پنج سند دربارهٔ قوامالسلطنه
تایپ این مقاله تمام شده و آمادهٔ بازنگری است. اگر شما همان کسی نیستید که مقاله را تایپ کرده، لطفاً قبل از شروع به بازنگری صفحهٔ راهنمای بازنگری را ببینید (پیشنویس)، و پس از اینکه تمام متن را با تصاویر صفحات مقابله کردید و اشکالات را اصلاح کردید یا به بحث گذاشتید، این پیغام را حذف کنید. |
اسناد تاریخی
(1)
اسناد پنجگانهای که در این شماره آمده است. هریک به نوبهی خود حقیقتی تاریخی را برملا میکند. اما انتشار یکجای آنها رابطهای تاریخی را در ذهن پدید میآورد که از سیاستی خسرانبار سخن میگوید.
اسناد شمارهی یک و دو سرسپردگی بیچون و چرای احمد قوام را به امپریالیستها، از ابتدای کارش، در فراسوی هرگونه تردیدی مستند میکند که ضمنا موضعگیری بینالملل کمونیست (در ژوئن 1923) را نیز که قوام را «سرسختترین هوادار انگلیسیها در ایران» معرفی کرده است، میباید بر این اسناد افزود.
سند سوم تلگراف تبریک تقیزاده است به قوام، به مناسبت توفیق او به سرکوب جنبش در آذربایجان.
سند چهارم یکی از اسناد سرسپردگی تقیزاده، به انگلستان است. وی که در آن زمان سفیر ایران در انگلستان بود به جای دفاع از منافع کشور به جاسوسی وزارتخانهی بریتانیا مشغول است.
سند پنجم موضع حزب توده است نسبت به قوام، در آستانهی ائتلاف با او.
با مطالعهی این اسناد تاریخی به دو نکتهی روشن آگاهی مییابیم. یکی ماهیت قوامالسلطنه و دیگر ماهیت کسانی که با او به نوعی در رابطه بودهاند. سند اخیر نشان میدهد که ناآگاهی و خوشباوری سیاسی تا چه حد ریشهدار بوده است که عناصر به اصطلاح «مترقی» چنین آسان فریب جناحی از ارتجاع را میخورند و کل جنبشی را به توفان فنا میسپارند!
1
پنج سند دربارهی قوامالسلطنه
نامه قوامالسلطنه به وزیر مختار بریتانیا در تهران، پس از دستگیری و زندانی شدن او توسط کلنل محمدتقیخان پسیان
فدایت شوم، بعد از عرض ارادت و تاسف از اینکه از سعادت ملاقات محروم هستم زحمتافزا میشوم قریب 50 روز است بدون هیچگونه تقصیر و گناه خودم در حبس و کسان و بستگانم قسمتی در مشهد محبوس و قسمتی متفرق تمام اموال و علاقه حتی اثاثیه منزل که همراه بوده است ضبط و غارت شده. یقین دارم کلنل پریدکس شرح حال و گزارشات مرا در ایام حبس کاملا به عرض عالی نرساند. زیرا از داخلهی محبس و طرز فشار و سختی مامورین البته بیاطلاع بوده است. اجمالا از بیشرفی و بیاحترامی آنچه ممکن بود نسبت به من و خانوادهی من فروگذار نشد و فعلا بعد از تحمل صدمات و مشقات یک هفته است وارد طهران و در عشرتآباد محبوس هستم و با کمال حیرتی که از این پیشامد دارم این مختصر را به جناب مستطاب عالی عرض میکنم هرچند ممکن است بفرمایید مداخله در امور داخلی ایران نخواهید فرمود لیکن نظر به دوستی و روابط صادقانه و صمیمانه که در این سه سال با مامورین دولت فخیمه داشته و در هیچ موقع از حفظ منافع آن دولت کوتاهی نکردهام و از طرف دیگر تصور هم نمیکنم اقدام جناب مستطاب عالی در این مورد حمل بر مداخله شود. زیرا آنچه بدون جهت و دلیل بر من وارد شده است جز بر اشتباه و عدم تحقیق محلی [حمل] نمیتواند کرد و در این صورت اقدام جنابعالی برای رفع اشتباه است نه برای مداخله. این است با کمال امیدواری از مراتب شفقت و خیرخواهی جناب مستطاب عالی مسئلت میکنم اقدام موثری در اصلاح و جبران این احوال که اساس زندگانی مرا به کلی از هم پاشیده است بفرمایید که زودتر به منزل خود رفته با توجه و مساعدت عالی ترتیبی در زندگانی من داده شده تا بلکه بتوانم با خانواده و بستگانم از ایران مهاجرت نمایم و از این احسان و شفقت جناب مستطاب عالی مادامالعمر رهین امتنان و تشکر باشم.
