اهمیت فعالیت سندیکائی در کارخانه

از irPress.org
پرش به ناوبری پرش به جستجو
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۶۹
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۶۹
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۷۰
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۷۰
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۷۱
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۷۱
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۷۲
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۷۲
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۷۳
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۷۳
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۷۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۷۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۷۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۷۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۷۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۷۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۷۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۷۷


کنفدراسیون دموکراتیک کار فرانسه


مقالهٔ زیر بر اساس یکی از انتشارات کنفدراسیون کار فرانسه (CFDT) تهیه شده است. این کنفدراسیون یکی از نیرومندترین اتحادیه‌های کارگری اروپا و پس از کنفدراسیون عمومی کار (CGT) بزرگ‌ترین اتحادیهٔ کارگری فرانسه است. در این مقاله بحث از ضرورت سازماندهی سندیکائی در کارگاه‌ها و کارخانه‌هاست. سخن این است که کارگران عضو هر سندیکا ضروری است که در محل کار خود در کارخانه، کارگاه نیز تشکل داشته باشند و مانند سازمان‌های سیاسی، برای اعضای خود «حوزه‌های سندیکائی» در هر کارخانه تشکیل دهند تا بتوانند مبارزات کارگران را در محل کار آن‌ها سازماندهی و رهبری کنند.

ک.ج.


می‌باید همهٔ ابعاد فعالیت سندیکائی در کارخانه تجلّی یابد. در هر کارگاه یا کارخانه کارگران در موقعیت‌های متعددی متوجه این واقعیت می‌شوند که برای ایجاد رابطه بین نیروهای خود در جهت واداشتنِ کارفرما به‌رسیدگی و قبول مطالبات‌شان، نیاز به‌تشکل دارند.

دو نمونه از این نوع موقعیت‌ها را در نظر بگیریم: در کارگاه‌های کوچک و متوسط اغلب اتفاق می‌افتد مدیریت جدیدی روی کار آید که با مدیریت پیشین تفاوت‌های بسیار دارد. این مدیریت تازه زیر بار بحث و مذاکره با کارگران نمی‌رود و تنها هدفش «عقلانی» کردن کار است، یا می‌خواهد عده‌ئی از کارگران را به‌طور دسته‌جمعی اخراج کند. یا مثلاً مورد دیگری را در نظر بگیریم: حادثه‌ئی در کارخانه رخ می‌دهد که پیش از آن نیز اتفاق افتاده و ناشی از بدی شرائط کار است که دیگر به‌هیچ‌وجه قابل تحمل نیست یا مدیریت جدید آهنگ و سرعت کار را بالا می‌برد. در مقابل چنین مسائلی از خود می‌پرسیم: «چگونه از خود دفاع کنیم؟ چگونه می‌توان از این نوع پیشامدها جلوگیری کرد؟» - در این باره بحث می‌کنیم و نتیجه می‌گیریم تشکل‌مان امری ضروری است و باید از امکانات موجود برای یک عمل مؤثر استفاده کنیم.

این را می‌دانیم یا به‌سرعت فرا‌می‌گیریم که قانون به‌کارگران حق استفاده از بعضی امکانات، از قبیل انتخاب نمایندگان کارکنان یا «کمیتهٔ کارخانه» را داده است. با این حال سؤالات متعددی به‌وجود می‌آید: چطور خودمان را متشکل کنیم، از کجا شروع کنیم، مؤثرترین وسیله کدامست؟... در بدو امر احساس می‌شود که این چیزها واقعاً مسائل خیلی پیچیده‌ئی است و نقش مربوط به‌هر یک از این حقوق و چگونگی مربوط شدن آن‌ها به‌یکدیگر، چندان قابل تشخیص نیست. تماس گرفتن با سندیکا به‌ما می‌آموزد که باید کار را با تشکیل یک «حوزهٔ سندیکائی کارخانه» شروع کنیم. از خود می‌پرسیم: «حوزهٔ سندیکائی از چه تشکیل می‌شود و چه روابطی میان آن‌ها و نهادهائی مثل «نمایندگان کارکنان» و «کمیته‌های کارخانه» می‌تواند وجود داشته باشد؟

سعی می‌کنیم به‌این مسائل جواب دهیم:


حوزهٔ سندیکائی در کارخانه

حوزهٔ سندیکائی یعنی تشکل همهٔ اعضای یک سندیکا در درون یک مؤسسه، رسته، حرفه، و غیره... بدین ترتیب، بر طبق یک قاعدهٔ عمومی، در هر مؤسسه تنها یک حوزه سندیکائی می‌تواند وجود داشته‌باشد.


