سایهای بر سایه
نسخهٔ تاریخ ۲۶ مارس ۲۰۱۳، ساعت ۱۴:۴۶ توسط Parastoo (بحث | مشارکتها) («سایهای بر سایه» را محافظت کرد: نهایی شده. ([edit=sysop] (بیپایان) [move=sysop] (بیپایان)))
سنائی
پنبه از گوش کرد بیرون، مرگ
که بساز از برای رفتن برگ
شب برنائیم به نیمه رسید
صبح پیریم در زمان بدمید
من بهتنهائی اندرین بنیاد
با دلی پر ز غم نشستم شاد
خانه تاریک و مرد بیمایه
سایهای باشد از بر سایه
بر من این درد، کوه پولادست
چون توزین فارغی ترا بادست
دهر بدرأی و خلق بد بینند
راهت این است و مردمان اینند
اندرین تنگ آشیان که منم
در غم نان و آب و پیرهنم
بیخبر زانکه ما در گردون
کفنم را همی زند صابون
آخر از لاله چند آموزی
دلسیاهی و چهرهافروزی
دست از رنگ و بوی دهر بدار
چند جوئی چو کرکسان، مردار
من که بر گلبن سخن، شب و روز،
بلبلان را کنم نوا آموز
چون شترمرغ در بیابانم
بود از سنگ تافته نانم