یک کلمه

از irPress.org
نسخهٔ تاریخ ‏۱۱ آوریل ۲۰۱۱، ساعت ۰۱:۰۳ توسط Parastoo (بحث | مشارکت‌ها) (افزودن رده‌ها.)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
کتاب جمعه سال اول شماره ۲ صفحه ۶۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۲ صفحه ۶۷

در نام تو

کوچک می‌مانم

آفتاب را

از خواب‌هایم

به‌کوچه می‌برم.

در ایوان بزرگ، تنها

یک لکه نور از ما باقی می‌ماند.

صدای حشره

از قلب گیاه

می‌گذرد

و چشمان ما

در باران

سبز می‌شود.

یک کلمه

در تاریکی
رشد می‌کند.

یک کلمه

که از چهارشنبه‌هائی دیوانه می‌آید.

یک کلمه برای‌مان کافی است

تا پرده‌ها

پشت به‌آفتاب بمانند

و پیراهن‌های کهنه

بوی عشق نگیرند.


از قرینه‌های گیاهی

دریا به‌اتاق می‌ریزد.

دریا که به‌قایق تکیه داده است

و شب که در قایق منتظر است،

و پنجره‌ها خود را ناگهان

به‌سوی تاریکی
باز می‌کنند
م. مروارید