عقاید و آرای شیخ فضل‌الله نوری

از irPress.org
پرش به ناوبری پرش به جستجو
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۱ صفحه ۵۲
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۱ صفحه ۵۲
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۱ صفحه ۵۳
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۱ صفحه ۵۳
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۱ صفحه ۵۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۱ صفحه ۵۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۱ صفحه ۵۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۱ صفحه ۵۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۱ صفحه ۵۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۱ صفحه ۵۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۱ صفحه ۵۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۱ صفحه ۵۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۱ صفحه ۵۸
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۱ صفحه ۵۸
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۱ صفحه ۵۹
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۱ صفحه ۵۹
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۱ صفحه ۶۰
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۱ صفحه ۶۰
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۱ صفحه ۶۱
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۱ صفحه ۶۱

فریدون آدمیّت


این گفتاری است در عقاید سیاسی شیخ فضل‌الـله نوری در دوران نهضت مشروطیت ایران، به مأخذ نوشته‌های خود او. مقدمه‌وار چند کلمه‌ای بگوییم: فکر آزادی، سیاست مشروطگی و نظام دموکراسی از جمله بنیادهای مدنیت غربی‌اند که گروه روشنفکران و تربیت یافتگان جدید آوردند و به نشر آنها برخاستند. پس شگفت نیست که رهبری فکری حرکت مشروطیت را از آغاز همان گروه به عهده گرفته باشند – و قانون اساسی نیز درجهٔ اول حاصل افکار آنان باشد. عنصر مترقی صنف علمای دین تحت تأثیر جریان روشنفکری به مشروطیت گرائید، و در آن حرکت اجتماعی مشارکت فعّال جست. این کسان با تفسیرهای اصول و تأویل‌های شرعی برسیاست مشروطگی صحّه نهادند. در ضمن گفتند که مغربیان هم اصول مشروطیت را از احکام شریعت استخراج و اخذ کرده‌اند. اما در واقع، انگیزهٔ باطنی‌شان دراین توجیه شرعی این بود که به اصالت مشروطیّت از نظرگاه تطبیق آن با احکام شریعت حکم بدهند – بدون این که به پیروی آرای متفکران غربی دهری مشرب غیرمذهبی متهم شوند. مجموع این تأویلات چیزی بر فلسفهٔ سیاسی نیفزود، گرچه مصرف داخلی داشت و فایده‌مند بود.

بهر صورت، نظام مشروطگی منحصراً بر پایهٔ حاکمیت مردم بنا گردیده بود و برتر از آن هیچ قدرتی نمی‌شناخت. خواه آن را به مأخذ فلسفهٔ حقوق طبیعی توجیه نماییم، و خواه تکیه گاهش را قرار و مدار اجتماعی یا حقوق مثبت بدانیم به وسیلهٔ قانون موضوعهٔ عقلی متغیر انسانی به وجود آمده و به کار گرفته شده است. چنین اصولی باسایر احکام از نوع دیگر تعارض ماهوی داشت، یعنی از مقولهٔ اختلاف لفظی نبود. کلام مَعروف مجتهد معتبر نجف که در جواب استفتای شرعی گفته: «ای گاو مجسّم، مشروطه مشروعه نمی‌شود» به همان معنی است.

درمقابل روحانیان مشروطه خواه، علمای شریعت پناه بودند. این گروه به ظاهر دو جناح داشت: یکی جناح متشرعان راست افراطی که اساس مجلس و کنگاش و مشروطیت و قانون موضوعه و آزادی ومساوات را سر بسر مردود می‌شناخت، و این بیان ساده و مختصر و مفید را اعلام می‌کرد: «المشروطه کُفر والمشروطه طلب کافر، مالُهُ مباح و دَمهُ هَدَر.» جناح دوم منادیان «مشروطیت مشروعه» و «مجلس شورای ملی اسلامی» بودند. این دو جناح گرچه به ظاهر متمایز بودند، اما در معنی به هم پیوسته. در واقع جهت کلی حرکتشان به یک نقطه می‌انجامید که نفی سیاست مشروطگی و آزادی باشد و تأیید مطلقیّت سیاسی همراه نوعی ریاست فائقهٔ شرعی. موضوع این گفتار محدود به مشروطیت مشروعه است.