این مفهوم از سندیکالیسم توده‌ئی و واحد دارای این نتیجهٔ ثانوی است که درِ سندیکا به‌روی همهٔ کارگران با هر عقیدهٔ سیاسی، فلسفی، با هر ملیّت، سن، و جنس، باز است.

تعداد لازم برای عضویت در یک واحد سندیکائی رقم خاصّی نیست. در اینجا، تنها تضمین برای به‌وجود آوردن کارِِ دسته‌جمعی موردنظر است.


مسائل مشخص کارگران باید مدّنظر باشد

حوزهٔ سندیکائی با داشتن چنین ساختی و به‌مدد رهنمودهای سندیکائی به‌یاری ما می‌آید. یک حوزهٔ سندیکائی باید پیش از هر چیز ابزار مبارزهٔ دسته‌جمعیِ کارگران باشد.

در کارخانه، یعنی سلّولِ پایه‌ئیِ جامعهٔ سرمایه‌داری، کارگران همهٔ رسته‌ها با سیاست یکدست و استثمارگرانهٔ کارفرما روبه‌رو می‌شوند. در کارخانه است که کارگران گوناگون، در مدت زمانی کوتاه وسیعاً متشکل می‌شوند. لذا در کارخانه است که کارگران به‌کسب آگاهی نسبت به‌‌منافع مشترک خود موفق می‌شوند و درمی‌یابند که این منافع با منافع کارفرما در تضاد است. در کارخانه است که کارگران می‌آموزند باید به‌جدائی‌ها و گروه‌بندی‌ها خاتمه دهند و در جهت ارضای مطالبات فوری یا درازمدت خود دست به‌عمل جمعی بزنند.

نخستین هدف فعالیت سندیکائی دفاع مشخص از کارگران در برابرِ بهره‌کشی کارفرمایان است. سندیکا به‌خاطر جهت‌گیری، مواضع، خط‌ مشی، و پراتیک مبارزهٔ طبقاتیش، عنصری مهم از جنبش سوسیالیستی است. سندیکا می‌کوشد با توجه به‌مسائل مشخص کارگران مطالبات کارگری را با چشم‌اندازهای سوسیالیستی ربط دهد. این چشم‌اندازها به‌شکل اهداف ملموس روزانه بیان می‌شود و می‌باید در اقدامات فعالیت‌های توده‌های کارگری کاملاً محسوس باشد. آگاهی طبقاتی در کارخانه ریشه می‌گیرد. و در آنجاست که بهره‌کشی و مردود شناختن آن از طرف کارگر مطرح می‌شود. سندیکالیسم با گسترش عمل مبارزاتی در درون و بیرون کارخانه است که همهٔ ابعاد خود را نشان می‌دهد.


حوزهٔ سندیکائی یک دست‌آورد جنبش سندیکائی

شناسائی قانونی حوزهٔ سندیکائی کارخانه، و از آن جا، شناسائی حق سازماندهی کارگران، خود یک دست‌آورد بزرگ است. ده‌ها سال مبارزه لازم بود تا این پیروزی به‌دست آید. حق ایجاد حوزه سندیکائی در کارخانه‌های کوچک باید بسط داده‌ شود. گرد آوردن اعضا، جمع‌آوری حق عضویت، پخش مطبوعات سندیکائی و غیره، که در خارج از ساعات کار درون کارخانه مجاز است باید به‌تمام ساعات بسط داده‌ شود. این حق بایستی به‌دست آید تا «همهٔ کارگران» بتوانند در همهٔ مکان‌ها و نیز در طول تمام ساعات به‌بحث پیرامون مسائل خویش بپردازند.