خواهشمندم این مکتوب در خدمت عالی محرمانه بماند و هر اقدامی میفرمایید مستقیما از طرف خودتان باشد زیرا در صورتی که معلوم شود در این حال با جنابعالی مکاتبه کردهام بیشتر بر فشار مامورین و گرفتاری من افزوده خواهد شد. با ارادت سرشار احترامات فایقه را تقدیم میدارم.
قوامالسلطنه
[اواسط ماه مه 1921]
2 نشان فراماسونری قوامالسلطنه(2) دکوراسیون [شماره 113] از دبیر عالیترین لژ order امپراطوری هند به فرستادهی مخصوص ماژسته بریتانیا و وزیر مختار در دربار ایران ـ تهران. سپتامبر ـ مورخ 17 اکتبر 1920 عالیجناب: من از طرف جناب استاد بزرگ (گراندماستر)، عالیترین لژ امپراطوری هند [بریتانیای کبیر]، ماموریت دارم [مطالب زیر را] از برای تحویل به جناب احمدخان، قوامالسلطنه D.C.I.E والی خراسان برای شما ارسال دارم. (1) نشان شوالیه فرمانده لژ (Knight Commander 01 Order). (2) میثاقی حاوی شرطی از برای استرداد مقتضی نشان که من باید پیرو بخش 16 مقررات لژ بخواهم از طرف او [قوام] امضا شود، مگر آنکه شما عدم لزوم آن را توصیه کنید. (3) رونوشتی از مقررات لژ. (4) یادداشتی پیرامون اطلاعات مربوط به عمل دکوراسیون لژ ستارهی هند (Star of India) و امپراطوری هند و مدال از طرف اعضای شخصی [غیرنظامی] این لژ و حاملین این مدالها. (5) رسید لطفا درخواست میشود. (6) باید تقاضا کنم که گزارشی درباره تشریفات اعطای این نشان برای ثبت به من فرستاده شود. (7) باید درخواست کنم که از آن جناب [قوام] تقاضا شود که به هنگام تمیز کردن نشان برای پرهیز از صدمه [به آن] از دقت دریغ نفرمایند. با احترامات فائقه دبیر عالیترین لژ امپراطوری هند [بریتانیای کبیر]
3 متن تلگراف سیدحسن تقیزاده سفیر کبیر ایران در لندن به احمد قوامالسلطنه نخستوزیر، مورخ بیستم آذرماه 1325 وزارت امور خارجه جناب اشرف آقای رئیسالوزراء از موفقیت حاصل در امر استرداد آذربایجان و احیای مملکت قدیمی و جلوگیری از تجزیهی وطن از صمیم قلب تبریک گفته و هزاران هزار تشکر داریم. خداوند خود به جناب اشرف عالی جزای خبر بدهد و کامکار گرداند که هیچ پاداش دنیوی اجر لایق این خدمت نتواند شد. روح پیغمبر اکرم و روح کورش و داریوش به شما دعای خیر میفرستند کافهی ملت ایران و مسلمانان عالم پشتیبانتان میباشند. انتشار خبر تصمیم متمردین ظهر چهارشنبه در لندن ایرانیان را به وجد آورده و خبر فتح به ناگهان در یک ساعت مثل برق منتشر شد و جمله با دلی پر از اعجاب و قدردانی به دعای کامیابی عالی و عظمت ایران و بلندی بخت اعلیحضرت رطباللسان شدند. ادعیهی خالصانهی بیریا و تهنیت قلبی اینجانب را هم بپذیرید. تقیزاده
4 سفارت شاهنشاهی ایران 6 سپتامبر 1945 سر رونالد عزیزم پیرو مذاکرات دیروزمان، همانطور که قول دادم، اکنون ما هم با ارسال خلاصهی اخبار واصله از ایران، ماحصل نامههایی را که در هفتههای گذشته پیرامون چندین برخورد در نقاط مختلف ایران دریافت کردهام. با ذکر علل اصلی وقایع تاسفانگیز مذکور تقدیم دارم. مایلم از جنابعالی بابت توجهی که به مشکلات مبذول میدارید تشکر کنم. دوستار شما تقیزاده س.ح. [سیدحسن]
