دگرگونیهای جامعهٔ فلسطین
این مقاله در حال تایپ است. اگر میخواهید این مقاله را تایپ یا ویرایش کنید، لطفاً دست نگه دارید تا این پیغام حذف شود. |
یهودین گیلواریه فینکلستین
جامعۀ غیربومی صهیونیست بر خرابههای جامعه فلسطین که صهیونیسم استعمارگر آن را از میان برده، بنا شده است. آن عده از فلسطینیها که پس از سال 1948 در خاک اسرائیل و تحت حکومت صهیونیست باقی ماندند، از آن تاریخ تا امروز دستخوش تغییرات اجتماعی عمیقی شده است. مثلاً وقتی زمینهای فلسطینیها را گرفتند، دهقانان فلسطینی اجباراً دست از کشاورزی کشیدند و بهکار روزمزدی روی آوردند. در این مقاله ما اهمیت دگرگونیها و اثرات آنها را بر ساخت جامعۀ روستائی فلسطین داخل اسرائیل و بالاخص در موقعیت زنان بررسی میکنیم.
حموله [۱]
نهادهای جامعه روستائی فلسطین از شرایط اقتصادی خاص مایه گرفته است رشد نهادهای اصلی روستائی یعنی حموله بر مبنای مالکیت زمین، اقتصاد زمینداری و ضعف تماس با مراکز شهری رشد یافته و فرهنگ، سنت و مذهب عرب آن را تقویت کرده است. حتی در قرن نوزدهم که نیروهای امپریالیست در منطقه حضور داشتند، فقط جامعه کوچک شهرنشین فلسطین با تمدن غربی و ارزشهای آن تماس داشت و روستا تا قبل از تشدید فعالیتهای استعمارگران اسرائیل از نفوذ [تمدن ]اروپائی برکنار ماند.
نهضت صهیونیستی بعد از شکست اعراب در جنگ 1949-1948 فلسطینیهائی که در اسرائیل مانده بودند زیر نفوذ سیاسی خود قرار داد.
اما سیاست صهیونیسم در مورد فلسطینیهای اسرائیل مخلوطی از رو تمایل متناقض است. صهیونیستها از یک طرف برای آن که فلسطینیها را آسانتر بهزیر سلطه خود درآورند، بهحفظ ساخت سنتی حموله توجه کردند و از طرف دیگر با سلب مالکیت ارضی از فلسطینیها پایه اقتصادی این ساخت سنتی را که میخواهند نگه دارند، از بین بردهاند. حموله بدون زمین بنیان اقتصادیش ا از دست داده است. اعضای آن بهعنوان کارگر روزمزد در نظام اقتصادی اسرائیل پراکنده شدهاند و بندهائی که آنان را بههم وصل میکرد بریده شده است. اما بهرغم اینها حموله از هم نپاشیده است.
در ممالکی مانند انگلستان که انقلاب صنعتی را پشت سر گذاشته است سلب مالکیت ارضی از دهقانان سبب از بین رفتن جامعۀ روستائی قبلی شد. دهقانان در جستجوی منابع تازه معیشت بهشهرها مهاجرت کردند و بهطبقه کارگر صنعتی تبدیل شدند و متناسب با طبقه نوین خود چارچوبهای اجتماعی جدیدی خلق کردند. اما در انگلستان هم آنهائی که زمینها را تصرف کرده بودند و هم صاحبان اصلی این زمینها انگلیسی بودند. ریشه این فرایند در ذات انکشاف اقتصادی انگلستان بود.
بهعکس در فلسطین فرآیندی که طی آن زمین دهقانان تصرف شد ناشی از برخورد میان حرکت استعماری مهاجران و ساکنان محل بود. در نتیجه این فرایند نمیتوانست معلول رشد اقتصادی این کشور باشد. گرچه در این جا هم مانند انگلستان، دهقانانی که زمینهایشان تصرف شده بود بهطبقۀ کارگر تبدیل شدند. اما چارچوب سنتی جامعه روستائی فلسطینی بههم نریخت. چون این کارگران جدید بهشهرها مهاجرت نکردند. اِعمال محدودیتهای قانونی (یعنی حکومت نظامی که برای اعراب داخل اسرائیل وضع شده بود که از طریق یک نظام گذرنامهئی عمل میکرد و فقط ده سال پیش لغو شد.) [۲] و تبعیضات نژادیِ قدرتمندان و مردم کوچه و بازار این کارگران را از رفتن بهشهرهای یهودینشین نزدیک محل کارشان باز میداشت. دهکدهها بهخوابگاههای طبقۀ کارگر تبدیل شد. اما ساخت پیشین حموله همچنان در این دهکدهها حفظ شده است.
