پنج سند دربارهٔ قوام‌السلطنه

از irPress.org
نسخهٔ تاریخ ‏۶ اوت ۲۰۱۱، ساعت ۲۱:۱۸ توسط Parastoo (بحث | مشارکت‌ها) (اصلاحِ الگو.)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
کتاب جمعه سال اول شماره ۵ صفحه ۱۴۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۵ صفحه ۱۴۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۵ صفحه ۱۴۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۵ صفحه ۱۴۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۵ صفحه ۱۴۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۵ صفحه ۱۴۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۵ صفحه ۱۴۸
کتاب جمعه سال اول شماره ۵ صفحه ۱۴۸
کتاب جمعه سال اول شماره ۵ صفحه ۱۴۹
کتاب جمعه سال اول شماره ۵ صفحه ۱۴۹
کتاب جمعه سال اول شماره ۵ صفحه ۱۵۰
کتاب جمعه سال اول شماره ۵ صفحه ۱۵۰
کتاب جمعه سال اول شماره ۵ صفحه ۱۵۱
کتاب جمعه سال اول شماره ۵ صفحه ۱۵۱
کتاب جمعه سال اول شماره ۵ صفحه ۱۵۲
کتاب جمعه سال اول شماره ۵ صفحه ۱۵۲
کتاب جمعه سال اول شماره ۵ صفحه ۱۵۳
کتاب جمعه سال اول شماره ۵ صفحه ۱۵۳
کتاب جمعه سال اول شماره ۵ صفحه ۱۵۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۵ صفحه ۱۵۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۵ صفحه ۱۵۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۵ صفحه ۱۵۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۵ صفحه ۱۵۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۵ صفحه ۱۵۶

اسناد تاريخی

(1)


اسناد پنج‌گانه‌اي كه در اين شماره آمده است. هريك به نوبه‌ي خود حقيقتي تاريخي را برملا مي‌كند. اما انتشار يكجاي آنها رابطه‌اي تاريخي را در ذهن پديد مي‌آورد كه از سياستي خسران‌بار سخن مي‌گويد. اسناد شماره‌ي يك و دو سرسپردگي بي‌چون و چراي احمد قوام را به امپرياليست‌ها، از ابتداي كارش، در فراسوي هرگونه ترديدي مستند مي‌كند كه ضمنا موضع‌گيري بين‌الملل كمونيست (در ژوئن 1923) را نيز كه قوام را «سرسخت‌ترين هوادار انگليسي‌ها در ايران» معرفي كرده است، مي‌بايد بر اين اسناد افزود. سند سوم تلگراف تبريك تقي‌زاده است به قوام، به مناسبت توفيق او به سركوب جنبش در آذربايجان. سند چهارم يكي از اسناد سرسپردگي تقي‌زاده، به انگلستان است. وي كه در آن زمان سفير ايران در انگلستان بود به جاي دفاع از منافع كشور به جاسوسي وزارتخانه‌ي بريتانيا مشغول است. سند پنجم موضع حزب توده است نسبت به قوام، در آستانه‌ي ائتلاف با او. با مطالعه‌ي اين اسناد تاريخي به دو نكته‌ي روشن آگاهي مي‌يابيم. يكي ماهيت قوام‌السلطنه و ديگر ماهيت كساني كه با او به نوعي در رابطه بوده‌اند. سند اخير نشان مي‌دهد كه ناآگاهي و خوش‌باوري سياسي تا چه حد ريشه‌دار بوده است كه عناصر به اصطلاح «مترقي» چنين آسان فريب جناحي از ارتجاع را مي‌خورند و كل جنبشي را به توفان فنا مي‌سپارند!