همهٔ حقوق سندیکائی از راه مبارزه به‌دست آمده است. ابتکار عمل با قانون و قانون‌گزاران نبوده است. در واقع قانون جز حقانیت بخشیدن و عمومیت دادن به‌حقوقی که ابتدا توسط کارگران و سازمان‌های سندیکائی آن‌ها کسب شده است کاری انجام نمی‌دهد. حق هم‌‌‌آهنگ سازی و متشکل کردن کارگران به‌قیمت سال‌ها مبارزات سخت و اغلب تا سر حد مرگ، به‌دست آمده است.

تازه، همین حقوقی هم که در سطح جامعه برای کارگران به‌رسمیت شناخته شده است اکنون یعنی پس از ده‌ها سال در خود کارخانه‌ها رعایت نمی‌شود. از اینجاست که می‌شود درک کارفرما را از موضوع دموکراسی فهمید. او از این حقوق حرف می‌زند، اما به‌محض ورود به‌کارخانه همهٔ این‌ها از یاد او می‌رود. تمام طرح‌ها و پیشنهادهای قانونی که در جهت شناسائی واقعیت سندیکا در کارخانه بوده است با مخالفت قاطعانه کارفرمایان و متحدان آن‌ها روبه‌رو شده. بورژوازی چنین می‌گوید: «حقوق سندیکائی وجود خارجی ندارد. البته کارگران حق عضویت در سندیکا را دارند؛ اما این‌ها دو مطلب متفاوتند!» - کارخانه نمی‌تواند وجود چیزی بیگانه - یعنی سندیکا را - در خود بپذیرد و آن را تحمل کند!

چگونه می‌توان گفت چه مقدار وقت و مبارزه صرف به‌رسمیت شناساندن یک سندیکا در کارگاه شده است؟ برعکس سندیکا، نهادهائی مثل «کمیتهٔ کارخانه» و «نمایندگان کارکنان» خیلی بیش‌تر در کارخانه پذیرفته شدند. پرسیدنی است با این که‌ نمایندگان «کمیته‌ٔ کارخانه» یا نمایندگان کارکنان‌ آن اغلب از فعالان سندیکائی هستند، نگرانی کارفرمایان از پذیرش «حوزهٔ سندیکائی» از چه ناشی می‌شود؟

کارفرمایان همه جا مدت‌های طولانی از پذیرفتن حوزه‌های سندیکائیِ درون کارخانه سرباز زده‌اند زیرا در واقع با این کار قدرت ایشان مورد سؤال قرار می‌گیرد.


محدودیت‌های نهادهای «نمایندگی کارگران در کارخانه»

ظاهراً نهادهای نمایندگی کارکنان یا کمیتهٔ کارخانه باید پاسخگوی مسائل کارگران هر کارخانه باشد. این نهادها باید قاعدتاً یکدیگر را کامل کنند و طرح مسائل فردی و جمعی کارگران را آسان‌تر سازند. افزون بر این، این نهادها انتخابی هستند و از طریق انتخابات به‌اصطلاح دموکراتیک به‌وجود می‌آیند. اما در واقع با پس زدن ظواهر امر است که اصل مطلب آشکار می‌شود.

این نهادها در چه اوضاع و احوالی زاده می‌شوند؟ در اوضاع و احوالی که توازن قوا به‌سود کارگران است. این نهادها با میل کارفرمایان به‌وجود نیامده‌اند. این‌ها همه حاصل پیرزوی کارگران در مبارزه علیه کارفرمایان بوده‌اند. اما در عین حال این نوع نهادها منعکس کنندهٔ کامل خواست‌های جنبش کارگری نیستند زیرا کمیته‌های کارخانه برآیندی است از مصالحه بین سازمان‌های کارگری، کارفرمایان، و دولت. این مصالحه بر عملکرد کارگران تأثیر می‌گذارد. هرگاه کارگران در زمینه‌های دشوار مجبور به‌عقب‌نشینی می‌شوند، کارفرمایان و دولت می‌کوشند موقعیت‌های کسب‌شده را‌ به‌سود خود خنثی کنند. شناسائی برخی از حقوق کارگران در حوزه‌های مشخص و محدود از‌ سوی کارفرمایان همیشه با کوشش در جهت تبدیل نمایندگان کارگران به‌«همدست» همراه است. اگر این نمایندگان با حفظ پیوند نزدیک‌شان با کارگران از دسترسی کارفرمایان دور بمانند، کارفرمایان با وسائل مختلف از قبیل تفسیر خشک و سختگیرانه قانون و اعمال شیوه‌های اختناقی و زهر چشم‌گیری، در جهت تضعیف عمل آن‌ها قدم برمی‌دارند.