چرا؟ شکست 1948 فلسطینیان داخل اسرائیل را از هم متلاشی کرد. قسمت عمدۀ جمعیت شهرنشین و ساکنان بیش از 350 دهکده را از حیطۀ حکومت صهیونیستی بیرون راندند، و فقط سازمان اجتماعی حموله باقی ماند که آن هم بدل شد بههستۀ مرکزی احیاء و حفظ هویت فلسطینیهای داخل اسرائیل. کوشش صهیونیستها در ندیده گرفتن وامحای هویت ملی فلسطینیها منجر بهاین شد که آنان بهتقویت ساختهای سنتی خود رو کنند و این واکنش است که همه اقلیتهای ستمدیده در چنین شرایطی از خود بروز میدهند.
اما ساختهای اجتماعی سنتی نمیتوانست چارچوب مقاومت و مقابله با فشار باشد و بههمین علت این ساختها اسباب دست صاحبان قدرت شد. کافی بود که مقامات اسرائیلی بهمنظور سلطه بر حداکثر اعضای حموله، شیخ قبیله را مهار کنند. هر حزبی که میتوانست شیخ قبیله را بخرد اکثر اعضای حمولۀ او را بهدست میآورد. بهاین طریق ساخت حموله بهجای آنکه پایگاه مقاومت در برابر سیاست صهیونیستی باشد بهچارچوب سازمان یافتهئی مبدل شد که صهیونیستها از طریق آن تفوق خود را بر جامعۀ فلسطینی اعمال کردند. حتی آنجا هم که شیخ قبیله خود را بهآنان نمیفروخت باز حموله پایگاه مقابله گستردهئی بهشمار نمیآمد. چون تقویت وحدت هر حموله فقط بهاعضای همان حموله بستگی دارد نه بهتمام تودۀ مردم. (یعنی بهتمام حمولهها ارتباط ندارد.)
حفظ حیثیت و نفوذ حموله موجب حفظ ارزشها و رسومی است که وجه مشخصۀ جامعه سنتی عرب بهشمار میآید. و حفظ حموله بیش از همه بهزن فلسطینی آسیب رسانده است. بدین گونه بر زن فلسطینی دو ستم میرود، یکی آن که او از مردم فلسطین است و از تبعیض رنج میبرد و دیگر آن که زن است و در نتیجه محروم و فرودست.
موقعیت زن در جامعۀ فلسطینی
آزادی زن فلسطینی در چارچوب مفهوم «شرف خانوادگی»بیش از پیش محدود میشود. علیالخصوص با جدا نگه داشتن پسر و دختر از یکدیگر بیش از همه بهآزادی زن فلسطینی آسیب میرسد. این جدائی مبتنی است بر ارزشهای مذهبی و سنتی و قواعد عشیرهئی. زن مجرد حق ندارد که نه در خانه و نه در بیرون در فعالیتهای اجتماعی-فرهنگی مردان شرکت کند. یعنی زن فلسطینی نه فقط حق ندارد بهسینما یا کافه برود بلکه گاهی در خانه خود هم نمیتواند همنشین مهمانهای مرد باشد. آزادی زن متاهل هم محدود است. او فقط همراه با شوهر خود میتواند در فعالیتهای فرهنگی-اجتماعی مشارکت کند.
در جامعۀ فلسطینی بنا بهعرف اجتماع، زن (و همین طور مرد)نمیتواند بهانتخاب خود ازدواج کند. ازدواج در آن جا وسیله مهمی است برای حفظ موقعیتهای اجتماعی و بهطور کلی یک معامله اقتصادی است. دختر یا پسر خانواده ثروتمند حتماً باید با خانواده ثروتمند دیگری وصلت کند. برای حفظ این قاعده برای دختر قیمتی معین میکنند و بهاین ترتیب مردی که قادر بهپرداختن این مبلغ گزاف نباشد نمیتواند با آن دختر ازدواج کند.
اتفاقاً میان یهودیان اسرائیل هم پدیدهئی مانند این دیده میشود. جامعۀ یهودی اسرائیل جامعه «باز»تری است و در آن دختر و پسر حق دارند که همسر خودرا انتخاب کنند. اما غالباً قبل از ازدواج خانواده های دو طرف یکدیگر را میبینند و در این ملاقات معامله اقتصادی به انجام میرسد یعنی معلوم میشود که هر یک از دو طرف چه مبلغی باید بپردازد تا موقعیت اقتصادی خانواده حفظ شود. گاهی عروسی پیش از رسیدن به این مرحله به هم میخورد. یعنی مخالفت والدین به عشق و حق انتخاب غلبه میکند.
