کند.

برای این که قادر باشم میزان عظمت خطری را که انقلاب ما را تهدید می کند بیان کنم فهرست وار نظرم را دربارۀ مشخصات این انقلاب بیان می کنم:

1. خصلت اصلی انقلاب ایران در این است که توانسته است جامعه و سرنوشت ما را از میدان و از حیطه تصمیم گیری ابرقدرت های شرق و غرب بیرون بکشد و بدین معنا اولین انقلاب آزادی بخشی است که کشوری را از هر نوع سلطه غرب آزاد می کند.

2. در معنای جامعه شناسی انقلاب، انقلاب ما پس از انقلاب کبیر فرانسه دومین انقلاب بزرگ جهان است. اگر آن انقلاب شروع یک حرکت تاریخی بود که جهان را به زیر سلطۀ غرب آورد انقلاب ما اگر موفق شود و این خطری را که بدان اشاره خواهم کرد از سر بگذراند انقلابی خواهد بود که این حرکت تاریخی را متوقف کرده جهت مسیر تاریخ را در مسیر آزاد کردن جهان از این سلطه قرون و اعصار هدایت کند.

3. امکان عملی این انقلاب از اینجا ناشی شده است که مردم در جست و جوی یک رهبر صالح که قادر باشد آنها را از زیر سلطه غرب برهاند بدون این که از نو سلطۀ شرق را بر آن ها مستقر دارد با نکیه بر فرهنگ و سنت های خود مقامات روحانی را به میدان مبارزه طلبیدند و رسالت رهبری این انقلاب را بر عهده آن ها گذاردند.


4. خواسته های اصیل انفلاب ایران یعنی اراده بر استقرار استقلال ایران، آزادی زندگی سیاسی در مملکت و تأمین رفاه اجتماعی مردم رنجدیده و همراهی با راهنمائی ها و مبارزات رهبران مذهبی موجب پیدایش چنان قدرت عظیمی شد که تاریخ هیچ یک از ملل و اقوام جهان نظیر آن را به یاد ندارد و توانست برای اولین بار به جامعه ئی کوچک و ضعیف شده چنان قدرتی بدهد که مظاهر و نیروهای بزرگ ترین ابرقدرت جهان امروز و تاریخ را در طوفان خشم خود درنوردد و به گورستان تاریخ بفرستد.

پیروزی مرحله اول انقلاب تا بیرون راندن شاه و سرنگون کردن رژیم آریامهری ناشی از این بود که رهبری الهام خود را از خواسته های واقعی مردم می گرفت لیکن چنین می نماید که پس از این پیروزی عظیم مسیر حوادث در جهتی است که ادامه راه مستقیم انقلاب را سخت به خطر انداخته است و نتیجه این خواهد بود که اگر "طاغوت" را سرنگون کرده ایم یک رژیم طاغوتی دیگر در سر راه ما کمین کرده است قصد از این رژیم طاغوتی بالقوه این نیست که احتمال دارد طاغوت قدیم برگردد و یا خدای ناکرده "طاغوتی" سرخ پوش بر ما مسلط گردد بلکه این است که رهبری برگشته از مردم خود سرمنشاء استقرار رژیم طاغوتی دیگری بشود، و این احتمال نه بر اساس حدس و گمان در تمامی مردم القاء شده است بلکه بررسی شرایط عینی حوادث وقوع بازگرداندن انقلاب از این مسیر ان را حتمی می نماید و درست در همین جا است که اگر امیدی به انحرافی وجود دارد این امید به طرز رفتار و کردار مردمی چند بسته است که خطاب این نوشتار به آن ها است. و این است که یک بار دیگر شخصیت ها در تاریخ نقش تعیین کننده پیدا کرده اند.

برای این که میزان جهت و عظمت این خطر روشن شود شما را دعوت می کنیم که لحظه ئی گریبان ذهن خود را از تاروپود حوادث روزمره بیرون کشیده و به مشخصات اساسی این حرکت تاریخی فکر کنید این مشخصات به قرار زیرند: 1. عدم هم آهنگی بین گروه های مدعی رهبری و رقابت شدید بین آن ها برای در دست گرفتن ابتکار عمل سیاسی .