1 پنج سند درباره‌ي قوام‌السلطنه نامه قوام‌السلطنه به وزير مختار بريتانيا در تهران، پس از دستگيري و زنداني شدن او توسط كلنل محمدتقي‌خان پسيان فدايت شوم، بعد از عرض ارادت و تاسف از اينكه از سعادت ملاقات محروم هستم زحمت‌افزا مي‌شوم قريب 50 روز است بدون هيچ‌گونه تقصير و گناه خودم در حبس و كسان و بستگانم قسمتي در مشهد محبوس و قسمتي متفرق تمام اموال و علاقه حتي اثاثيه منزل كه همراه بوده است ضبط و غارت شده. يقين دارم كلنل پريدكس شرح حال و گزارشات مرا در ايام حبس كاملا به عرض عالي نرساند. زيرا از داخله‌ي محبس و طرز فشار و سختي مامورين البته بي‌اطلاع بوده است. اجمالا از بي‌شرفي و بي‌احترامي آنچه ممكن بود نسبت به من و خانواده‌ي من فروگذار نشد و فعلا بعد از تحمل صدمات و مشقات يك هفته است وارد طهران و در عشرت‌آباد محبوس هستم و با كمال حيرتي كه از اين پيشامد دارم اين مختصر را به جناب مستطاب عالي عرض مي‌كنم هرچند ممكن است بفرماييد مداخله در امور داخلي ايران نخواهيد فرمود ليكن نظر به دوستي و روابط صادقانه و صميمانه كه در اين سه سال با مامورين دولت فخيمه داشته و در هيچ موقع از حفظ منافع آن دولت كوتاهي نكرده‌ام و از طرف ديگر تصور هم نمي‌كنم اقدام جناب مستطاب عالي در اين مورد حمل بر مداخله شود. زيرا آنچه بدون جهت و دليل بر من وارد شده است جز بر اشتباه و عدم تحقيق محلي [حمل] نمي‌تواند كرد و در اين صورت اقدام جنابعالي براي رفع اشتباه است نه براي مداخله. اين است با كمال اميدواري از مراتب شفقت و خيرخواهي جناب مستطاب عالي مسئلت مي‌كنم اقدام موثري در اصلاح و جبران اين احوال كه اساس زندگاني مرا به كلي از هم پاشيده است بفرماييد كه زودتر به منزل خود رفته با توجه و مساعدت عالي ترتيبي در زندگاني من داده شده تا بلكه بتوانم با خانواده و بستگانم از ايران مهاجرت نمايم و از اين احسان و شفقت جناب مستطاب عالي مادام‌العمر رهين امتنان و تشكر باشم. خواهشمندم اين مكتوب در خدمت عالي محرمانه بماند و هر اقدامي مي‌فرماييد مستقيما از طرف خودتان باشد زيرا در صورتي كه معلوم شود در اين حال با جنابعالي مكاتبه كرده‌ام بيشتر بر فشار مامورين و گرفتاري من افزوده خواهد شد. با ارادت سرشار احترامات فايقه را تقديم مي‌دارم. قوام‌السلطنه [اواسط ماه مه 1921]

2 نشان فراماسونري قوام‌السلطنه(2) دكوراسيون [شماره 113] از دبير عالي‌ترين لژ order امپراطوري هند به فرستاده‌ي مخصوص ماژسته بريتانيا و وزير مختار در دربار ايران ـ تهران. سپتامبر ـ مورخ 17 اكتبر 1920 عالي‌جناب: من از طرف جناب استاد بزرگ (گراندماستر)، عالي‌ترين لژ امپراطوري هند [بريتانياي كبير]،‌ ماموريت دارم [مطالب زير را] از براي تحويل به جناب احمدخان، قوام‌السلطنه D.C.I.E والي خراسان براي شما ارسال دارم. (1) نشان شواليه فرمانده لژ (Knight Commander 01 Order). (2) ميثاقي حاوي شرطي از براي استرداد مقتضي نشان كه من بايد پيرو بخش 16 مقررات لژ بخواهم از طرف او [قوام] امضا شود، مگر آنكه شما عدم لزوم آن را توصيه كنيد. (3) رونوشتي از مقررات لژ. (4) يادداشتي پيرامون اطلاعات مربوط به عمل دكوراسيون لژ ستاره‌ي هند (Star of India) و امپراطوري هند و مدال از طرف اعضاي شخصي [غيرنظامي] اين لژ و حاملين اين مدال‌ها. (5) رسيد لطفا درخواست مي‌شود. (6) بايد تقاضا كنم كه گزارشي درباره تشريفات اعطاي اين نشان براي ثبت به من فرستاده شود. (7) بايد درخواست كنم كه از آن جناب [قوام] تقاضا شود كه به هنگام تميز كردن نشان براي پرهيز از صدمه [به آن] از دقت دريغ نفرمايند. با احترامات فائقه دبير عالي‌ترين لژ امپراطوري هند [بريتانياي كبير]

