تقی رفعت شاعری ستیهنده
این مقاله در حال تایپ است. اگر میخواهید این مقاله را تایپ یا ویرایش کنید، لطفاً دست نگه دارید تا این پیغام حذف شود. |
شصت سال از مرگ زودرس تقی رفعت شاعر انقلابی و ستیهندهٔ ایران، برخاسته از آذربایجان، میگذرد و ما تقریباً از زندگی پربارش هیچ نمیدانیم. شناخت افکار و عقاید و زندگی رفعت مقدمه شناخت زمینههای اجتماعی و سیاسی شعر امروز ایران است؛ بهبهانهٔ گذشت شصت سال از مرگ رفعت، با این سطور و ارائهٔ خطوطی از زندگی و افکار وی یادش را گرامی میداریم.
میرزا تقیخان رفعت فرزند آقامحمد تبریزی، شاعر و نویسنده و روزنامهنگار انقلابی، بهسال ۱۲۶۸ شمسی (۱۳۰۸ ق) در تبریز متولد شد. بعد از طی مقدمات تحصیلی بهترکیه رفت و در استانبول بهتحصیلات عالی ادامه داد، و پس از اتمام آن چند سالی بهمدیریت مکتب ناصری ایرانیان در ترابوزان انتخاب شد.
در زمانی که سایهٔ شوم جنگ جهانگیر اول برهمه جا میگسترد، بهسال ۱۲۹۵ شمسی روسیهٔ تزاری ترابوزان را تصرف میکند، و رفعت ناچار ترکیه را ترک گفته بهزادگاه خود تبریز مراجعت میکند و در دبیرستانهای تبریز بهتدریس زبان فرانسه میپردازد.
در این اوان شیخمحمد خیابانی و یارانش موفق میشوند یک کنفرانس ایالتی مرکب از ۴۸۰ نفر نمایندگان تبریز و دیگر شهرهای آذربایجان در شهر تبریز تشکیل دهند و از میان آنان اعضای کمیتهٔ ایالتی آذربایجان را انتخاب کنند، و حزب دموکرات آذربایجان[۱] را تشکیل دهند.
در تمام مدتی که خیابانی سرگرم مبارزهٔ سیاسی بود، رفعت پیوسته در کنار او با شور و هیجان زایدالوصفی که تنها از یک مدافع بیپروای آزادی انتظار میتوان داشت بهمبارزه با کهنهپرستان سیاسی برخاست، و علاوه بر سرودن اشعار سیاسی و اجتماعی و نوشتن مقالات اجتماعی و انتقادی بهایراد نطق و خطابه در صحن تجدد که محل تجمع تشنگان آزادی بود میپرداخت و بدین وسیله بهپیشرفت مقاصد نهضت دمکرات آذربایجان کمکهای باارزشی میکرد. از آن جمله روز دوشنبه دوم دی ماه ۱۲۹۶ در صحن بزرگ و با شکوه تجدد نطقی ایراد کرد که با وجود سرمای شدید هوای تبریز در این ماه، متجاوز از ده هزار نفر برای استماع سخنان او و شرکت در بحث و گفتوگوی پس از سخنرانی ازدحام کرده بودند.
رفعت که قدی متوسط، جثهئی لاغر، قیافهئی متناسب، چشم و ابروئی درشت و سیاه، نگاههائی تند و جذاب و رنگی پریده داشت[۲]. برای بیان افکار احساسات خود بهسرودن شعر میپرداخت. زبانهای فارسی و فرانسه و ترکی را بهخوبی میدانست و در هر سه زبان آثار با ارزش و غزلهای دلنشینی دارد.
او که از دل باختگان پرشور و صمیمی تجدد ادبی و اجتماعی ایران بود، اعتقاد داشت که: «ادبیات قدیمی ما از منابع اولیهٔ خودش دورافتاده، در یک حوزهٔ وسیع تراکم یافته و بهحال رکود و سکون در آن رختخواب فراخ مستقر و متوقف شده است. یک سدّ سدید، که اختیار داریم آن را یک سدّ محافظهکاری بنامیم، این امواج متراکم ادبی را در آن حوض وسیع محبوس داشته است. وقتی که ما میگوئیم «متصدی هستیم در این زمینه جریانی بهوجود بیاوریم» طبعاً معلوم میگردد که مقصود و نقشهٔ ما عبارت از رخنه انداختن در بنیان این سدّ سدید استمرار و رکود است.»[۳]
و عملاً برای رخنه انداختن در این بنیان هزار ساله بهسرودن شعری پرداخت که هم از حیث فرم و هم از لحاظ مضمون با شیوهٔ شعری قدما تفاوت داشت. در آن قوافی رعایت نشده بود و مصرعهای متساوی نداشت، و بدین جهت مورد حملهٔ مدافعین شعر کلاسیک قرار گرفت.
حبیب ساهر، شاعر معاصر آذربایجان، در مقدمهٔ «کتاب شعر ساهر» رفعت و مکتب ادبی او چنین یاد میکند:
«... یک روز صبح معلم جوان بسیار خوش سیمائی با لباس مشکی و کراوات رنگین و کلاه مخصوص ترکان جوان[۴] وارد کلاس ما شد. او میرزا تقیخان رفعت بود که در عثمانی تحصیل کرده و زبان و ادبیات فرانسه درس میداد. نگو معلم جدید ما شاعر هم هست و بهزبانهای فارسی و فرانسه و ترکی شعر میگوید. اشعارش را ابتدا در «مجله ادب» که از طرف دانشآموزان منتشر میشد و بعدها در مجلات دیگر و روزنامهٔ تجدد میخواندیم. شاعری نوپرداز بود و بهسبک ادبیات جدید و بهشیوهٔ شاعران