2. سپردن حساس ترین پست های اداره مملکت و انقلاب به دست افراد ضعیف و غیر متخصص و در مواردی بدست افرادی که سوءنیت آن ها برای خفه کردن و نابود کردن آزادی بر همه روشن و واضح است.

3. افزایش روزافزون و تصاعدی خشونت، ارعاب و ترور.

از بین سه مشخصه فوق اولی بیش از همه به چشم می خورد. شخصیت های گوناگون با تمایلات مختلف و مخالفت ها و رقابت های بین خود برای در دست گرفتن رهبری امور شدیداً با هم درگیر هستند. اصطلاحی که اینک در میان مردم برای بیان این وضع رایج شده است "حکومت اشباح" است. برای این که تصویر عمومی این حکومت اشباح را در نظر مجسم کنیم متذکر می شوم که در دید اول دو گروه در صحنه سیاسی کشور با یکدیگر به سختی رقابت برخاسته اند.

الف. گروهی که در مجموع می توان آن را قشریون متعصب نامید. این گروه با وجود رقابت های واضح خود هدف مشخصی را تعقیب می کند و بدون این که کوچک ترین توجهی به مشکلات اساسی مملکت داشته باشد دست به کار ساختن و پرداختن یک دستگاه ترور و وحشت است و برای توفیق در این راه دو خط مشی را تعقیب می کند:

فراهم آوردن معیارهای جدید قضاوت و خشونت از طریق ایجاد دادگاه های خاص و تمرین شکل قضائی جدید به بهانه های اسلامی که کوچک ترین رابطه ئی با عدل اسلامی ندارد. همزمان با این کار شرایط روانشناسی کشتار و وحشت بسیار وسیع تری را فراهم می کند و نیز سازمان های لازم را عیناً بر اساس الگوهای شناخته شده ترور و وحشت فراهم می آورد. مشی این گروه ها هیچ چیز دیگری جز کینه و نفرت نیست. اسلام برای آن ها فقط بهانه ئی جهت سازمان دادن این کینه و وحشت است.

آن چه که این گروه را بیش تر در این راه و روال تحریک می کند این است که عاملین و افراد آن کوچک ترین صلاحیت و کاردانی در امور اداری، سازماندهی و ساختمانی برای فردای ایران ندارند و تنها اسلحه ئی که در دست دارند اراده شان بر حکومت کردن است. ب. دستگاه دولتی و همکاران روشنفکر و فنی و نیز کادرهای صمیمی انقلاب که قبل از این که درصدد انتفام جوئی باشند در فکر حل این مشکلات و سازمان دادن مرحله ساختمانی انقلاب هستند. این گروه بدون این که کوچک ترین نفوذ و تأثیری در کنترل آن دستگاه وحشت و ترور { } از مشارکت دادن عناصر و کادرهای لایق که عیناً مثل آن ها فکر نمی کنند سر باز زده است.

نتیجه علمی این رفتار این شده است که پست های اداری، فنی، فرماندهی کشور را افرادی به دست دارند که بعضاً صلاحیتی در حل مشکلات مملکتی ندارند.

تراکم مشکلاتی که در دوران رژیم آریامهری مملکت را از اصلی ترین منابع حیاتی خود محروم کرد توأم با خرابی هائی که ناچار در دوران انقلاب به بار آمده اند مستلزم تجهیز تمام قابلیت ها و استعدادهای مملکت است. لیکن سماجت این گروه در شرکت ندادن این قابلیت ها در حل مسائل مملکتی و انحصارطلبی آن ها در اداره امور سبب شده است که دست و پای دولت روز به روز بیش تر در تار عنکبوت مشکلات گیر کند و در نتیجه مملکت را به سوی پرتگاهی هدایت می کند که معلوم نیست سرنوشت آن چه خواهد بود.

