فرهنگ زندان
دارم این متن را تایپ میکنم. --پرستو.
آنچه میآید بخشی از اصطلاحات و لغاتی است که زندانیان کیفری عادی در طول ایام حبس میان خود بکار میبرند و عادتاً غریبهها و بخصوص مأموران زندان از فحوای حرفها بطور دقیق سردرنمیآورند.
دَمی - یک استکان چای
دستگاه - یک قوری چای
درْ چوبی - دادگاه مواد مخدر جنب زندان قصر
بالا - دادرسی ارتش
ساندویچ پدر - نان مخصوص زندان
خیطه - خبر کردن زندانیها همدیگر را که مأمور یا پاسبانی بطرفشان در حرکت است
روانی - قرصی مخصوص اعصاب که برای معالجه بیماران معتاد مصرف میشود
مایهدار - زندانی که پول یا وضع مناسبی دارد
اولی، دومی، سومی - سؤالی با صدای بلند برای اینکه بدانند مستراح خالی است یا نه.
چراغ خانه - محل گرم کردن غذا یا چای
هشت - محوطه داخلی جلو زندان که اطاق رئیس زندان در آن قرار دارد
زیر هشت - ایستادن در محوطه داخلی جلو زندان
مجرد - زندان مجرد و تنها
غیرقانون - لایحه تشدید مجازات
حبس - مدتی که زندانی از نظر جزائی زندانی میشود
جرم - مدتی که زندانی از نظر حقوقی باید زندانی شود
غیرقابلمه - غیرقانون، لایحه تشدید مجازات
کِتْ - قوری
دو و سه (۲و۳) - اوضاع خراب است (در محاوره یا اطلاع) مثلاً برای اینکه به همدیگر خبری از خرابی اوضاع بدهند میگویند دو و سه است
بند - سالنی که اطاق زندانیها در آن قرار دارد