چشم سر و چشم دل: تفاوت بین نسخه‌ها

از irPress.org
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(صفحه‌ای جدید با '[[Image:1-152.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره اول صفحه ۱۵۲|کتاب جمعه سال اول شماره اول ص…' ایجاد کرد)
 
سطر ۱: سطر ۱:
 
[[Image:1-152.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره اول صفحه ۱۵۲|کتاب جمعه سال اول شماره اول صفحه ۱۵۲]]
 
[[Image:1-152.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره اول صفحه ۱۵۲|کتاب جمعه سال اول شماره اول صفحه ۱۵۲]]
 +
 +
 +
پَرسه در متون
 +
 +
در این بخش، پاره هائی از متون قدیم و جدید که حاوی مطلبی، نکته ای و اشارتی باشد که به نقلش بیارزد چاپ می کنیم. گاه نقل یک متن بخاطر زیبائی و کمال لفظ و معنای آنست. زمانی نوشته یادآور سنت و رسمی در گذشته دور و نزدیک است، نقل جملات گاهی از باب مطایبه و هزل است و زمانی از باب عبرت و افسوس. غالباً نظر به شیوهء بیانی نویسندگان و شعرای اعصار مختلف است که مزید بر آگاهی های ادبی (گاه بی ادبی) خواهد بود.
 +
 +
 +
 +
 +
 +
 +
چشم سر وچشم دل                                                                                                                                           
 +
 +
                                                         
 +
گویند که: مردی نزدیک پارسامردی، کیسۀ پردرم دست گرفته، گفت: یا استاد! دلم تاریک شده است، مرا پندی ده. گفت: اندر آن کیسه چه داری؟
 +
گفت: درم. گفت: چند است؟ گفت: هزار درم، چیزی خواهم خرید.
 +
گفت: سر کیسه باز کن. باز کرد. یک درم این پارسا مرد برگرفت، گفت پیشترآی.  پیش تر آمده آن درم بر چشم وی نهاد، گفت: چشم بازکن و بنگر. گفت: این درم بر چشم منست، می نبینم. گفت: ای مرد! یک درم بر چشم سر نهادی دنیا را نمی بینی پس هزار درم بر دل نهادی پنداری که چشم دل تاریک شده است عقبی می نبینی؟!
 +
 +
از «بستان العارفین و تحفة المریدین»
 +
 +
</nowiki>
 +
<nowiki>اینجا متن قالب‌بندی‌نشده وارد شود</nowiki>

نسخهٔ ‏۱۱ آوریل ۲۰۱۰، ساعت ۰۶:۱۵

کتاب جمعه سال اول شماره اول صفحه ۱۵۲
کتاب جمعه سال اول شماره اول صفحه ۱۵۲


پَرسه در متون

در این بخش، پاره هائی از متون قدیم و جدید که حاوی مطلبی، نکته ای و اشارتی باشد که به نقلش بیارزد چاپ می کنیم. گاه نقل یک متن بخاطر زیبائی و کمال لفظ و معنای آنست. زمانی نوشته یادآور سنت و رسمی در گذشته دور و نزدیک است، نقل جملات گاهی از باب مطایبه و هزل است و زمانی از باب عبرت و افسوس. غالباً نظر به شیوهء بیانی نویسندگان و شعرای اعصار مختلف است که مزید بر آگاهی های ادبی (گاه بی ادبی) خواهد بود.




چشم سر وچشم دل


گویند که: مردی نزدیک پارسامردی، کیسۀ پردرم دست گرفته، گفت: یا استاد! دلم تاریک شده است، مرا پندی ده. گفت: اندر آن کیسه چه داری؟ گفت: درم. گفت: چند است؟ گفت: هزار درم، چیزی خواهم خرید. گفت: سر کیسه باز کن. باز کرد. یک درم این پارسا مرد برگرفت، گفت پیشترآی. پیش تر آمده آن درم بر چشم وی نهاد، گفت: چشم بازکن و بنگر. گفت: این درم بر چشم منست، می نبینم. گفت: ای مرد! یک درم بر چشم سر نهادی دنیا را نمی بینی پس هزار درم بر دل نهادی پنداری که چشم دل تاریک شده است عقبی می نبینی؟!

از «بستان العارفین و تحفة المریدین»

</nowiki> اینجا متن قالب‌بندی‌نشده وارد شود