هدف تبلیغات
این مقاله در حال تایپ است. اگر میخواهید این مقاله را تایپ یا ویرایش کنید، لطفاً دست نگه دارید تا این پیغام حذف شود. |
ما انسانها -که اشرف مخلوقات نام گرفتهایم- اگر دارای خرد و اندیشه باشیم خواستار آن خواهیم بود که تا سرحد امکان ارباب سرنوشت خود شویم. اما این، زمانی میسر میشود که روشهای کسانی را که بهمنحرف کردن ذهن و پندار ما میکوشند بشناسیم. نگاهی گذرا بهروشی که هیتلر بهکار میبست و از طریق آن توانسته بود ملتی را بهزنجیر کشد و بیش از یک دهه برده و بندهی خود کند. تا حدودی روشنگر میتواند بود. آنچه در زیر میآید گزیدهئی از نبردمن اوست:
تبلیغات را روی سخن با چه کسانی باید باشد؟ با روشنفکرانی که آموزش علمی دیدهاند یا با تودههای کم آموزش دیده؟
روی سخن همیشه و منحصراً با تودهها باشد.
آنچه روشنفکران -یا کسانی که امروز بدبختانه بیشتر یهاین نام خوانده میشوند- بدان نیاز دارند تبلیغات نیست، آموزش علمی است. محتوای تبلیغات علم نیست، چنان که شیئی هم که در یک پوستر نشان داده میشود هنر نیست. هنر پوستر در توانائی طراح آن است که توجه مردم را از راه شکل و رنگ جلب کند. پوستری که آگهی یک نمایشگاه هنری است باید توجه مردم را به هنری که بهنمایش گذاشته شده معطوف کند؛ و هرچه بهتر در این کار توفیق یابد، خودِ پوستر دارای ارزش هنری بیشتری خواهد بود. پوستر باید تصوری از اهمیت نمایشگاه را یه تودهها بدهد، نه این که جانشین هنری شود که بهنمایش گذاشته شده.
در آنچه ما امروز تبلیغات مینامیم نیز وضعی همانند وجود دارد.
نقش و عملکرد تبلیغات در آموزشِ علمیِ فرد نیست، بلکه جلب توجه تودههاست بهپارهئی حقایق، فرآیندها، ضرورتها، و غیره، که اهمیتشان برای نخستین بار در معرض دید آنان قرار داده شده.
تمامی هنر در آن است که این کار آنچنان ماهرانه انجام گیرد که همه متقاعد شوند حقایق واقعی است، فرآیند لازم است، ضرورت درست است، و غیره. اما از آنجا که تبلیغات فینفسه ضرورت نیست و نمیتواند باشد (زیرا نقش و عملکرد آن مانند پوستر عباری است از جلب توجه مردم و نه آموزش دادن کسانی که آموزشی دارند یا در پی کسب آن هستند) اثر عمدتاًباید معطوف عواطف و احساسات باشد و فقط در حد بسیار محدودی متوجه، بهاصطلاح، خرد و اندیشه شود.
هر گونه تبلیغاتی باید عوامپسند بوده، سطح فکری آن متناسب با پایینترین پایهی درک و شعور کسانی باشد که روی سخن با آنهاست. در نتیجه، آن تودهئی که هدف دسترسی پیدا کردن بهآن است هر چه عظیمتر باشد باید درونمایهی فکر تبلیغات را سبکتر گرفت. اما اگر هدف نفوذ و تأثیرگذاری در تمام مردم است، (مانند تبلیغاتی که برای ایجاد و آغاز یک جنگ صورت میگیرد) بههیچ وجه نباید بهفکر و اندیشهی مردم تکیه کرد.
زیربنای فکری تبلیغات هر چه ناچیزتر باشد، و هرچه انحصاریتر، عواطف و احساسات تودههای مردم را مورد توجه و بهرهبرداری قرار دهد، مؤثرتر خواهد بود. بهترین آزمون درست یا نادرست بودن یک مبارزهی وسیع تبلیغاتی این است، نه آن که چهقدر در ایجاد رضامندی چندتن دانشپژوه یا زیبائیشناس جوان موفقیت داشته است.