3 متن تلگراف سيدحسن تقي‌زاده سفير كبير ايران در لندن به احمد قوام‌السلطنه نخست‌وزير، مورخ بيستم آذرماه 1325 وزارت امور خارجه جناب اشرف آقاي رئيس‌الوزراء از موفقيت حاصل در امر استرداد آذربايجان و احياي مملكت قديمي و جلوگيري از تجزيه‌ي وطن از صميم قلب تبريك گفته و هزاران هزار تشكر داريم. خداوند خود به جناب اشرف عالي جزاي خبر بدهد و كامكار گرداند كه هيچ پاداش دنيوي اجر لايق اين خدمت نتواند شد. روح پيغمبر اكرم و روح كورش و داريوش به شما دعاي خير مي‌فرستند كافه‌ي ملت ايران و مسلمانان عالم پشتيبانتان مي‌باشند. انتشار خبر تصميم متمردين ظهر چهارشنبه در لندن ايرانيان را به وجد آورده و خبر فتح به ناگهان در يك ساعت مثل برق منتشر شد و جمله با دلي پر از اعجاب و قدرداني به دعاي كاميابي عالي و عظمت ايران و بلندي بخت اعليحضرت رطب‌اللسان شدند. ادعيه‌ي خالصانه‌ي بي‌ريا و تهنيت قلبي اينجانب را هم بپذيريد. تقي‌زاده

4 سفارت شاهنشاهي ايران 6 سپتامبر 1945 سر رونالد عزيزم پيرو مذاكرات ديروزمان، همان‌طور كه قول دادم، اكنون ما هم با ارسال خلاصه‌ي اخبار واصله از ايران، ماحصل نامه‌هايي را كه در هفته‌هاي گذشته پيرامون چندين برخورد در نقاط مختلف ايران دريافت كرده‌ام. با ذكر علل اصلي وقايع تاسف‌انگيز مذكور تقديم دارم. مايلم از جنابعالي بابت توجهي كه به مشكلات مبذول مي‌داريد تشكر كنم. دوستار شما تقي‌زاده س.ح. [سيدحسن]