حقوقی که از آن صحبت می‌کنیم و قوانین و مصوباتی که آن‌ها را تضمین می‌کند، حتی اگر در نتیجه فعالیت سندیکاها به‌وجود آمده باشند هم، باز خصلت مصالحه‌ئی خود را حفظ می‌کند.

«کمیته‌های کارخانه» خیلی سریع به‌سازمان‌های همکاری اقتصادی بین کارگران و مدیریت بدل می‌شوند. همه چیز این کمیته‌ها - ترکیب، عملکرد، و ماهیت آن‌ها به‌نحوی ترتیب یافته است که انتظام کارگران به‌دست کارفرمارا تسهیل می‌کند. این کمیته‌ها در زمینهٔ مسائل مربوط به‌تعیین مشی کارخانه فاقد هر گونه قدرتی هستند و تنها می‌توانند خواست‌ها یا پیشنهاد‌های خود را اعلام کنند.

انتخاب نمایندگان این نهادها هر سال یا هر دو سال یک بار به‌الگوی انتخابات پارلمانی صورت می‌گیرد. مشارکت کارگران به‌ریختن رأی در صندوق انتخاباتی محدود می‌شود. البته با رأی‌گیری نمی‌شود مخالفت کرد؛ اما در برابر این موضوع که یک اقلیت ضعیف حق داشته باشد در جریان همه مسائل قرار گیرد و در مورد آن‌ها به‌شور و بحث بنشیند در حالی که اکثریت کارگران از حقوق خود محرومند، باید به‌طور قطع ایستادگی کرد.

از طرف دیگر، این نهادها وابسته به‌خود کارخانه‌اند و صلاحیّت‌شان در حدّ مسائل درونی کارگاه است. همین که مسأله از محدودهٔ کارخانه فراتر برود این نهاد‌ها فاقد صلاحیت و امکانات عملی برای دنبال کردن آن می‌شوند. کارخانه جدا از جامعه نیست. مبارزهٔ کارگران ضرورتاً از مطالبات فوری و خاصّ هر کارگاه فراتر رفته می‌تواند به‌جایی برسد که سیاست اقتصادی قدرت حاکم و کارفرمایان را مورد سؤال قرار دهد. اگر مطالبات کارخانه‌ئی منجر به‌اعتراض عمومی نشود، جنبش سندیکائی در خطر نوعی کارگاهی قرار می‌گیرد و به‌دام دسته‌گرائی و صنف‌گرائی می‌افتد.

گرچه وانمود می‌شود که نهادهائی چون «کمیتهٔ کارخانه» و «نمایندگان کارکنان» ابزارهای مفید و غیر قابل جانشینی برای دفاع از منافع کارگران است، اما این گونه نهادها نمی‌توانند وظائف فوق را به‌انجام رسانند مگر در صورتی که با فعالیت سندیکائی پیوند یابند و به‌‌وسیلهٔ سیاستی سندیکائی کلی و همگن هدایت شوند.


«حوزهٔ سندیکائی» و نهادهای کارگاهی

نهادهای نمایندگی کارگران کاملاً خشک و منجمد نبوده تکامل‌پذیرند. چگونگی این تکامل بستگی به‌فشاری دارد که از جهت کارگران یا کارفرمایان اعمال می‌شود. وسائلی که کارفرمایان برای «غیر‌ تعرضی» کردن این نهادها به‌کار می‌گیرند به‌خوبی قابل رؤیت است. این وسائل عبارت است از ابزارهای مالی، ابزارهای فشار، و ابزارهای حقوقی، به‌عنوان تضمین‌کنندهٔ «عدالت» به‌آن صورتی که در قاموس کارفرمایان معنی شده‌است.

