بچههای اعماق
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
گفتار برای یک ترانه، در شهادت احمد زیبرم
- به علیرضا اسپهبد
در شهر بیخیابان میبالند
در شبکهٔ مورَگیِ پسکوچه و بنبست،
آغشتهٔ دود کوره و قاچاق و زردزخم
قاب رنگین در جیب و تیرکمان در دست،
- بچههای اعماق
- بچههای اعماق
باتلاق تقدیر بیترحم در پیش و
دشنام پدرانِ خسته در پشت،
نفرین مادرانِ بیحوصله در گوش و
هیچ از امید و فردا در مشت،
- بچههای اعماق
- بچههای اعماق
- □
بر جنگل بیبهار میشکفند
بر درختان بیریشه میوه میآورند،
- بچههای اعماق
- بچههای اعماق
با حنجرههای خونین میخوانند و چون از پا درآمدند
درفشی بلند بهکف دارند
- کاوههای اعماق
- کاوههای اعماق.
- احمد شاملو