گزارش تقي‌زاده در شمال ايران اخيرا تشنجاتي رخ داد كه ناشي از تحريكات حزب چپ افراطي [كذا] (توده) بوده است كه به درست يا خطا به حمايت مستقيم يا غيرمستقيم خارجي [شوروي] باور دارد. آنچه در زير مي‌آيد [گزارش] تصادماتي است كه رخ داده است: طرفداران حزب توده عازم ليقوان (دهكده‌ي بزرگي در آذربايجان) شدند و در آنجا به تظاهرات و تبليغات دست زدند. اين امر موجب تصادمات شد و در محل نزاعي بين اهالي دهكده و [توده‌اي‌ها] در گرفت و از هر دو طرف چهار نفر به قتل رسيدند. تحريكات مشابهي در رضاييه [اروميه] (شهري در جنوب غربي آذربايجان) انجام گرفت كه پس از يك هيئت نظامي به سركردگي يك افسر سرشناس و بي‌طرف، ژنرال جهانباني، از طرف دولت براي تحقيقات به تبريز اعزام شد. حوادث جدي‌تري در مشهد رخ داده كه طي آن 20 تن از افسران و سربازان قيام كردند و با به غرامت بردن كاميون‌ها، سلاح‌ها و مهمات به سوي استپ‌ها[ي تركمن صحرا] فرار كرده تا در آنجا به تعداد قابل ملاحظه‌اي از تركمن‌هاي مسلح بپيوندند. اينان در گنبدكاووس با يك گروهان ژاندارمري اعزامي دولت روبه‌رو شدند؛ هشت تن از شورشيان به قتل رسيدند؛ شش تن ديگر دستگير و كاميون‌ها و سلاح‌هاي سرقت شده، توقيف شدند. بقيه شورشيان به درون منطقه‌ي جنگلي آن حوالي فرار كردند.(3) به منظور تحكيم موقعيت [نظامي] نامطلوب اين مناطق، نيروهاي تازه‌اي از پادگان‌هاي مختلف ژاندارمري به آن محل اعزام شدند. اما نيروهاي نظامي شوروي به اين واحدهاي ژاندارمري اطلاع دادند كه اولا بايد به پادگان‌هاي خود بازگردند، و ثانيا دار صورت [پيش آمدن] تصادم نبايد تيراندازي كنند و ثالثا آنان مانع ارسال سلاح‌ها و مهمات به تهران هستند كه از شورشيان توقيف شده است. اخبار تازه پيرامون وخامت وضع در اين نقاط كشور دولت را وادار ساخت در حدود 200 تن ديگر را به‌عنوان نيروي تقويتي اعزام كند. اما اين نيروها از فيروزكوه (شهركي در جاده تهران ـ مازندران) بازگشتند. تحريكات و تصادمات از جانب طرفداران حزب توده در نقاط مختلف مازندران (چون شاهي، بابل،... و شهسوار) و ديگر نواحي شمال ادامه دارد. در اين نواحي طرفداران حزب توده، دهقانان را براي تحويل برنج مورد تهديد و ارعاب قرار داده‌اند و هر روز خطر اختلالات بيشتري مي‌رود. كوشش دولت ايران براي تضمين آزادي رفت و آمد و اعزام نيروهاي ژاندارمري به هيچ نتيجه‌اي نرسيده است. گفتن ندارد كه اين وضع اقدامات فوري را ضروري مي‌كند. چندي پيش سفير شوروي در اصل با اعزام ژاندارمري [به اين نواحي] موافقت كرد. اما ظاهرا هنوز هيچ دستورالعملي به نيروهاي نظامي شوروي [در آن ناحيه] نرسيده است. سفير شوروي اكنون در تهران نيست و وضع ناروشن است. تا به حال هيچ‌گونه‌ي نشانه‌اي دال بر خروج نيروهاي متفقين از ايران مشاهده نشده است. به عكس در صفحات شمال تبليغات عليه دولت مركزي به‌طور روزمره افزايش مي‌يابد، و در نتيجه آن حوادث ياد شده‌ي بالا در ليقوان، حوادث اخير مشهد و جنبش جدي‌تر تجزيه‌طلبي، طي اعلاميه مسخره‌اي استقلال و استقرار جمهوري مراغه (شهركي در جنوب شرقي آذربايجان) را اعلام داشت، را به وجود آورد. بارها و بارها تاكيد شده است نخستين و مهم‌ترين گام در رودررويي با اين وضع مسلما همانا تقويت دولت مركزي است و اين تنها زماني شدني است كه نيروهاي متفقين از ايران تخليه شود و اين نشانه‌ي صميميت متفقين در عدم مداخله در امور داخلي كشور و حمايت از قدرت مركزي است. 5 در پيرامون اعلاميه نخست‌وزير [قوام‌السلطنه] «بترسند از روزي كه دست انتقام از آستين عدالت و ايران دوستي بيرون آيد و مغز خيانتكاران و بدخواهان را متلاشي كنند» روز گذشته اعلاميه‌اي به امضاي نخست وزير انتشار يافت كه از لحاظ سياسي و اجتماعي حايز اهميت به سزايي است و مي‌توان آن را يك سند ذيقيمت رسمي و يك ادعانامه واقعي بر عليه عناصر ارتجاعي اين كشور تلقي نمود. ما در مدت چهار سال و نيم مبارزه خود به كرات ملت ايران را از جريان تحريكات اين عناصر ماجراجو كه براي حفظ مطامع بيگانگان و پر كردن جيب‌هاي انباشته خود از هيچ‌گونه اقدامي كه به ضرر مصالح حقيقي ميهن عزيز ماست مضايقه ندارند برحذر داشته‌ايم و تا آنجا كه صفحات روزنامه رهبر به ما اجازه داده است نقشه‌هاي تحريك‌آميز و ايران‌برانداز اينان را در برابر ديدگان مردم ايران نامش نموده‌ايم. بسيار خرسنديم كه امروز آقاي نخست‌وزير به وسيله يك اعلاميه رسمي با كمال وضوح پرده از روي اعمال ننگين اين عناصر خيانتكار برداشته و بدين‌طريق يك بار ديگر اعلام داشته‌اند كه با عزمي ثابت تصميم دارند دست