اما در جامعه فلسطینی شرایط به مرابت بدتر است. در خانواده فلسطینی نفوذ و قدرت پدر بیشتر از و فقط عده کمی از جوانان جرات میکنند به خانواده پشت کرده و به میل خود ازدواج کنند. جدائی تحمیلی دختر و پسر مانع به وجود آمدن روابط عاشقانه نباشد مقاومت دختر و پسر در برابر پدر کمتر میشود و او عقیده خود را آسانتر به آنها تحمیل میکند. اما برابر پدر کمتر میشود و او عقیده خود را آسانتر به آنها تحمیل میکند. اما این وضع مانند دیگر موارد اجتماعی به تدریج اصلاح میشود. هرچند این درگرگونی در حال حاضر بعلتی است اما به تدریج تسریع میشود. شکی نیست که تغییر این شرایط به خود دختران و پسران بستگی دارد.آنها مایلند از سلطه این سنت حموله آزاد شوند تا برخوردی آزادتر میان خود، چه قبل از ازدواج و چه بعد از آن، ایجاد کنند و حق داشته باشند که همسر خودرا انتخاب کنند. اولین قدم مهم در این راه مبارزه برای از بین بردن نهاد {تعیین} قیمت برای عروس است. طی تاریخ زنان حق نداشتند در فرایند اجتماعی تولید مشارکت کنند. چون این کار برخلاف مفهوم «شرف خانوادگی» بود. و صهیونیستها با سلب مالکیت ارضی از فلسطینیها، شرایط را برای زن فلسطینی دشوارتر کردند. در گذشته زنان در لوید خانوادگی یعنی در کشاورزی مشارکت میکردند. اما آنگاه که صهیونیستها زمینها را تصرف کردند مردها برای کار به شهر رفتند و عواعد عشیرهئی زنان را خانهنشین کرد. واقعیتهای خشن اقتصادی سالهای اخیر یعنی- افزایش سریع قیمتها و افزایش ناچیز دستمزدها - فلسطینیان را مجبور کرد که برای جبرای کمبود درآمد خانواده به زن اجازه دهند که از خانه بیرون برود و به عنوان کارگر روزمزد کار کند. اقتصاد اسرائیل به نیروی انسانی ارزان قیمت به خصوص در صنایع غذایی و نساجی احتیاج مبرم داشته و زنان فلسطینی این نیاز بازار کار را برآورده کردند. از سال ۱۹۶۷ تا ۱۹۷۲ قریب ۷۰۰۰ زن فلسطینی در صنایع اسرائیل به کار مشغول شدند. هزاران زن در مزارع یهودیان استخدام شدند. به این ترتیب واقعیت «شرف خانوادگی» برملا شد و به وضوح معلوم شد که نقش آن حفظ مناسبات قدرتمندان است، یعنی آن مناسباتی که مبتنی بر یک موقعیت اقتصادی - اجتماعی متعلق به گذشته است اما وقتی با شرایط اقتصادی - اجتماعی «شرف خانوادگی» دیگر نمیتوانست زنان را در خانه نگهدارد.
زنان کارگز در نظام سرمایه داری سیاه ذخیره کار ارزان به شمار میآیند و بنا به نیازهای اقتصادی جامعه به کار گرفته میشوند. زن کارگر تنها نانآور خانواده نیست و صاحبان صنایع به همین بهانه به زنان دستمزد کمی میپردازند. یعنی در قبال یک کار معین به زن دستمزدی کمتر از مرد میدهند. اما در اسرائیل علاوه بر اختلاف دستمزد میان زن و مرد به دلیل تبعیضات نژادی میان دسمتمزد یهودیان و اعراب هم اختلاف وجود دارد. به این ترتیب زن فلسطینی در نظام اقتصادی اسرائیل بیش از همه استثمار میشود.
زنان کارگر فلسطینی بنا به مقتضایت خانواده پدرسالاری از مردان کارگر فلسطینی موقعیتی پائینتر دارند. و با این که در کار از زنان بهرهکشی را میکنند اما برای آنان مبارزه، این استثمار بسیار مشکل است.
وقتی در جامعه سنتی روستائی زنان حق نداشته باشند که از خانه بیرون روند و کار کردن آنان غیرعادی و نامطلوب شمرده شود پس باید دید واکنش جامعه در مقابل تشکیلات پیدا کردن و مبارزه مستقل آنان چه خواهد بود؟ «شرف خانوادگی» مانع شکلگیری سیاسی زنان است و حتی آنان به همین خاطر حق ندارند در فعالیتهای سیاسی با مردان همگام شوند. به طور کلی اگر زنان حق ندارند که با استثمار ملی که همهء فلسطینیان از آن در رنجند، مبارزه کنند. پس برای تشکیلات پیدا کردن در راه به دست آوردن آزادی زنان به مراتب محدودترند.
