شب
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
تایپ این مقاله تمام شده و آمادهٔ بازنگری است. اگر شما همان کسی نیستید که مقاله را تایپ کرده، لطفاً قبل از شروع به بازنگری صفحهٔ راهنمای بازنگری را ببینید (پیشنویس)، و پس از اینکه تمام متن را با تصاویر صفحات مقابله کردید و اشکالات را اصلاح کردید یا به بحث گذاشتید، این پیغام را حذف کنید. |
راه دور
جنگل بلوط و ستارگان خاموش
اسبها خستهاند و
تبسّم سواران را
در دستمال کوچک عطرآگینی حمل میکنند.
مرگ بال گشوده است
از آنهمه توشه، از آنهمه برگ
تنها
دستمال کوچک عطرآگینی
شکوه حادثه
جلال غم را
- در چشم ها نهان میکنند
و گوش خوابانده و یال افشان
اسبها
- دامن پر پولک شب را مینگرند.
- بتول عزیرپور