در عذر فراخی دهان
نسخهٔ تاریخ ۱۸ آوریل ۲۰۱۰، ساعت ۱۴:۱۱ توسط Parastoo (بحث | مشارکتها) («در عذر فراخی دهان» را محافظت کرد: بازنگری شده و مطابق با متن اصلی است. ([edit=sysop] (بیپایان) [move=sysop] (بیپایان)))
(از کمال اسمعیل)
دلــدار مرا اگر فراخســت دهان | گل را نه هم از خنده دهانست چنان؟ | |
چون دستـگه نشـاط ما آن دهنست | گر دستگهـی فراخ باشــد، چه زیان؟ | |
لعـل لب او که دُرج گوهـر باشد | چون بوسه درو زنی چه درخور باشد | |
گر خرد نیامد لب او عیبی نیست | یاقــوت بــزرگ قیمتیتـر باشــد | |
بر من دلت از چه روی چون هنگ آمد | صلح تو ز روی راستی جنگ آمد | |
گفتـی دهـن فراخ من روزی تسـت | وهوه که چگونـه روزیـم تنگ آمد |