گزارش تقیزاده در شمال ایران اخیرا تشنجاتی رخ داد که ناشی از تحریکات حزب چپ افراطی [کذا] (توده) بوده است که به درست یا خطا به حمایت مستقیم یا غیرمستقیم خارجی [شوروی] باور دارد. آنچه در زیر میآید [گزارش] تصادماتی است که رخ داده است: طرفداران حزب توده عازم لیقوان (دهکدهی بزرگی در آذربایجان) شدند و در آنجا به تظاهرات و تبلیغات دست زدند. این امر موجب تصادمات شد و در محل نزاعی بین اهالی دهکده و [تودهایها] در گرفت و از هر دو طرف چهار نفر به قتل رسیدند. تحریکات مشابهی در رضاییه [ارومیه] (شهری در جنوب غربی آذربایجان) انجام گرفت که پس از یک هیئت نظامی به سرکردگی یک افسر سرشناس و بیطرف، ژنرال جهانبانی، از طرف دولت برای تحقیقات به تبریز اعزام شد. حوادث جدیتری در مشهد رخ داده که طی آن 20 تن از افسران و سربازان قیام کردند و با به غرامت بردن کامیونها، سلاحها و مهمات به سوی استپها[ی ترکمن صحرا] فرار کرده تا در آنجا به تعداد قابل ملاحظهای از ترکمنهای مسلح بپیوندند. اینان در گنبدکاووس با یک گروهان ژاندارمری اعزامی دولت روبهرو شدند؛ هشت تن از شورشیان به قتل رسیدند؛ شش تن دیگر دستگیر و کامیونها و سلاحهای سرقت شده، توقیف شدند. بقیه شورشیان به درون منطقهی جنگلی آن حوالی فرار کردند.(3) به منظور تحکیم موقعیت [نظامی] نامطلوب این مناطق، نیروهای تازهای از پادگانهای مختلف ژاندارمری به آن محل اعزام شدند. اما نیروهای نظامی شوروی به این واحدهای ژاندارمری اطلاع دادند که اولا باید به پادگانهای خود بازگردند، و ثانیا دار صورت [پیش آمدن] تصادم نباید تیراندازی کنند و ثالثا آنان مانع ارسال سلاحها و مهمات به تهران هستند که از شورشیان توقیف شده است. اخبار تازه پیرامون وخامت وضع در این نقاط کشور دولت را وادار ساخت در حدود 200 تن دیگر را بهعنوان نیروی تقویتی اعزام کند. اما این نیروها از فیروزکوه (شهرکی در جاده تهران ـ مازندران) بازگشتند. تحریکات و تصادمات از جانب طرفداران حزب توده در نقاط مختلف مازندران (چون شاهی، بابل،... و شهسوار) و دیگر نواحی شمال ادامه دارد. در این نواحی طرفداران حزب توده، دهقانان را برای تحویل برنج مورد تهدید و ارعاب قرار دادهاند و هر روز خطر اختلالات بیشتری میرود. کوشش دولت ایران برای تضمین آزادی رفت و آمد و اعزام نیروهای ژاندارمری به هیچ نتیجهای نرسیده است. گفتن ندارد که این وضع اقدامات فوری را ضروری میکند. چندی پیش سفیر شوروی در اصل با اعزام ژاندارمری [به این نواحی] موافقت کرد. اما ظاهرا هنوز هیچ دستورالعملی به نیروهای نظامی شوروی [در آن ناحیه] نرسیده است. سفیر شوروی اکنون در تهران نیست و وضع ناروشن است. تا به حال هیچگونهی نشانهای دال بر خروج نیروهای متفقین از ایران مشاهده نشده است. به عکس در صفحات شمال تبلیغات علیه دولت مرکزی بهطور روزمره افزایش مییابد، و در نتیجه آن حوادث یاد شدهی بالا در لیقوان، حوادث اخیر مشهد و جنبش جدیتر تجزیهطلبی، طی اعلامیه مسخرهای استقلال و استقرار جمهوری مراغه (شهرکی در جنوب شرقی آذربایجان) را اعلام داشت، را به وجود آورد. بارها و بارها تاکید شده است نخستین و مهمترین گام در رودررویی با این وضع مسلما همانا تقویت دولت مرکزی است و این تنها زمانی شدنی است که نیروهای متفقین از ایران