رابطه بین این دو گروه نیز سخت بدبینانه و مبهم است گوئی دیواری بلند آن ها را از هم جدا می کند لیکن بر این ابهام این نکته نیز اضافه می شود که خود گروه قشری متعصب به چند دسته تقسیم می شود و با یک دیگر به رقابتی سخت مشغول اند. جالب این که تمامی این گروه ها خود را وابسته به حضرت آیت اله { } خمینی اعلام می دارند و با وجود تضاد بارز و روشنی که بین روش های آن ها به چشم می خورد معلوم نیست چرا و چه طور همه خود را به یک مرکز نسبت می دهند. لیکن از مجموعه حوادث مخالفت ها و رقابت ها یک مسئله به خوبی آشکار می شود. گروهی که ابتکار اصلی را در دست دارد و دستگاه ترور و وحشت را آماده می کند بر هیچ کس شناخته شده نیست و این نیز یکی دیگر از خصوصیات اتقلاب ماست که اصلی ترین گروه رهبری آن برای مردم ناشناخته است و خود را پشت سر عالی ترین مقامات روحانی مخفی کرده است و اسف انگیز ترین وجه این حوادث این است که رهبران عالیقدری که مردم با اعتماد مطلق به آن ها قیام کرده و با دادن هزاران شهید امید خود را به آن ها دوخته اند در برابر این جریان سکوت اختیار کرده و این اعتماد مردم را عملاٌ بر دست این گروه ناشناخته منتقل کرده است.

این ها ظواهری است که هر ناظر علاقمند نسبت به آن ها آگاهی دارد. هر نوع کوشش در عدم توجه به این حوادث یا دگوگونه نشان دادن آن کاری است عبث در جهت فریب خود و دیگران، لیکن برای این که معنای این مجموعه حوادث در کلیت خود معلوم شود اجازه می خواهم توضیح جامعه شناسی آن ها را به اختصار در چند بند ارائه دهم.

1. هر نظم اجتماعی معینی اصولاً بر ملاتی از ترس متکی است. تحت هر نظم اجتماعی معینی فضای روابط اجتماعی را نوع خاصی از ترس با شدت و ضعفی متفاوت فرا می گیرد. در یک قبیله عقب افتاده مفاهیمی از نوع سرنوشت یا قدرت های جادوئی و غیر این ها حامل این ترس است. در جامعه هندو ایمان به تناسخ و نتایج آن همین نقش را بازی می کند.

در جوامع مسلمان ترس از خدا و ترس از جهنم عامل برقراری نظم است و بالاخره در بعضی جوامع ترس از چماق و بیل این نقش را بازی می کند در بسیاری از موارد این چند نوع ترس در هم می آمیزد.

2. وقتی فساد در یک چنین نظم اجتماعی نفوذ می کند هیئت حاکمه که الزاماً از این فساد سود می برد با بالا بردن شدت اختناق شدت ترس را نیز می افزاید و از آن جا که برای هر نظمی که به فساد دچار شود میزان این فساد حدود و ثغور ندارد میزان اختناق توأم با افزایش ترس در آن به سرعت افزایش می یابد لیکن وقتی فضای روابط اجتماعی از ترس اشباع شد کوچک ترین حادثه مساعد سبب می شود که این ترس یکباره فرو ریزد و از میان برخیزد. در این حالت خشم مردمی که از ترس آزاد شده اند به سوی هیئت حاکمه سرازیر می شود و هم آن چنان که در انقلاب ایران پیش آمده است آن هیئت حاکمه را جاروب می کند.

3. پس از انقلاب ناچار بایستی نظم جدیدی جانشین نظم قدیم شود این نظم جدید الزاماً بایستی ترس خاص مربوط به خود را در فضای روابط بین مردم بپراکند و بدین منظور معیارهای جدیدی را متناسب با نظم خاصی که می خواهد به وجود آورد و جهت استقرار، محیط ترس جدید انتخاب می کند و با پیاده کردن آن در سیستم قضائی ترس را به جامعه آزاد شده تزریق می کند. به همین دلیل گرفتن و کشتن و نابود کردن عمال نظم قدیم را نباید تنها به منزله ی قصاص گناهان قدیم تلقی نمود بلکه این امر در عین حال برای تزریق ترس جدید به منزله بنیان اساس نظم جدید می باشد.

4. در واقع رهبری انقلاب همیشه به دست آن تمایل خاص سیاسی یا اجتماعی می افتد که موفق می شود ترس خاص خود را تزریق کرده و از این طریق پایه حرکت