به‌کمک فعالیت‌های درونی «کمیته‌های کارخانه» می‌توان قدم‌های مثبتی به‌سود کارگران برداشت. مثلاً می‌توان از ساعاتی که به‌امور کارگری اختصاص داده می‌شود، برای «بازدید» از کارگاه‌ها، دفاتر کارخانه و ایجاد ارتباط با کارگران استفاده کرد. نباید اجازه داد که این ساعات صرف ملاقات بین نمایندگان کارگران و کارفرمایان شود.


بدین ترتیب تکامل این نهادها اساساً به‌وسیلهٔ فشار و فعالیت خارج از کارخانه، امکان‌پذیر است. این اقدام و فعالیت همان مبارزهٔ کارگران است، یعنی مبارزه از طریق وسائل متعددی که جنبش سندیکائی در دست دارد، مثل اعتصاب، دست کشیدن از کار... اما این ابزارها برای مبارزه کافی نیست. کارفرمایان در فرصت مناسب، تمام دست‌آوردها را مورد سؤال قرار می‌دهند. که برای تقلیل این خطر، کارگران باید از ابزارهای دائمی و پیوستهٔ خویش که همان تشکیلات سندیکائی باشد، بهره گیرند.

در اینجاست که نقش اساسی حوزهٔ سندیکائی کارخانه به‌خوبی آشکار می‌شود. حوزهٔ سندیکائی کارخانه استقلال نمایندگان را نسبت به‌کارفرمایان تضمین می‌کند، به‌فعالیت آن‌ها جهت می‌بخشد و آن‌ها را برای اعمال وظیفه‌شان آموزش می‌دهد. تنها حوزهٔ سندیکائی وابسته به‌سندیکا می‌تواند سطوح عمل کارگری، در کارخانه و همچنین میان کارخانه‌های مختلف را با هم ترکیب و تلفیق کند. تشکیلات سندیکائی رسالت دفاع از مجموعهٔ منافع کارگران را به‌عهده دارد. تشکیلات سندیکائی نهاد اساسی ارتقاء منافع کارگران است. سندیکا به‌خاطر داشتن یک تشکیلات کشوری می‌تواند مبارزه را هماهنگ سازد، و تعلیم و آموزش اعضایش را تسهیل کند؛ تنها سندیکاست که می‌تواند مسائل را در هر کجا دنبال کند. حالا می‌فهمیم که چرا کارفرمایان چنین سرسختانه علیه شناسائی قانونی حوزهٔ سندیکائی موضع می‌گیرند. کارفرمایان، «حوزهٔ سندیکائی» را «پیکره‌ئی بیگانه» در کارخانه نامیده‌اند، چرا که سندیکا طبیعت کارخانه را علیرغم میل کارفرمایان تغییر می‌دهد.


حوزهٔ سندیکائی یک نهاد رسمی نیست

آن‌ گونه حوزهٔ سندیکائی که به‌انضمام کارخانه در‌می‌آید، مردود است. پیدایش چنین نوع حوزه‌هائی غیرممکن نیست و این امر اساساً به‌عمل فعالان سندیکائی، به‌عملکرد حوزه در کارخانه و رابطه‌اش با سندیکا و نه به‌دخالت کارفرمایان بستگی دارد.

در واقع قانون موجودیت حوزهٔ سندیکائی در کارخانه را به‌رسمیت می‌شناسد و برخی امکانات و وسائل (داشتن جایگاه‌ها، امکان اعلان و توزیع نشریات سندیکائی، جمع‌آوری اعضاء و حق عضویت و انتخاب یک یا چند نمایندهٔ سندیکائی) را در دسترس آن قرار‌می‌دهد، اما هیچ‌گونه مقام، وظیفه و یا عملکرد معینی را به‌حوزهٔ سندیکائی تحمیل نمی‌کند.

