تکیده بودی
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
این مقاله در حال تایپ است. اگر میخواهید این مقاله را تایپ یا ویرایش کنید، لطفاً دست نگه دارید تا این پیغام حذف شود. |
در این فکرم که شب با پاهای بلند موذی چه آسان فرود میآید
تکیده بودی آخرین بار که دیدمت به همین سادگی
تکیده بودی
دیوارها در انتظار خمیازه میکشند شانههایم طاقت کشیدن این همه عمر را ندارد به کودکی که فردا میآید چه بدهم به زنی که با چشمان من گریه میکند به مردی که بر شانهاش زخمی کاریست
برگ نیست خزه نیست ساعت نیست با تو از کوچههای مرگ میگذرم بردهها را به کجا میبرند؟ اینهمه زنجیر!
چه آسان فرود میاید شب با پاهای موذی بلندش.
مینا دست غیب