قطره قطره ۳۳

از irPress.org
نسخهٔ تاریخ ‏۳ اوت ۲۰۱۱، ساعت ۰۸:۴۶ توسط Robofa (بحث | مشارکت‌ها) (ربات: افزودن رده:کتاب جمعه)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۳ صفحه ۱۳۰
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۳ صفحه ۱۳۰
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۳ صفحه ۱۳۱
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۳ صفحه ۱۳۱
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۳ صفحه ۱۳۲
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۳ صفحه ۱۳۲
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۳ صفحه ۱۳۳
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۳ صفحه ۱۳۳
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۳ صفحه ۱۳۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۳ صفحه ۱۳۴

-- صفحات ۱۳۰ و ۱۳۱ تایپ شده‌اند.


زیرنظر: الف. آذر


خط سرزمین زمین در حرکت انتقالی خود به دور خورشید،‌ از مدار دسته‌ةای بیشمار ستارگان منظومه‌ی شمسی می‌گذرد. هیپارکوس، منجم یونانی، مسیر این حرکت را با خطوط فرضی به‌هم متصل کرد و برای اشکال و صور به‌دست آمده نام‌های خاصی گذاشت. چون اغلب اشکال پدید آمده شباهت به حیوانات داشت، منطقه‌ی برج‌ها را Zodiac یعنی «محل حیوانات» نام گذاشت و این منطقه را به دوازده قسمت تقسیم کرد و نتیجه گرفت که زمین در هر سی روز در یکی از این مناطق واقع می‌شود. مثلا زمین در ماه ششم سال در منطقه‌ی سنبله قرار می‌گیرد.

سحابی‌های بزرگ سر جیمز جینز گفته است برای آن که تصور نسبتا جامعی از سیستم سحابی‌های بزرگ داشته باشیم، خوب است 50 تن بیسکویت را روی کره‌ئی به‌شعاع تقریبا یک کیلومتر و نیم پخش کنیم. در این صورت بیسکویت‌ها به‌فاصله‌ی 25 متر از یکدیگر قرار می‌گیرند و کره‌ئی که آن‌ها رویش قرار گرفته‌اند قسمتی از آسمان را که یک تلسکوپ متوسط می‌تواند ببیند مجسم می‌کند. خوب، در این کره، هر بیسکویت یک سحابی بزرگ را که قطر آن 4000 پارسک باشد نشان می‌دهد. در میان این سحابی، چند سحابی بسیار بزرگ باید به‌وسیله‌ی اشیاء بزرگ‌تری غیر از بیسکویت متجسم شود. در حالی که کهکشان ما (نه منظومه شمسی ما) در آن فقط به‌وسیله نان قندی کوچکی به‌قطر یک سانتیمتر و ضخامت یک و نیم میلیمتر نشان داده می‌شود. در چنین مقیاسی کره‌ی زمین ما تبدیل می‌شود به‌یکی از الکترون‌های این ماکت، و باید آن را چندین میلیون برابر بزرگ کنیم تا قوی‌ترین میکروسکپ‌ها بتوانند آن را ببینند!

برنامه‌ریزی جمعیت در چین چینی‌ها با توجه به‌مساله‌ی انفجار جمعیت در کشور خود که از مرز یک میلیارد گذشته است تصمیم گرفته‌اند از سال 1985 تا سال 2000 رشد جمعیت را به‌صفر برسانند. برای این منظور طبق نوشته‌ی روزنامه‌ی خلق در نظر دارند قانون جدیدی وضع کنند تا در صورتی که زن و شوهری بیش از دو فرزند پیدا کردند مجازات‌های اقتصادی شدیدی در مورد آنان اعمال شود.

بیکارگی و تنبلی: مادر اختراعات آگاتا کریستی نویسنده‌ی مشهور انگلیسی، ضمن شرح حال خود درباره‌ی اختراعات چنین نوشته است: «من فکر نمی‌کنم احتیاج مادر اختراعات باشد، بل به‌عقیده‌ی من اختراع مستقیما ناشی از بیکارگی و شاید هم تنبلی است وناظر بر این هدف که زحمت انسان را کم کند. این است آن راز بزرگی که ما را طی صدها هزار سال، از عصر سنگ چخماق به‌دوران ماشین رختشوئی راهنمون شده است!»

راستی هیچ می‌دانید که...

  • انسان تنها حیوانی است که به‌پشت می‌خوابد.
  • قوانین باستانی ژاپن مقرر می‌داشت کسانی که در حمام‌ها متصدی امر مشت و مال دادن می‌شوند حتما باید نابینا باشند.
  • اسکیموهای متجدد هم یخچال برقی می‌خرند، منتها به‌این منظور که از یخ زدن موادغذائی خود جلوگیری کنند!
  • وقتی رطوبت هوا به‌صددرصد رسید باران نمی‌آید بلکه مه غلیظی سطح زمین را فرا می‌گیرد.
  • دوران بارداری شیر دریایی 364 روز در سال است. -و این، به‌احتمال قریب به یقین، از آن آگاهی‌های دست اولی است که، نه به‌درد دنیای حضرت عالی می‌خورد نه به‌درد آخرت‌تان.
  • عطسه کردن با چشم باز در شمار محالات است.
  • آب دهان سگ سالم، ضدعفونی است و خیلی زود زحم را درمان می‌کند. خود حیوان نیز به‌همین دلیل است که -البته ناآگاهانه- به‌لیسیدن جراحاتش می‌پردازد.
  • زن‌های جوان بیش از زن‌های مسن پسر می‌زایند.
  • یکی از اعضای سابق اف.بی.آی چندی پیش فاش کرد که سازمان متبوع او در حزب کمونیست آمریکا حدود 1500 تن خبرچین داشته (یا دارد)، که تقریبا یک خبرچین در مقابل شش عضو بی‌شیله پیله‌ی حزب. حق عضویتی که این خبرچین‌ها باید به‌حزب می‌پرداختند (یا می‌پردازند) مبلغ زیادی می‌شد (یا می‌شود) که اف.بی.آی مجبور بود (یا هست) که از کیسه‌ی فتوت خود اخ کند، و به‌این ترتیب، من غیر متسقیم، کمک مالی بی‌دردسر و بی‌سوخت و سوزی را به‌این حزب برعهده گیرد!