اين قبيل اشخاص را از گريبان ملت ايران كوتاه نمايند. اين اعلاميه كه متن كامل آن در همين شماره از نظر خوانندگان مي‌گذرد حاوي نكات مهم چندي است: نخست آنكه در چندين قسمت از اعلاميه صريحا به اقدامات خيانت‌آميز عناصر ارتجاعي كه دايما مشغول تحريكات بر عليه مصالح كشور و مردم ايران هستند اشاره گرديده و براي اينكه هيچ‌گونه شبهه‌ي در هويت آنان باقي نماند در چند مورد با كمال وضوح بيان مقصود شده است. اعلاميه صريحا و رسما به عناصر ارتجاعي و نمايندگان تحميلي دوره سيزدهم و چهاردهم كه: «روابط ايران را با دولت اتحاد جماهير شوروي به وسيله اعمال جنون‌آميز از روي عمد و سوءنيت تيره و تار كردند» حمله مي‌كند. آنهايي را كه «بدون هيچ مدرك و دليل صرفا روي نيات پليد خود اعتبارنامه آقاي پيشه‌وري و ديگران را رد نمودند»، مورد خطاب قرار مي‌دهد. به نمايندگاني كه «در دوره سيزدهم و چهاردهم يك قدم براي آسايش مردم برنداشتند و جز حفظ مقام و جمع مال از طريق نامشروع هدفي براي خود اختيار نكردند، و دولت‌هاي ناصالح و فرومايه را روي كار آورده و به منظور فساد دايما به سفارتخانه‌ها رفتند و به تحريك و دسيسه پرداختند، شديدا حمله‌ور مي‌شود. با اين توضيحات جاي ترديد براي كسي باقي نمي‌ماند كه فرض حقيقي آقاي نخست‌وزير عده از نمايندگان و متوليان مجلس چهاردهم است كه به نام اكثريت مخصوصا در دو سال اخير مرتكب كليه اين عمليات ننگين و خيانت‌آميز گرديده‌اند. اينها همان پزشك طاهري‌ها، سيدكاظم‌ها، دشتي‌ها، سيدضياءها و نوچه‌هاي آنان جمال امامي و ثقه‌الاسلامي و امثال آنان هستند كه به دستياري عمال اجانب از قبيل كريم رشتي و ارفع كليه تحريكات و اقداماتي كه كشور ما را در مقابل وضع كنوني قرار داد مرتكب شدند و حتي براي اينكه به منظورهاي پست و ننگين خويش ادامه دهند حاضرند ميهن به اجانب بفروشند و با قدرت آنان ارتجاع بخرند. به همين جهت در قسمت ديگر اعلاميه اشاره به فعاليت‌هاي جنايت‌آميز اين گروه در حال حاضر شده و اعمال آنان را براي متزلزل كردن دولت آقاي قوام و «به منظور اينكه بتوانند خود را در انتخابات آينده بار ديگر بر مردم تحميل كنند» فاش ساخته است. اين قسمت از اعلاميه در حقيقت پاسخ دندان‌شكني است به شايعات اخير داير به استعفا آقاي نخست وزير و اعتراضايي كه براي تشويش اذهان عمومي و اغفال مردم ساده‌لوح بر عليه رئيس دولت انتشار يافته است. آقاي قوام براي روشن شدن اذهان نه تنها استعفا خود را صريحا تكذيب نموده‌اند بلكه عزم راسخ خويش را در پايداري و تعقيب سياستي كه تاكنون در امور خارجي و داخلي دنبال كرده‌اند و مجازات شديد ماجراجويان و اتكا به افكار عمومي ملت ايران اعلام داشته‌اند. اعلاميه نخست وزير مخصوصا علل اين تحريكات را در عبارت كوتاه ولي پر معني خلاصه خلاصه كرده است. «مي‌گويند چرا با نمايندگان آذربايجان حاضر به مذاكره و مسالمت گرديدم و چرا به مسكو رفته و با دولت اتحاد جماهير شوروي حسن‌تفاهم پيدا كردم». آقاي نخست وزير نه تنها اساس سياست خارجي دولت خود را از نو تاييد نمودند بلكه جاي بسي خرسندي است كه صراحتا اطمينان خويش را در حل مسالمت‌آميز مشكل آذربايجان اعلام داشته‌اند. قسمت سوم اعلاميه كه در حقيقت نتيجه‌ي منطقي اين ادعانامه‌ي تاريخي بر عليه عناصر ارتجاعي است تصميم رئيس دولت را مبني بر اصلاحات اساسي در امور داخلي (به منظور آبادي كشور و تامين رفاه و آسايش مردم خصوصا طبقه كارگر و زارع) بيان نموده و مخصوصا تصريح گرديده است كه (براي پيشرفت اين هدف در نظر دارم از عناصر مترقي كشور حداكثر استفاده را بنمايم) بنا بر آنچه ذكر شد از مجموع اعلاميه مي‌توان برنامه آينده آقاي نخست‌وزير را استنتاج نمود. 1ـ تعقيب و مجازات شديد خائنين و عناصر ماجراجو كه هنوز درصدد مشوب كردن اذهان عمومي و ايجاد سوءتفاهم با همسايه نيرومند ما اتحاد جماهير شوروي هستند. 2ـ تجديد مذاكرات براي حل مسالمت‌آميز مسئله آذربايجان. 3ـ استفاده كردن از عناصر مترقي كشور و آزادي‌خواهان به منظور اصلاحات اساسي. ما اين اعلاميه را با كمال خرسندي استقبال مي‌كنيم و اميدواريم كه آقاي نخست‌وزير براي انجام منظورهاي خويش هرچه زودتر نه تنها به تحريكات مرتجعين خاتمه دهند بلكه دست عمال آنها را از داخله كابينه‌ي خويش كوتاه كرده و با تشكيل دولت از عناصر مترقي ضربه‌ي شديدي بر پيكر ارتجاع وارد آورند. اطمينان داشته باشند كه براي اجرا اين نظريات حزب نيرومند ما و كليه آزادي‌خواهان ايران از ايشان پشتيباني خواهند نمود. نامه‌ي رهبر ارگان مركزي حزب توده ايران 29 ارديبهشت 1325

