سرودهای کار

از irPress.org
نسخهٔ تاریخ ‏۹ مهٔ ۲۰۱۱، ساعت ۱۲:۵۲ توسط Robofa (بحث | مشارکت‌ها) (ربات: تغییر خودکار متن (-ي +ی))
پرش به ناوبری پرش به جستجو
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۷ صفحه ۳۳
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۷ صفحه ۳۳
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۷ صفحه ۳۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۷ صفحه ۳۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۷ صفحه ۳۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۷ صفحه ۳۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۷ صفحه ۳۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۷ صفحه ۳۶


ترجمهء احمد كریمی حكاك

راه دوزخ

'برت وارد Bert Ward'

كارگرِ سفید پوست

به‌زنی كه كنارش ایستاده بود گفت:

من از شما بهترم

نیم گزی فروتر از من بِایست

تا جهان، غرور مرا ببیند.


زنِ سفید پوست

به‌مردِ سیاه‌پوستِ كنار دستش گفت:

بعد از او من از همه بهترم

تو نیم گزی پایینِ پایِ من بایست

تا خلق بدانند كه زنان را نیز غروری هست.


مرد سیاه پوست

به‌زن سیاه‌پوست رو كرد و گفت:

تو چرا نیم گزی پایین نمی‌روی؟

مرا هم ، آخر، اندك غروری باقی مانده است.


زنِ سیاه پوست

به‌مرد دورگه نگاهی افكند

كه می‌گفت جایِ خود را بشناس

چرا كه غرور‌ی من نیز باید حفظ شود.

..............................

بهای ذغال

بیل اِبورن Bill Eburn

معدن به‌خانه‌ی خودمان می‌مانست

و پایین رفتن از آن

به‌راحتی هبوطی آنی بود

و ما از شاهرگ این ایستگاه زیرزمینی پایین رفتیم.

رفته رفته شاهرگ

به‌رگ‌هایی كوچك و كوچكتر از ذغال و سنگ بَدَل شد

كه نور افكنِ كلاهِ كارِ ما به‌پیشِ پای‌مان می‌نشاند.

كرم وار برجداره‌ها می‌خزیدیم

و در امعاء زمین فرو می‌رفتیم.


راه آسان می‌نمود و بی خطر

چرا كه هنوز غول درخواب بود

تا آن كه یك روز، روزی به‌سیاهیِ ذغال.

بی‌هیچ زحمتی

ستونی شكست و الواری ازسقف فرو افتاد

و آن‌گاه، همچون ورقی كه بازی‌گوشانه برخانه‌ای ساخته

از ورق‌های بازی فرواندازی

همه چیز فرو ریخت.

...............................


تاملات یك روز آفتابی در كارگاه

پاتریشیا گوردونPatricia Gordon

می‌گویند انسانی نیست به‌بند كشیدنِ انسان

بیست سال یا سی، یا برای ابد.

لیكن آزاد و دموكراتیك است – یا ما چنین می‌پنداریم-

به‌بند كشیدنِ كارگر در این كشورِ دموكراتیك.

یك كارگرِ معمولی انسانی است آزاد، كه آزادانه داوطلب می‌شود

و تا سی سال هم تقاضای عفو ندارد.

بی‌گمان هیچ اجباری درمیان نیست، ابدا، اگر اندوهِ بی‌چیزی را بپذیرد.

اما آخر ما هم بندیِ خوردن و آشامیدنیم

وكفش‌هایمان در بندِ نیم تخت است.

و دانشِ معجز‌آسایِ امروز نیز عاجز خواهدماند

آن‌گاه كه كارگر به‌ندایِ رهبر خویش

به‌خیابان بریزد.

چرا كه اگر سود كارفرمایان سقوط كند

دیگر این جهان‌ی دموكراتیك چگونه گِردِ خود خواهد گشت؟

پس دورانِ محكومیت را با رویی گشاده طی كن، ای كارگر

حتی اگر برای همیشه باشد.

و بیهوده لگد به‌بختِ خویش مزن، تو را با مبارزه چه‌كار؟

شاید از گرما عرق از سرو رویت فرو ریزد، یا از سرما به‌خود بلرزی

اگر آن‌چه می‌گویند بكن، بكنی!

...................................................

ثروت چگونه اندوخته شد پاتریشیا گوردون


دلالان به‌ثروت رسیدند

ارغوان‎‌هایِ مرگ، نیكو بر بسیط خاك افشانده شد

خونِ مردمان بر بسیطِ خاك جاری شد

و ریشه‌ها را سیراب كرد.

در ((مكزیك)) و در ((پرو)) تازیانه بر گرده‌های عریان صفیر كشید

و نقره از دلِ‌معدن‎ها به‌در آمد.

تازیانه بر گرده‌های عریان صفیر كشید و نقره دست به‌دست شد

و دلالان به‌ثروت رسیدند

خوردنی‌های گوارا و جامه‌های فاخر خریدند و بهایِ آن‌را دزدیدند.

مردمان از گرسنگی مردند و دلالان به‌ثروت رسیدند.

پایان