تخلیه شود و این نشانهی صمیمیت متفقین در عدم مداخله در امور داخلی کشور و حمایت از قدرت مرکزی است. 5 در پیرامون اعلامیه نخستوزیر [قوامالسلطنه] «بترسند از روزی که دست انتقام از آستین عدالت و ایران دوستی بیرون آید و مغز خیانتکاران و بدخواهان را متلاشی کنند» روز گذشته اعلامیهای به امضای نخست وزیر انتشار یافت که از لحاظ سیاسی و اجتماعی حایز اهمیت به سزایی است و میتوان آن را یک سند ذیقیمت رسمی و یک ادعانامه واقعی بر علیه عناصر ارتجاعی این کشور تلقی نمود. ما در مدت چهار سال و نیم مبارزه خود به کرات ملت ایران را از جریان تحریکات این عناصر ماجراجو که برای حفظ مطامع بیگانگان و پر کردن جیبهای انباشته خود از هیچگونه اقدامی که به ضرر مصالح حقیقی میهن عزیز ماست مضایقه ندارند برحذر داشتهایم و تا آنجا که صفحات روزنامه رهبر به ما اجازه داده است نقشههای تحریکآمیز و ایرانبرانداز اینان را در برابر دیدگان مردم ایران نامش نمودهایم. بسیار خرسندیم که امروز آقای نخستوزیر به وسیله یک اعلامیه رسمی با کمال وضوح پرده از روی اعمال ننگین این عناصر خیانتکار برداشته و بدینطریق یک بار دیگر اعلام داشتهاند که با عزمی ثابت تصمیم دارند دست این قبیل اشخاص را از گریبان ملت ایران کوتاه نمایند. این اعلامیه که متن کامل آن در همین شماره از نظر خوانندگان میگذرد حاوی نکات مهم چندی است: نخست آنکه در چندین قسمت از اعلامیه صریحا به اقدامات خیانتآمیز عناصر ارتجاعی که دایما مشغول تحریکات بر علیه مصالح کشور و مردم ایران هستند اشاره گردیده و برای اینکه هیچگونه شبههی در هویت آنان باقی نماند در چند مورد با کمال وضوح بیان مقصود شده است. اعلامیه صریحا و رسما به عناصر ارتجاعی و نمایندگان تحمیلی دوره سیزدهم و چهاردهم که: «روابط ایران را با دولت اتحاد جماهیر شوروی به وسیله اعمال جنونآمیز از روی عمد و سوءنیت تیره و تار کردند» حمله میکند. آنهایی را که «بدون هیچ مدرک و دلیل صرفا روی نیات پلید خود اعتبارنامه آقای پیشهوری و دیگران را رد نمودند»، مورد خطاب قرار میدهد. به نمایندگانی که «در دوره سیزدهم و چهاردهم یک قدم برای آسایش مردم برنداشتند و جز حفظ مقام و جمع مال از طریق نامشروع هدفی برای خود اختیار نکردند، و دولتهای ناصالح و فرومایه را روی کار آورده و به منظور فساد دایما به سفارتخانهها رفتند و به تحریک و دسیسه پرداختند، شدیدا حملهور میشود. با این توضیحات جای تردید برای کسی باقی نمیماند که فرض حقیقی آقای نخستوزیر عده از نمایندگان و متولیان مجلس چهاردهم است که به نام اکثریت مخصوصا در دو سال اخیر مرتکب کلیه این عملیات ننگین و خیانتآمیز گردیدهاند. اینها همان پزشک طاهریها، سیدکاظمها، دشتیها، سیدضیاءها و نوچههای آنان جمال امامی و ثقهالاسلامی و امثال آنان هستند که به دستیاری عمال اجانب از قبیل کریم رشتی و ارفع کلیه تحریکات و اقداماتی که کشور ما را در مقابل وضع کنونی قرار داد مرتکب شدند و حتی برای اینکه به منظورهای پست و ننگین خویش ادامه دهند حاضرند میهن به اجانب بفروشند و با قدرت آنان ارتجاع بخرند. به همین جهت در قسمت دیگر اعلامیه اشاره به فعالیتهای جنایتآمیز این گروه در حال حاضر شده