حوزهٔ سندیکائی و سندیکای مربوط به‌آن، نمایندگان سندیکائی را هرگاه بخواهد انتخاب می‌کند و تغییر می‌دهد، فعالیت‌ها، عملکرد درونی، و مسائلی که در دستور روز جلسات قرار می‌گیرد، توزیع مسؤولیت‌ها میان اعضا، انتخاب شیوهٔ عمل، استفاده از ساعات احتمالی که در اختیار نمایندهٔ سندیکا قرار می‌گیرد... خلاصه هر چه که نشان فعالیت سندیکائی بر خود دارد و به‌جهت‌گیری آن مربوط می‌شود، در اختیار حوزهٔ سندیکائی و اعضای آن است. در این انتخاب‌ها، نه کارفرمایان و نه دولت، هیچ‌کدام مستقیماً حق مداخله ندارند.

حقوق سندیکائی طبیعتی کاملاً متفاوت از حقوق حاکم بر نهادهای «نمایندگی کارکنان» یا «کمیته‌ها» دارد. «حوزهٔ سندیکائی» ابزاری برای مبارزه است که کارگران با تشکل خود می‌سازند. حوزهٔ سندیکائی از وسائلی برخوردار است که به‌آن امکان می‌دهد مثل سایر نهاد‌های کارخانه، در مؤسسه‌ئی که در آن فعالیّت می‌کند، ادغام نشود. بدین دلیل بایستی روی پیوندهای نزدیک میان حوزهٔ سندیکائی و سندیکا، تأکید کرد. سندیکا حوزه‌های تازهٔ سندیکائی را تشکیل می‌دهد و این حوزه‌ها نمایندگان خود را تعیین و به‌کنگره‌های سندیکا معرفی می‌کنند. در عین حال باید ‌تأکید و کوشش کرد که مبارزه خصلت کلی و طبقاتی خود را حفظ کند و در دام مسائل صنفی محض نیفتد و یا به‌سوی همدستی طبقاتی با کارفرمایان، منحرف نشود.

فعالیت حوزهٔ سندیکائی، کمک به‌گسترش و ایجاد توازن نیروهای مناسب برای تحقق بخشیدن به‌مطالبات کارگران است. این توازن نیروها با بحث با کارفرمایان به‌وجود نمی‌آید، بلکه حاصل تجهیز آگاهانه و فعالانهٔ بیش‌ترین شمار کارگران، با تشکل آن‌ها در سندیکا‌هاست. در واقع هر قدر هم مطالبات درست و استدلالات مبسوط نمایندگان متقاعدکننده باشد، اگر وسیعاً از سوی کارگران منعکس و حمایت نشود، بیهوده است که خیال کنیم که کارفرما تسلیم می‌شود. پس کار حوزهٔ سندیکا بسیج کارگران در دفاع از مطالبات است. در غیر این صورت، این خطر هست که مطالبات سندیکا با خواست‌های کارگران هم‌آهنگ نباشد و به‌حرکت درآوردن کارگران امکان‌ناپذیر گردد. در قاموس سندیکا نیست که نقش پیشقراول روشنفکر را بازی کند و در صدد تحمیل خواسته‌های خود برآید. تجربهٔ عملی سندیکا مخالف بی‌عملی و انفعال کارگران است. تنها با بسیج اکثریت کارگران است که، سندیکا می‌تواند مبارزه را به‌پیش برد.


این مفهوم از سندیکا اصلاً ربطی به‌حالت بی‌مسؤولیتی یا خودجوشی ندارد. در واقع تنها اجتماع کارگران یک کارخانه یا یک اداره کافی نیست تا مطالبات کارگری به‌طور خودبه‌خودی شکل گیرد. تنها عدم رضایت کارگران و احساس این که یک جای قضیه می‌لنگد، خودجوش است. به‌دنبال آن بایستی کشف کنیم که عیب کار در کجاست و چه چیزی را بایستی تغییر دهیم و چگونه آن را به‌صورت یک خواست عمومی مطرح سازیم. اگر جز این باشد به‌آسانی می‌توان با حرکت از یک مسألهٔ واقعی به‌راه حل غلط رسید و مثلاً به‌جای مبارزه برای بالا بردن دستمزد‌ها، راه حل اضافه کار را پیشنهاد کنیم. یا به‌جای مبارزه برای تغییر شرائط غیرانسانی کار، بگوئیم که اضافه حقوقی برای نامساعد بودن کار یا غیرسالم بودن آن، پرداخت شود. نکتهٔ دیگر این که نباید با تکیه بر خواست‌های صنفی جدائی میان کارگران را شدت بخشیم. همواره باید توجه داشت که در شرائط نامناسب با این خطر روبرو هستیم که بخش فعال را از بقیهٔ کارگران جدا سازیم و منزوی کنیم.

