ستارهٔ آبی
- ۱
آنجا را تو آسمان، پشت آن تکه ابر سفید شفاف،
ستارهئی هست. یک ستارهٔ آبی.
و اینجا روی زمین، دختری در ایوان خانهشان
ایستاده محو تماشای ستارهٔ آبی است.
ستارهٔ آبی دخترک را از تمام ابرهای آسمان بیشتر
دوست میدارد. و تا آنجا که دختر بهیاد میآورد – نمیداند چرا –
ستارهٔ آبی همیشه پشت ابر پنهان بوده است.
- ۲
باد تندی میآید. موهای دختر افشان میشود.
ابری که ستارهٔ آبی پشت آن است، کنار میرود و
ستارهٔ آبی ناگهان از آن بالا به زیر میافتد.
- ۳
دختر روی پلههای ایوان نشسته آرام آرام گریه
میکند. دیگر باد نمیآید. دامن کبود دختر پر از
تکههای آبی رنگ بلورین است.
- راضیه تابستان ۵۷