چند شعر از هوشی‌مین

از irPress.org
نسخهٔ تاریخ ‏۱۹ ژوئن ۲۰۱۱، ساعت ۱۱:۰۲ توسط Parastoo (بحث | مشارکت‌ها) (در حال تایپ.)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۶ صفحه ۱۰۰
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۶ صفحه ۱۰۰
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۶ صفحه ۱۰۱
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۶ صفحه ۱۰۱
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۶ صفحه ۱۰۲
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۶ صفحه ۱۰۲

به‌مناسبت سالگرد تولد او


غذای زندان

هر وعده، تنها بادیه‌ئی برنج گِرده

بی‌سبزی و بی‌نمک، و بی‌ذره‌ئی آب‌گوشت که قاتق کنیم.

آنان که از خارج غذائی دریافت کنند شکمی سیر می‌توانند کرد

امّا بی‌کومک از خارج، از گرسنگی می‌نالیم.


مرگ مردی که جرمش قمار است

جز استخوانی و پوستی از او باقی نماند

بینوائی و سرما و گرسنگی از پایش درانداخت

آخرین شب جایش نزدیک من بود

امّا امروز صبح به‌دهکدهٔ نُه‌چشمه[۱] رفته است.


شب‌های سرد

در شب‌های سرد پائیز، بی‌رو انداز و بی‌پتو خمیده پشت و زانو به‌بغل کشیده بیهوده می‌کوشم که به‌خواب روم. تابش ماه بر بوته‌های بارهنگ احساس سرما را افزون می‌کند و دُبّ اکبر، نظاره‌کنان، از پس میله‌های روزن در آسمان جبهه می‌بندد.


پاورقی

^  احتمالاً نام گورستانی است.