میبینیم که منبع اصلی ضعف زن فلسطینی حموله است که حافظ «شرف خانوادگی» بهشمار میآید.
واقعیت متغیر در مقابل محافظه کاری سرسختانه
واقعیت اقتصادی بالا جبار در جامعه محافظه کار روستائی تغییراتی بهوجود میآورد. زنان فلسطینی هنوز هم نمیتوانند در صنعت همراه با مردان کارکنند. در واقع پیشتر زنان فلسطینی جدا از مردان کار میکنند. اما این زنان به تدریج حق کارکردن به دست میآوردند و در مورد {نحوهء مصرف} درآمد خود اختیارات بیشتری پیدا میکنند. امروزه زنان علیآلخصوص زنان مجرد همهء درآمدشان را به رئیس خانواده تحویل نمیدهند و بخشی از آنرا برای خود نگهمیدارند. درآمد تولید مشارکت میکنند و استقلال اقتصادی آنان ( اگرچه این امر نسبی است) رو به رشد است. مجموعهء این عوامل شرایط مناسبی برای موفقیت زنان در مبارزه با قیود محافظه کارانه حموله به وجود آورده است.
عوامل دیگری هم هست که قدرت محافظه کارانه حموله را تضعیت میکند. تائیر ارزشهای اجتماعی غربی یکی از این عوامل است.
در جامعه فلسطین ارزشهای بورژوازی غرب که استعمارگران صهیونیست آن را به فلسطین آوردند فاسد شمرده میشود. اما در واقع این ارزشها از نظر تاریخی نسبت به ارزشهای مذهبی - فئودالی قدیم تکاملیافتهتر است. عده زیادی از فلسطینیهای این ارزشها را با استثمار صهیونیسم یکی میدانند و هم چنین فلسطینیهای متعصب از این راه به مردم تلقین میکنند که دموکراسی و سوسیالیسم هم ارزشهای صهیونیستی است و باید با آنها مبازه کرد. در نتیجه وابستگی به ارزشهای اجتماعی سنتی مانع رشد جامعه فلسطین است و سبب آن میشود که مبارزه با صهیونیسم چنان که باید پیشنرود.
اعتقاد به این که زن موجود فروستتری است و لیاقت آن را ندارد که در مبارزه اجتماعی مشارکت کند، به نهضت مقاومت فلسطین در مقابل صهیونیست،آسیب رسانده است. چون به این ترتیب نیمی از جمعیت {یعنی زنان} نمیتوانند نیرو و کوشش خودر ا در راه مبارزه به کار گیرند. (پدیدهئی نظیر این، در کشورهای عربی دیگرهم وجود داشت. اما زنان در این کشورهائی که مبارزه برای رهائی ملی و اجتماعی در آنجا به ناگزیر با نیروهای ارتجاعی و محافظه کار برخورد کرد، در مبارزه نقش موءثری داشتند. چنین وضعی در مرحله خاصی از مبارزات الجزایر و یمن جنوبی پیشآمده است. و نیز زنان در سرزمین های اشغالی ساحل غربی و نوار غزه در مبارزه با اشغال منطقه نقش مهم و موءثری دارند.)
با گذشت زمان روشن میشود که فلسطینیها دیگر ارزشهای دموکراتیک و سوسیالیستی را با صهیونیسم در یک ردیق قرار نمیدهند. (این موضوع هم اصول سیاسی و هم ارزشهای اجتماعی-فرهنگی را در بر میگیرد) و به همین علت به کارگیری این ارزشها با مقاومت کمتری روبهرو میشود.
به عنوان مثال از جمله قوانینی که حکومت انگلستان در فلسطین به وجود آورد و بعدها هم صهیونیستها این قانون را به کار بردند، قانون منع تعدد زوجات است که در اسلام آزاد شناخته میشود. اما امروزه برای فلسطینیان منع تعدد زوجات، یک ارزش صهیونیستی به شمار نمیآید که با آن مبارزه کرده است. شکی نیست که هنوز مسائل زیادی وجود دارد که مبتنی بر عرف و محتوای این نهاد است. اما موقعیت زن فلسطینی از طریق قانون منع تعدد زوجات بهتر شده است) به همین علت هیچ فلسطینی به طور جدی خواستار گنجاندن قانون تعدد زوجات در برنامه رهائی بخش ملی فلسطین نیست.