با توجه به‌آنچه گذشت نقش حوزهٔ سندیکائی در هر کارخانه، گسترش امکانات بیانی کارگران و کمک به‌آنان برای کسب آگاهی بیش‌تر و تهیهٔ ابزارهای لازم برای تحقّق مطالبات آن‌هاست. مذاکره در صلاحیت حوزهٔ سندیکائی است. مذاکره صرفاً میان تشکیلات و مدیریت صورت نمی‌گیرد بلکه در ارتباط نزدیک با کارگران انجام می‌پذیرد. مذاکره می‌تواند مرحله‌ئی از عمل و فعالیت را تشکیل دهد، آن هم به‌شرطی که مراحل بعدی را تسهیل کند.


حوزهٔ سندیکائی مصون از انحراف نیست

جامعهٔ سرمایه‌داری مهر مبارزهٔ طبقاتی را بر خود دارد. از این واقعیت آگاهیم که هر حقی و هر بهبودی که در اوضاع احوال زندگی‌مان کسب می‌کنیم، به‌توازن قوا میان کارگران و نگاهبانان نظام بستگی دارد. در نتیجه حقوق سندیکائی مصون از تعرض کارفرمایان نیست و به‌هیچ وجه حالت قطعی و کاملاً مسلم، ندارد.

حوزهٔ سندیکائی هم مشمول همین قاعده است این حوزه حاصل تشکل خود کارگران است و مدیون کسی دیگر نیست. با این که حوزهٔ سندیکائی از نظر مادی بر حق عضویت اعضای خود متکی است و با استفاده از قوانین سندیکائی کار خود را سازمان می‌دهد با این حال فشار کارفرما - حتی اگر در متون قانونی مجاز شمرده نشده باشد - به‌اشکال مختلف حوزهٔ سندیکائی را، تهدید می‌کند. در کارخانه‌های کوچک و متوسط این مداخله اغلب به‌شکل سرکوب مستقیم ظاهر می‌شود. و این امر پس از تشکیل حوزهٔ سندیکائی در این گونه کارخانه‌ها، مشاهده می‌شود و اعضای «آزادانه» انتخاب شدهٔ «کمیته‌های کارخانه» یا «هیأت نمایندگی کارکنان» که در صدد عضویت در سندیکا برآیند، تحت سرکوب قرار می‌گیرند. در این مواقع کارفرمایان حالت پدرسالارانهٔ خود را فراموش کرده و مزورانه و یا آشکارا دست به‌کار سرکوب می‌شوند. در چنین مواردی سندیکاها متّهم می‌شوند که محیط کارخانه را «سیاسی» می‌کنند و کارفرمایان به‌هر چیزی متشبّث می‌شوند تا فعّالان سندیکائی را منزوی کنند و شکافی میان حوزهٔ سندیکائی و نهاد‌های (کارخانه) به‌وجود آورند.

در بزرگ‌ترین کارخانه‌ها هم کارگران از چنین تعرضاتی در امان نیستند، اما به‌اشکال دیگر: یعنی مزورانه‌تر و خطرناک‌تر! به‌این منظور کارفرمایان زرّادخانه‌های عظیمی در اختیار دارند: منع مذاکرات در سطح ملّی، ایجاد مشکلاتی در زمینه‌های مختلف مزد، طبقه‌بندی مشاغل، امور اجتماعی و شرائط کار، دور کردن محل مذاکرات از محل کارخانه و و و. نتیجه چنین اعمال چیزی نخواهد بود جز این‌که نمایندگان کارگران از دیگر کارگران منزوی شده و امکان تماس با آنان را از دست بدهند.

بایستی بگوئیم این سلاح‌های کارفرما زمانی مؤثر و خطرناک می‌شود که فعالین سندیکائی ورود به‌این بازی‌ها را بپذیرند و خود را از تشکیلات سندیکائی و رهنمود‌های آن به‌کنار بکشند.

ترجمه و تلخیص پاکزاد