شعر زندگی را میسرایم
تایپ این مقاله تمام شده و آمادهٔ بازنگری است. اگر شما همان کسی نیستید که مقاله را تایپ کرده، لطفاً قبل از شروع به بازنگری صفحهٔ راهنمای بازنگری را ببینید (پیشنویس)، و پس از اینکه تمام متن را با تصاویر صفحات مقابله کردید و اشکالات را اصلاح کردید یا به بحث گذاشتید، این پیغام را حذف کنید. |
فریدون فریاد
بهمهدی و مهتاب رحیمی
زنبورها در کار سرودن منظومهٔ عسلند
غازها در آغاز روز
دوازده ترانهٔ زردرنگ سرودهاند
- (جیک جیک جوجههای گیج
- گیجم میکند!)
گاوها سبرهٔ تازه را میچرند
و شعری تازه در پستانهاشان مایهمیبندد.
اسبها در دورانی یکنواخت
- در خرمنجا
در ضرباهنگ کشمکش پاها و بافهها
غزلی زرّین میسرایند
باقافیهٔ گندمه دانهها
- در مقاطع
خورشید بر شالیهای سبزرنگ بلند بوسه میزند
و دانههای تنبل برنج
در قلههای بلوغ خود
قصیدهٔ سیمین خورشید را میسازند
پروانهها ملوّن، دوبیتی رنگینی را
- در بحور دوگانه
بر حاشیهٔ دستمال آبی روز
- گلدوزی میکنند
آفتابگردانها
مثنوی وصل آفتاب و
ارتفاع وحدت نور را
- تجربه میکنند
شبتابهای شگفتانگیز در زیر بوتههای بومی
با جسم فسفرین خود
- آواز روشنائی شب را
- آماده میشوند
شبدرهای چهارپر
- رباعی سبز زمان را
- بر خاک مینویسند
و انسان در آن فراز در کارِ سرودن است
در بستان صبح
سیبزمینیها جمع میشود
در بینجزار[۱] شب
- شالی
از دستبرد خوک پائیده میشود
در خرمنزار ظهر
دگردیسی دانهٔ گندم
- بهسوی معجزهٔ نان
- در جنگل جوان هموار میشود
- دخترکان نوعروس آوازه خوان
هیمهٔ حجله گاهِ زمستانیِ خود را گرد میآوردند
در دهکده
- آهنگرانِ مسین رخسارک
داسهای امسال را تیز میکنند
و بر خیشهای کهنه پتک میکوبند
نجّارِ کهنسال روستا نیز
با چوبِ تیرهٔ بلوط
درهای خانهٔ مهتاب[۲] را میسازد
انسان در کار سرودنِ سرودِ کار است
اینجا همه در کار سرودنند و در کارند
من در این فراز شعرهای سروده را جمع میکنم
من در این فراز
- زندگی را میسرایم.