وحدت مادی عالم هستی
این مقاله در حال تایپ است. اگر میخواهید این مقاله را تایپ یا ویرایش کنید، لطفاً دست نگه دارید تا این پیغام حذف شود. |
د. گریبانف
مسئله وحدت جهان در پایان قرن نوزدهم و آغاز قرن بیستم با اهمیت بیشتری میان دانشمندان مطرح شده بود. در آن زمان با کشف الکترون، رادیواکتیویته و تغییر جرم اجسام متحرک (الکترون و دیگر ذرات درون اتم) غوغائی در محافل علمی بهپا شده و پایههای علوم در حال تغییر بود. مدتها پیش از آن که چنین اکتشافات عظیمی تحقق یابد، ماتریالیستهای متافیزیکی، یعنی ماتریالیستهائی که بهدیالکتیک واقف نبودند، به مادیت جهان پیرامون انسان میاندیشیدند و به وحدت مادی جهان معتقد بودند. آنان اعتقاد داشتند که ماده خاصهئی عام دارد که آن تغییر ناپذیری جرم است، یعنی جهان از اتمها ساخته شده و جرم اتمها ثابت است. اما نظر آنان در مورد «تغییر ناپذیری» ماده نمیتوانست از ایرادات و انتقادهای خرد کننده مصون باشد. اتمی را که به عنوان آخرین جزء تشکیل دهندهٔ ماده میپنداشتند٬ در واقع آخرین جزء نیست. و جرم جسم نیز مشروط به سرعت است و متناسب با آن تغییر میکند. فیزیکدانها و فیلسوفان ایدهآلیست با استناد بهاین واقعیات٬ بهماتریالیسم دیالکتیک و در نتیجه نظریه وحدت مادی جهان میتاختند.
آنها بهزعم خود تصویر «علمیتری» از جهان ارائه میدادند و مدعّی بودند که نظرشان با یافتهها و اکتشافات علم فیزیک مطابقت بیشتری دارد. از آن زمره است اوست والد نامی که لنین او را بهحق شمیدان بزرگ و فیلسوف کوچک نامیده است. او انرژی را واحد عام و جوهر (Substance) جهان بهشمار میآورد یعنی مفهوم ماده (matiere) را بهکلی نادیده گرفته و جهان را متشکل ازانرژی میدانست. اوست والد معتقد بهوجود ماده نبود و انرژی را نیز نسبت بهخلقت٬ مقولهئی ثانوی میپنداشت.
ماخ فیلسوف ایدهآلیست ذهنی (سوبژکتیو)٬ در این باره نظری دیگر داشت. او معتقد بود که جهان پیرامون ما یعنی اجسام «واقعی» جز آمیزه و مجتمع محسوسات نیست. غیر از محسوسات چیزی وجود ندارد و وحدت جهان را فقط در محسوسات میتوان پیدا کرد. ماخ تعیّنات اصلی ماده (حرکت٬ زمان٬ فضا) را نیز وابسته بهواقعیت عینی نمیدانست و اینها را خصوصیات ذهنیِ ساختهٔ انسان بهشمار میآورد.
لنین در زمانی که چنین نظامی رواج داشت٬ یافتههای دانش جدید را با تحلیل علمی انطباق داد و نظریهٔ وحدت (monism) را با ماتریالیسم دیالکتیک٬ با جامعیت بیشتری٬ هماهنگ ساخت. تحلیل او از نظر کیفی٬ نو و براساس جدیدی استوار بود. حال ببینیم خود لنین مسئلهٔ وحدت جهان را چهگونه بررسی کرده است.
از نظر او تصویر جهان٬ مطابق با دانش طبیعت و ماتریالیسم کنونی٬ چنین است:
۱. هستی جهان مادّی مستقل از ذهن است٬ و مدتها پیش از انسان٬ و ما قبل هرگونه «تجربهٔ بشری» وجود داشته است.
۲. شعور و تصورات و مانند آنها فرآوردههای ماده (یعنی جهان فیزیکی) است؛ کارکرد عالیترین صورت ماده٬ یعنی مغر انسان است.
لنین با استناد بهاکتشافات علم فیزیک و تعمیم آنها٬ ماهیت خطاها و کژپنداریهای دانشمندان و فیلسوفان پیشین و معاصر خود را روشن ساخته و در این باره نوشته است: «فیزیک درایدهآلیسم گم شده بود: اساساً بهاین علت که فیزیکدانها دیالکتیک نمیدانستند.» اینها (فیزیکدانها و دانشمندان ایدهآلیست) با ماتریالیستهای متافیزیکی که نظرشان دیگر فرسوده و متزلزل بود٬ سخت در افتاده بودند٬ اما یارای مقابله با ماتریالیسم دیالکتیک را نداشتند. در همین زمان اکتشافات عظیمی صورت میگرفت و پهنهٔ شناخت ماده وسیعتر میشد. اساس پندارهائی چون تغییرناپذیری ماده٬