در زندان استانبول

از irPress.org
پرش به ناوبری پرش به جستجو
کتاب جمعه سال اول شماره ۲ صفحه ۵۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۲ صفحه ۵۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۲ صفحه ۵۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۲ صفحه ۵۵

یادنامه‌ی ناظم حکمت

خرداد امسال مصادف بود با پانزدهمین سال درگذشت ناظم حکمت شاعر بلندآوازه‌ی ترک.

ناظم حکمت را خواننده‌ی فارسی زبان کم و بیش می‌شناسد، گرچه در سال‌های اعتلاء هنر او، هم در ایران و هم در ترکیه، سیستم‌های حکومتی "حکمت" و نظائر او را به کنج فراموشی رانده بودند. ناظم حکمت مجموعا نزدیک به پانزده سال از عمرش را در زندان و همین حدود را در تبعید گذرانده است.

در این فرصت، چند قعطه شعر از ناظم، تقویم زندگی او، و نظرات ستایش آمیزی که نویسندگان و شاعران جهان درباره حکمت ابراز کرده اند خواهد آمد.

محمد علی سپانلو



دو شعر از ناظم حکمت

در زندان استانبول

در استانبول

در حیاط زندان

و در روزانه‌ی آفتابی زمستان

پس از باران

آنگاه که ابرها، دیوارها، سفال‌های سرخ

و چهره‌ی من

در آبچاله‌های زمین می‌لرزند

اندیشیدم: چه مرد است

چه نامرد است

بشریت

زیر تمامی ثقل هرآنچه قدرت است

هر آنچه ضعف است

به جهان اندیشیدم

به کشورم

و به تو.


فوریه ۱۹۳۹- زندان استانبول