خلع سلاح مجاهدين و فدائيان ماجراي چگونگي خلع سلاح مجاهدين را در كتاب‌هاي تاريخ، از جمله تاريخ كسروي، خوانده‌ايد و در اينجا نيازي به تكرار آن نيست. تلگرام‌هايي كه مي‌خوانيد از آن اسناد ديپلماتيك است كه از نقشه‌ي اصلي توطئه خلع سلاح پرده برمي‌دارد. توطئه‌اي كه در اصل در وزارت خارجه‌ي روسيه‌ي تزاري و با تباني ماموران بريتانيا طرح شد. نگفته نماند كه برخي از سوسيال دموكرات‌هاي ايران نيز، با پيروي از نظرات نادرست رايج آن روزها، ندانسته آب به آسياب دشمن مي‌ريختند، به اين معنا كه هم از خلع سلاح حمايت و هم در آن شركت كردند، يعني چاله‌اي كندند كه دامچاله‌ي خودشان شد.

سند شماره يك تلگراف نيكولسون به سر ادوارد گري سن پترزبورگ (19 فوريه 1910) ـ آقاي ايسفولسكي! در وزارت خارجه و روسيه اشاره مي‌كنند كه اخبار رسيده از تبريز چندان رضايت‌بخش نيست... آن عاليجناب مي‌گويد كه ستارخان و باقرخان دست‌اندركار اخلالند و اگرچه والي درصدد است كه اين دو تن را تحت كنترل درآورد اما در انجام كاملا مستاصل است. زيرا نه بودجه دارد و نه سرباز در اختيار دارد... اهالي ايران در حال وحشت به سر مي‌برند و خوشحالند[!] كه براي صيانت‌شان نيروهاي روسي هستند.