اخیرا آقای گاس هال -رهبر حزب طراز نوین آمریکا، در روزنامه مردم‌شان دو پارا تو یک کفش کرده است که «لیست اف.بی.آیی‌ها/ افشا باید گردد!»

میراث!

  • هاینریش هانیه شاعر نامدار آلمانی در وصیت‌نامه‌ی خود همه‌ی داروندارش را به‌زنش بخشید فقط به این شرط که دوباره ازدواج کند؛ و در ایضاح این مسأله نوشت که: «آری، در این صورت دست کم یک نفر در عالم پیدا خوهد شد که عمیقا از مرگ من متاسف باشد و آن را فاجعه‌ئی سیاه تلقی کند!»
  • یان فلمینگ نویسنده انگلیسی و خالق شخصیت درندشت جیمزباند وصیت کرده بود به هر کدام از سه تن دوستان نزدیکش 1400 لیره پرداخت شود به شرط آن که بتوانند این پول را طی نوزده ماه پس از دریافت، صرف «چیزهای نامعقول» کنند. البته این که چرا مبلغ «روند» نیست و چرا مدت آن «نوزده» ماه است، نکاتی است که علاقه‌مندان به احضار ارواح باید مستقیما از خود آن خدابیامرز سئوال کنند. و اما بشنوید از آن میراث‌خواران:

دوست شماره یک تصمیم گرفت با این مبلغ راه بیفتد سری به کشور برمه بزند؛ چون معتقد بود از آنجا که در آن دیار هیچ کار خاصی ندارد و دیارالبشری را هم در آنجا نمی‌شناسد، لاجرم این امر ولخرجی پرهیجان و در عین حال بسیار نامعقول خواهد بود. دوست شماره‌ی دو مصمم شد از این پول برای خرید کتابهای کمیاب قرن هیجدهم در زمینه‌ی معماری استفاده کند. هیچ معلوم نیست که ایشان نگارش آن گونه کتابها را نامعقول تلقی کرده است یا خرید آنها را. و اما دوست شماره‌ی سه هنوز پولش را دریافت نکرده، چرا که هنوز نتوانسته است تصمیم بگیرد آن را خرج چه کار نامعقولی بکند. شخص اخیر صمیمانه معتقد است که همه‌ی امور به‌یک اندازه نامعقولند، که البته سخت در اشتباه است. اگر به ما مراجعه می‌کرد راهی پیش پایش می‌گذاشتیم تا پولش را به چنان چاه ویلی بریزد که هم خانه‌ی باد را کند آباد، هم اسمش در روزنامه چاپ شود که هرگز نرود از یاد!

تفکر! جرج برناردشا نویسنده‌ی ایرلندی که در طنز و لطیفه‌گوئی یکه عصر خود بود یکی از سخنرانی‌هایش را با این کلمات آغاز کرد: «تصور من این است که شما به‌ندرت فکر می‌کنید. تعداد بسیار کمی از مردم هستند که در سال بیش از سه یا چهار بار فکر می‌کنند. من خودم شهرتم را مدیون این واقعیتم که در هفته بیش از یکی یا دو بار فکر نمی‌کنم.»

درک موسیقی مدرن! اوتو کلمپِرِر رهبر مشهور ارکستر که علاقه‌ی شدیدی به موسیقی کلاسیک داشت یکی از آثار موسیقی مدرن را، که از آن متنفر بود، رهبری می‌کرد. در وسط برنامه یکی از حضار از جای خود برخاست و تالار کنسرت را ترک گفت. کلمپِرِر به شنیدن صدای حرکت او به عقب برگشت و به صدای بلند گفت: «شکر خدا را، که بلاخره یک آدم فهیم پیدا شد!»

رنگ رخساره... از آبراهام لینکلن رئیس جمهور آمریکا نقل کرده‌اند که یک بار حاضر نشده بود به شخصی که طالب دیدارش بود وقت ملاقات بدهد. هنگامی که دوستانش دلیل این امر را که از او بسیار عجیب به نظر می‌رسید پرسیدند، گفت: «از قیافه‌اش خوشم نمی‌آمد.» و دوستانش به اعتراض گفتند: «اما آخر درست است که به این دلیل به کسی وقت ملاقات داده نشود؟ مگر اشخاص در مورد ریخت و قیافه‌ی خود تقصیری دارند؟» لینگلن در پاسخ گفت: «شما کسی را به من نشان بدهید که چهل سال ازعمرش گذشته باشد اما مسئول قیافه‌ی خودش نباشد!»