و اعمال آنان را برای متزلزل کردن دولت آقای قوام و «به منظور اینکه بتوانند خود را در انتخابات آینده بار دیگر بر مردم تحمیل کنند» فاش ساخته است. این قسمت از اعلامیه در حقیقت پاسخ دندانشکنی است به شایعات اخیر دایر به استعفا آقای نخست وزیر و اعتراضایی که برای تشویش اذهان عمومی و اغفال مردم سادهلوح بر علیه رئیس دولت انتشار یافته است. آقای قوام برای روشن شدن اذهان نه تنها استعفا خود را صریحا تکذیب نمودهاند بلکه عزم راسخ خویش را در پایداری و تعقیب سیاستی که تاکنون در امور خارجی و داخلی دنبال کردهاند و مجازات شدید ماجراجویان و اتکا به افکار عمومی ملت ایران اعلام داشتهاند. اعلامیه نخست وزیر مخصوصا علل این تحریکات را در عبارت کوتاه ولی پر معنی خلاصه خلاصه کرده است. «میگویند چرا با نمایندگان آذربایجان حاضر به مذاکره و مسالمت گردیدم و چرا به مسکو رفته و با دولت اتحاد جماهیر شوروی حسنتفاهم پیدا کردم». آقای نخست وزیر نه تنها اساس سیاست خارجی دولت خود را از نو تایید نمودند بلکه جای بسی خرسندی است که صراحتا اطمینان خویش را در حل مسالمتآمیز مشکل آذربایجان اعلام داشتهاند. قسمت سوم اعلامیه که در حقیقت نتیجهی منطقی این ادعانامهی تاریخی بر علیه عناصر ارتجاعی است تصمیم رئیس دولت را مبنی بر اصلاحات اساسی در امور داخلی (به منظور آبادی کشور و تامین رفاه و آسایش مردم خصوصا طبقه کارگر و زارع) بیان نموده و مخصوصا تصریح گردیده است که (برای پیشرفت این هدف در نظر دارم از عناصر مترقی کشور حداکثر استفاده را بنمایم) بنا بر آنچه ذکر شد از مجموع اعلامیه میتوان برنامه آینده آقای نخستوزیر را استنتاج نمود. 1ـ تعقیب و مجازات شدید خائنین و عناصر ماجراجو که هنوز درصدد مشوب کردن اذهان عمومی و ایجاد سوءتفاهم با همسایه نیرومند ما اتحاد جماهیر شوروی هستند. 2ـ تجدید مذاکرات برای حل مسالمتآمیز مسئله آذربایجان. 3ـ استفاده کردن از عناصر مترقی کشور و آزادیخواهان به منظور اصلاحات اساسی. ما این اعلامیه را با کمال خرسندی استقبال میکنیم و امیدواریم که آقای نخستوزیر برای انجام منظورهای خویش هرچه زودتر نه تنها به تحریکات مرتجعین خاتمه دهند بلکه دست عمال آنها را از داخله کابینهی خویش کوتاه کرده و با تشکیل دولت از عناصر مترقی ضربهی شدیدی بر پیکر ارتجاع وارد آورند. اطمینان داشته باشند که برای اجرا این نظریات حزب نیرومند ما و کلیه آزادیخواهان ایران از ایشان پشتیبانی خواهند نمود. نامهی رهبر ارگان مرکزی حزب توده ایران 29 اردیبهشت 1325
خلع سلاح مجاهدین و فدائیان ماجرای چگونگی خلع سلاح مجاهدین را در کتابهای تاریخ، از جمله تاریخ کسروی، خواندهاید و در اینجا نیازی به تکرار آن نیست. تلگرامهایی که میخوانید از آن اسناد دیپلماتیک است که از نقشهی اصلی توطئه خلع سلاح پرده برمیدارد. توطئهای که در اصل در وزارت خارجهی روسیهی تزاری و با تبانی ماموران بریتانیا طرح شد. نگفته نماند که برخی از سوسیال دموکراتهای ایران نیز، با پیروی از نظرات نادرست رایج آن روزها، ندانسته آب به آسیاب دشمن میریختند، به این معنا که هم از خلع سلاح حمایت و هم در آن شرکت کردند، یعنی چالهای کندند که دامچالهی خودشان شد.