سند شماره 2 سن پترزبورگ (11 مارس 1910)، به دعوت آقاي ايسفولسكي امروز به ديدن او رفتم، و آن عاليجناب گفت مايل است به من بگويد كه اخبار نگران‌كننده‌تري از تبريز به او رسيده است. آقاي ايسفولسكي از طريق تلگراف به وزير مختار روس در تهران دستور داده است كه دولت ايران را تشويق كند كه در جهت مطيع ساختن فوري ستارخان و باقرخان فرصت را از دست ندهد و نيز به من اطلاع دهد كه اگر اين امر انجام نپذيرد، خود دولت روسيه مجبور خواهد شد [راسا] اقدام كند.


ستارخان و باقرخان چگونه دست غيبي اين دو جوان غيور و دو جان‌نثار حقيقي و دو وطن‌پرست، خلاصه ستارخان سردار و باقرخان سالار را برانگيخت كه سد سديدي در جلو سپاه استيفاد كشيده و لشكر باجوح را از هم پراكنده ساختند. [ص 206]

سند سوم تلگراف وزير مختار بريتانيا سر.ج. باركلي به لندن تهران (13 مارس 1910) (تلگرافي) افتخار دارم گزارش دهم كه يادداشتي به دولت ايران تسليم كرده‌ام مبني بر حمايت از خواست همكار روسم كه خواستار اخراج ستارخان و باقرخان از تبريز و خلع سلاح طرفداران آنها [مجاهدين] است.

سند چهارم تلگراف سفير [بريتانيا] از روسيه به لندن سن پترزبورگ (18 مارس 1910) (تلگرافي) امروز بعدازظهر آقاي ايسفولسكي تلگرافي را كه تازه رسيده بود براي من قرائت كرد كه در آن گفته شده است كه ستارخان در پاسخ دومين احضارش به تهران قاطعا جواب رد داده است. درحالي‌كه باقرخان به اين شرط حاضر شده بود حكم احضار را بپذيرد كه مبلغ ده هزار [قران؟ تومان؟] به او پرداخته شود. والي ويفرم [خان] معترفند كه از اقدامات قهرآميز ناتوانند.


سند پنجم تلگراف وزير مختار از تهران به لندن تهران ـ (7 اوت 1910) (تلگرافي) ستارخان همراه تعداد قابل ملاحظه‌اي از فدائيان و مجاهدين در باغ اتابك و در حوالي مقر وزارت مختار، مستقر شده است و از تحويل سلاح‌ها تا پرداخت حقوقي كه مدعي است معوق مانده، امتناع مي‌كند نيروهاي دولتي با چند توپ كوچك آنان را در محاصره گرفته‌اند و اگرچه ضرب‌الاجل تحويل سلاح‌ها امروز صبح سر رسيده، به نظر مي‌رسد كه دولت از اقدام به عمل هراس داشته باشد.

سند ششم از تهران به لندن تهران ـ (8 اوت 1910) فدائيان ديشب با مجروح شدن ستارخان تسليم شدند. شهر كاملا آرام است.






پي‌نوشت‌ها: 1. اسناد جنبش كمونيستي ايران ـ مزدك ـ فلورانس ـ جلد 6 ـ ص 107. 2. F.O.248/1350, xx, 2009 3. برخي از اين افسران جوان براي پرهيز از اسارت در چنگال پهلوي از مرز شوروي گذشتند تا در آنجا پناهنده شوند. همه‌ي اينها دستگير و به‌عنوان عناصر ضدانقلاب و جاسوس به سيبري اعزام شدند و سال‌ها در آنجا در اسارت بودند. جا دارد اين افسران هم خاطرات خود را بنويسند.(م)

منبع: اصل خط قوام با مفاد در آرشيو وزارت خارجه بريتانيا به شماره 1345/248.O.F موجود است. C. CHAQUEAI, LA SOCIAL – DEMOCRATIE EN IRAN, PLORENCE, 1979.