یک کلمه
نسخهٔ تاریخ ۳۰ ژوئیهٔ ۲۰۱۱، ساعت ۰۲:۲۰ توسط Robofa (بحث | مشارکتها) (ربات: افزودن رده:"کتاب جمعه")
در نام تو
- کوچک میمانم
آفتاب را
از خوابهایم
- بهکوچه میبرم.
در ایوان بزرگ، تنها
یک لکه نور از ما باقی میماند.
صدای حشره
از قلب گیاه
- میگذرد
و چشمان ما
در باران
سبز میشود.
یک کلمه
- در تاریکی
- رشد میکند.
یک کلمه
که از چهارشنبههائی دیوانه میآید.
یک کلمه برایمان کافی است
تا پردهها
پشت بهآفتاب بمانند
و پیراهنهای کهنه
بوی عشق نگیرند.
از قرینههای گیاهی
- دریا بهاتاق میریزد.
دریا که بهقایق تکیه داده است
و شب که در قایق منتظر است،
و پنجرهها خود را ناگهان
- بهسوی تاریکی
- باز میکنند
- م. مروارید