سند شماره یک تلگراف نیکولسون به سر ادوارد گری سن پترزبورگ (19 فوریه 1910) ـ آقای ایسفولسکی! در وزارت خارجه و روسیه اشاره میکنند که اخبار رسیده از تبریز چندان رضایتبخش نیست... آن عالیجناب میگوید که ستارخان و باقرخان دستاندرکار اخلالند و اگرچه والی درصدد است که این دو تن را تحت کنترل درآورد اما در انجام کاملا مستاصل است. زیرا نه بودجه دارد و نه سرباز در اختیار دارد... اهالی ایران در حال وحشت به سر میبرند و خوشحالند[!] که برای صیانتشان نیروهای روسی هستند.
سند شماره 2 سن پترزبورگ (11 مارس 1910)، به دعوت آقای ایسفولسکی امروز به دیدن او رفتم، و آن عالیجناب گفت مایل است به من بگوید که اخبار نگرانکنندهتری از تبریز به او رسیده است. آقای ایسفولسکی از طریق تلگراف به وزیر مختار روس در تهران دستور داده است که دولت ایران را تشویق کند که در جهت مطیع ساختن فوری ستارخان و باقرخان فرصت را از دست ندهد و نیز به من اطلاع دهد که اگر این امر انجام نپذیرد، خود دولت روسیه مجبور خواهد شد [راسا] اقدام کند.
ستارخان و باقرخان
چگونه دست غیبی این دو جوان غیور و دو جاننثار حقیقی و دو وطنپرست، خلاصه ستارخان سردار و باقرخان سالار را برانگیخت که سد سدیدی در جلو سپاه استیفاد کشیده و لشکر باجوح را از هم پراکنده ساختند. [ص 206]
سند سوم تلگراف وزیر مختار بریتانیا سر.ج. بارکلی به لندن تهران (13 مارس 1910) (تلگرافی) افتخار دارم گزارش دهم که یادداشتی به دولت ایران تسلیم کردهام مبنی بر حمایت از خواست همکار روسم که خواستار اخراج ستارخان و باقرخان از تبریز و خلع سلاح طرفداران آنها [مجاهدین] است.
سند چهارم تلگراف سفیر [بریتانیا] از روسیه به لندن سن پترزبورگ (18 مارس 1910) (تلگرافی) امروز بعدازظهر آقای ایسفولسکی تلگرافی را که تازه رسیده بود برای من قرائت کرد که در آن گفته شده است که ستارخان در پاسخ دومین احضارش به تهران قاطعا جواب رد داده است. درحالیکه باقرخان به این شرط حاضر شده بود حکم احضار را بپذیرد که مبلغ ده هزار [قران؟ تومان؟] به او پرداخته شود. والی ویفرم [خان] معترفند که از اقدامات قهرآمیز ناتوانند.
سند پنجم تلگراف وزیر مختار از تهران به لندن
تهران ـ (7 اوت 1910) (تلگرافی)
ستارخان همراه تعداد قابل ملاحظهای از فدائیان و مجاهدین در باغ اتابک و در حوالی مقر وزارت مختار، مستقر شده است و از تحویل سلاحها تا پرداخت حقوقی که مدعی است معوق مانده، امتناع میکند نیروهای دولتی با چند توپ کوچک آنان را در محاصره گرفتهاند و اگرچه ضربالاجل تحویل سلاحها امروز صبح سر رسیده، به نظر میرسد که دولت از اقدام به عمل هراس داشته باشد.
سند ششم از تهران به لندن تهران ـ (8 اوت 1910) فدائیان دیشب با مجروح شدن ستارخان تسلیم شدند. شهر کاملا آرام است.
پینوشتها:
1. اسناد جنبش کمونیستی ایران ـ مزدک ـ فلورانس ـ جلد 6 ـ ص 107.
2. F.O.248/1350, xx, 2009
3. برخی از این افسران جوان برای پرهیز از اسارت در چنگال پهلوی از مرز شوروی گذشتند تا در آنجا پناهنده شوند. همهی اینها دستگیر و بهعنوان عناصر ضدانقلاب و جاسوس به سیبری اعزام شدند و سالها در آنجا در اسارت بودند. جا دارد این افسران هم خاطرات خود را بنویسند.(م)
منبع: اصل خط قوام با مفاد در آرشیو وزارت خارجه بریتانیا به شماره 1345/248.O.F موجود است. C. CHAQUEAI, LA SOCIAL – DEMOCRATIE EN IRAN, PLORENCE, 1979.