مولوی

از irPress.org
پرش به ناوبری پرش به جستجو
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۰ صفحه ۲۹
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۰ صفحه ۲۹

رقص و جولان بر سر میدان کنند

رقص اندر خونِ خود مردان کنند

مطربانشان از درون دف می‌زنند

بحرها در شورشان کف می‌زنند.

...........................

مرگ‌آشامان زعشقش زنده‌اند

دل ز جان و آب جان[۱] برکنده‌اند.

...........................

ای خورندهٔ خون خلق از راه بَرد[۲]

تا نیارد خون ایشانت نبرد

مال ایشان خون ایشان دان یقین

زانکه مال از زور آید در یمین.

...........................

گر حدیث کژ بود معنیت راست

آن کژیّ لفظ مقبولِ خداست

ور بود معنی کژ و لفظت نکو

آن چنان معنی نیرزد یک تُسو

از دفتر سوم مثنوی

=پاورقی

  1. ^  آب زندگی.
  2. ^  ترساندن.