راه گورستان
م- ع. سپانلو
در روشنای مقبرهٔ خانوادگی
این نسخهٔ جدید خیابان است
رؤیت شده بهوحشت کابوس کهنهئی.
تابوت سُرمه رنگ
بر شانههای همردهٔ بامها
در شط پرستارهٔ شب در تلاطم است؛
شمعی بهکف گرفته، روانهای خوابگرد
سوسوزنان.
ترانه محکومی را
تشییع میکنند.
در خفیهگاههای خیابان بیعبور
شلاق در کف ایستاده
بهتاریکی
در پاسهای شب
آنان مراقبند
بهنزدیکی...
دشنامها بهلهجهٔ تازی است
و مرده میکشند سراسر
بر چشم بیمناک تماشاگر.
یک لحظه در گذرگاه.
از باد، بوی مستیِ ممنوع
میآید از حواشیِ خلوت
تا متن زندگی
تا روشنای مقبرهٔ خانوادگی...