از نظرگاه فلسفهٔ سیاسی، ترکیب لفظی «مشروطیت مشروعه» مهمل منطقی بود. در جدالی که برسر «مشروطهٔ اسلامی» در گرفت، گذشته از جنبهٔ نظری و فکری، قضیهٔ نبرد قدرت طلبی روحانی مطرح بود. متفکر مشروطیت مشروعه، شیخ فضل‌الـله نوری بود – مجتهد طراز اول، استاد مسلم فن درایه که پایه‌اش را در اجتهاد اسلامی برتر از سید عبدالله بهبهانی و سید محمد طباطبایی شناخته‌اند. روزگاری هرسه همگام مشروطه‌خواهان بودند. گلهٔ شیخ این بود که رفیقش بهبهانی برمسند روحانی مجلس نشسته، جانب او را نگاه نمی‌دارد و در بی‌اعتدالی حدی نمی‌شناسد. حقیقت این است که سید بهبهانی در دل به قوت و برتری شیخ فضل‌الـله آگاه بود، رضا نداد که او در ریاست شرعی مجلس شریک وی گردد، و حال آنکه شیخ هم به اندازهٔ او ذیحق بود. زیرکی سید در این بود که به همه احوال، خود را با حرکت مشروطه‌خواهی که روح زمانه بود، دمساز می‌ساخت – گرچه انگیزهٔ باطنی‌اش کسب ریاست بود. اما همین که ماهیت حرکت جامعه را می‌شناخت، نشانهٔ این بود که از تعصب و جهل مرکب یکسره دور است. اما خطای سیاسی و کج‌تابی شیخ در این بود که می‌پنداشت با افراشتن لوای «مشروطهٔ مشروعه» بتواند پیشوایی روحانی را بدست آورد. او ندانسته بود که با روی برتافتن از مجلس ملی و مشروطیت، اعتبارش در افکار عام سخت ضربت خواهد خورد. این سخن شیخ نیز خالی از زهرخندی تاریخ نیست: «نه من مستبد بودم، نه سید عبدالـله مشروطه‌خواه و نه سید محمد. آنها مخالف من بودند، من مخالف آنها.» (مخبرالسلطنه، گزارش ایران، ج ۴ ص ۱۰۷).

این مطالب که به اجمال آوردیم به کنار. فکر مشروطهٔ مشروعه واکنش جناحی از علمای دین را در برخورد با اندیشهٔ آزادی و نظام دموکراسی که مستقیماً از تعقّل سیاسی جدید مغرب زمین گرفته شده بود می‌ساخت. از این رو بررسی آن در سیر فکر آزادی و نهضت ملی مشروطیت ایران عبرت انگیز است.

در برخورد با مجلس ملّی، نخست شیخ فضل‌الله مسالهٔ نظارت هیأت مجتهدان را برقوانین موضوعه به میان کشید، اما نظارتی بیرون از حوزهٔ مجلس. چون مجلس این پیشنهاد را نپذیرفت، شیخ به معارضه و ستیز با مجلس ملی برخاست و مجلس نطق و خطابه بر پا داشت. در برابر یورش مردم، او و چندتن از سایر علما در حضرت عبدالعظیم بست نشستند، و نشر اعلامنامه‌های چاپی در طرد اصول مشروطگی و درشتگویی به آزادیخواهان برآمدند. مجموع این نوشته‌ها به اضافهٔ رسالهٔ «تذکرة الغافل و ارشاد الجاهل» عقاید و آرای آن گروه را به‌دست می‌دهد. (برخی از آن بیاننامه‌ها را مرحوم کسروی در تاریخ مشروطه آورده که به علاوهٔ تصویر سایر اعلامیه‌ها به کوشش آقای اسماعیل رضوانی در مجلهٔ تاریخ منتشر شده است). به زبدهٔ این مداراک و آن رساله و همچنین به مذاکرات مجلس ملی توجه می‌دهیم اعلامنامهٔ نخستین (جمادی الثانی ۱۳۲۵) چنین آغاز می‌شود: