کتاب کوچه ۱۱: تفاوت بین نسخه‌ها

از irPress.org
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(در حال ویرایش‌ (تا پایان ۱۶۴))
(در حال ویرایش‌ (تا پایان ۱۶۵))
سطر ۱۱۷: سطر ۱۱۷:
 
:دست کی بالا؟
 
:دست کی بالا؟
  
و همین که به «دست کی بالا» می‌رسد بایذ بی‌درنگ یکی دستش را  
+
و همین که به «دست کی بالا» می‌رسد باید بی‌درنگ یکی دستش را بلند نگاه‌دارد. اگر نفر خوابیده نام او را بگوید برنده می‌شود و گرنه بازی را همچنان ادامه می‌دهند.
 +
 
 +
{{چپ‌چین}}
 +
از خراسان - '''پروین گنابادی'''
 +
 
 +
سخن - دوره چهارم - شماره ۱۰
 +
{{پایان چپ‌چین}}
 +
 
 +
 
 +
{{ستاره}}
 +
 
 +
چند نفر بچه دور هم نشسته انگشتان را روی گل قالی می‌گذارند و اوسا می‌گوید: «اوسا بدوش، زن اوساندوش، کلاغ پر، گنجشگ پر ...»
 +
 
 +
بچه‌ها دست‌شان را بلند می‌کنند ولی هر گاه اوسا نام جانور یا چیزی دیگری را ورای پرنده بگوید و کسی دستش را بلند کند، مثلا بگوید «گاو پر!» آن وقت او را به پشت خم کرده و با کف دست به پشتش زده می‌گویند:
 +
 
 +
::تپ تپ خمیر،
 +
:: شیشه پر پنیر،
 +
::پرده‌ حصیر،
 +
:: توتک فطیر،
 +
:: دس کی بالاس؟
 +
 
 +
این کار تکرار می‌شود تا بچه که خم شده درست حدس بزند.
 +
 
 +
{{چپ‌چین}}
 +
از تهران - '''صادق هدایت'''
 +
 
 +
نوشته‌های پراکنده - ص ۳۱۴
 +
{{پایان چپ‌چین}}
 +
 
 +
 
 +
== لالایی‌های شیراز ==
 +
{{شعر}}
 +
{{ب| لالا، لالا گل آبشن| کاکا رفته چشوم روشن}}
 +
{{ب| لالا، لالا گل خشخاش| کاکا رفته خدا همراش}}
 +
{{ب| لالا، لالا گل زیره| بچه‌ام آروم نمی‌گیره}}
 +
{{ب| گل سرخ منی شاله بمونی|ز عشقت می‌کنم من باغبونی}}
 +
{{ب| تو که تا غنچه‌ای بوئی نداری|همین که وا شدی با دیگرونی}}
 +
{{ب| لالایت می‌گویم خوابت نمیاد|بزرگت می‌کنم یادت نمیاد}}
 +
{{ب| عزیز کوچکم رفته به بازی|به پای نازکش بنشسته خاری}}
 +
{{ب| به منقاش طلا خارش در آرید|به دستمال حریر رویش ببندید}}
 +
{{ب|لالا، لالا گل پسته|بابات رفته کمر بسته}}
 +
{{ب|لالا، لالا گل خشخاش|بابات رفته خدا همراش}}
 +
{{ب|لالا، لالا گل نعنا|بابا رفته شدم تنها}}
 +
{{پایان شعر}}
 +
{{شعر}}
 +
 
 +
 
 
== پاورقی‌ها ==
 
== پاورقی‌ها ==
 
{{پاورقی|۱}} بالیشت - بالش
 
{{پاورقی|۱}} بالیشت - بالش

نسخهٔ ‏۲۵ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۲۱:۵۶

کتاب هفته شماره ۱۱ صفحه ۱۶۱
کتاب هفته شماره ۱۱ صفحه ۱۶۱
کتاب هفته شماره ۱۱ صفحه ۱۶۲
کتاب هفته شماره ۱۱ صفحه ۱۶۲
کتاب هفته شماره ۱۱ صفحه ۱۶۳
کتاب هفته شماره ۱۱ صفحه ۱۶۳
کتاب هفته شماره ۱۱ صفحه ۱۶۴
کتاب هفته شماره ۱۱ صفحه ۱۶۴
کتاب هفته شماره ۱۱ صفحه ۱۶۵
کتاب هفته شماره ۱۱ صفحه ۱۶۵
کتاب هفته شماره ۱۱ صفحه ۱۶۶
کتاب هفته شماره ۱۱ صفحه ۱۶۶
کتاب هفته شماره ۱۱ صفحه ۱۶۷
کتاب هفته شماره ۱۱ صفحه ۱۶۷
کتاب هفته شماره ۱۱ صفحه ۱۶۸
کتاب هفته شماره ۱۱ صفحه ۱۶۸
کتاب هفته شماره ۱۱ صفحه ۱۶۹
کتاب هفته شماره ۱۱ صفحه ۱۶۹
کتاب هفته شماره ۱۱ صفحه ۱۷۰
کتاب هفته شماره ۱۱ صفحه ۱۷۰
کتاب هفته شماره ۱۱ صفحه ۱۷۱
کتاب هفته شماره ۱۱ صفحه ۱۷۱
کتاب هفته شماره ۱۱ صفحه ۱۷۲
کتاب هفته شماره ۱۱ صفحه ۱۷۲

تهرانی‌ها معتقدند که:

  • زن‌نازا اگر پوست بریدهٔ نرینهٔ کودکی را که ختنه شده است گرم و گرم بخورد آبستن خواهد شد.
  • زن‌نازا اگر روز ده زائويی با او به حمام برود و «آب ده» او را بر سرش بریزد آبستن خواهد شد. «آل ده» زائو آب پاکیزه‌ای است که چهل بار «جام چهل کلید» را در آن فرو کرده و در آورده باشند.
  • زن‌نازا اگر هزارپای زنده با مرده‌ای که اندام‌های تنش سالم است در جام آبی فرو کند و در آورد و آن آب را دز روز چهارشنبه بر سرش بریزد بچه‌دار خواهد شد.
  • زن‌نازا اگر آبی که «پیراهن قیامت» نوزادی را در آن فرو کرده باشند بر سرش بریزد آبستن خواهد شد. «پیراهن قیامت» پارچه‌ای است که میان آن را چاک می‌دهند و ده شبانه روز بر تن نوزاد از نخستین روز زادن می‌کنند.
  • زن‌نازا اگر آب چهارگوشهٔ حمام را در پوست تخم‌مرغی جمع کند و بر سرش بریزد بچه‌دار خواهد شد.
  • برای گشادن بخت دختری که بیس از اندازه در خانه مانده باشد (ترشیده باشد) او را پس از خواندن خطبهٔ عقد بر جای عروس می‌نشانند.
  • برای بخت گشادن دختری که شوهر نرفته، سفرهٔ پای عقد را بر سرش می‌تکانند.
  • زن‌های سیاه‌بخت و دختران بی‌شوهر، نان سنگگ خوانچهٔ عقد را با پنیر و سبزی می‌خورند تا بختشان باز شود.
  • اسفند و کندر خوانچهٔ‌عقد دخترعمو و پسرعمو را برای بخت‌گشائی و کارگشائی دود می‌کنند.


دوبیتی‌های خراسانی

سرم درد و سرم درد و سرم درد به رویم وا کنین باغ گل زرد
به رویم وا کنین جیزی نگوئین به غریبی گشته‌ام رنگم شده زرد
سر کوه بلن جنگ پلنگه صدای گوله توپ و تفنگه
عزیزان قدر یکدیگر بدونین که بالیشت قیامت تخته سنگه[۱]
ازون بالا میایه کوک و کفتر [۲] به حموم میرون مادر و دختر
غلام مادرم آشنای دختر
الا دختر که موهای تو بوره به حم.م میروی راه تو دوره
به حموم میروی زودی بیائی که آتش بر دلم مث تنوره
اسرم درد می‌کنه صندل بیارین طبیب از ملک اسکندر بیارین
طبیب ملک اسکندر نباشه خبر از بهره یارم بیارین
سر راهت نشینم گل بچینم اگر بارون بباره ژاله ژاله
اگر شمشیر بباره دانه دانه اگر رویت نبینم ورنخیزم
ازین کوچه به دو می‌روم من به پابوس گل نو می‌روم من
اگر دانم گل نو مال ماهت سه منزل را به یکشب می‌روم من
سر کوه بلن پنج پنجه شیر خبر آمد که یارم خورده شمشیر
طبق را پر کنین ار دانه انار که فردا می‌روم بردیدن یار
قد سروت الهی خم نگرده دل شادت بدور غم نگرده
به حق مصطفا،‌سی حزب قرآن که سایت از سر ما کم نگرده

گردآوردنده:

فریدون کیانی


بازی‌های محلی

کلاغ فر

فریلدر (با کسر اول) در اصطلاح محلی به معنی پرواز است. در این بازی ابتدا یکی را به عنوان استاد معین می‌کنند، سپس سایر بازیکنان حلفه‌وار بگرد او می‌نشینند و انگشتان خود را بر زمین می‌گذارند. استاد با نام بردن پرندگان و حیوانات انگشت خود را بالا می‌برد. باید دقت کرد که اگر استاد نام غیرپرنده‌ای را بر زبان آورد، بازیکنان انگشتان خود را بر زمین گذارند و تکان ندهند و اگر خلاف این کنند بازنده محسوب می‌شود. بازندگان طبق فرمان استاد جریمه می‌شوند و جریمهٔ آن‌ها اغلب رقص و آواز می‌باشند.

از کازرون - حسن حاتمی

پیام نوین - دوره‌ دوم - شماره ۴

***

تپ تپ خمیر

بازی کودکان خردسال است و در بیشتر نقاط خراسان بدینسان اجرا می‌گردد: چند تن کودک گرد هم می‌نشینند. یکی از آنان استاد می‌شود و از کودکان دیگر یمی با پشک‌ تر یا خشک و به فرمان استاد روی زانو می‌خوابد و بقیه دستشان را به پشت آن که خوابیده می‌زنند و این ترانه را می‌خوانند:

تپ تپ خمیر،
شیشه پر پنیر،
دست کی بالا؟

و همین که به «دست کی بالا» می‌رسد باید بی‌درنگ یکی دستش را بلند نگاه‌دارد. اگر نفر خوابیده نام او را بگوید برنده می‌شود و گرنه بازی را همچنان ادامه می‌دهند.

از خراسان - پروین گنابادی

سخن - دوره چهارم - شماره ۱۰


***

چند نفر بچه دور هم نشسته انگشتان را روی گل قالی می‌گذارند و اوسا می‌گوید: «اوسا بدوش، زن اوساندوش، کلاغ پر، گنجشگ پر ...»

بچه‌ها دست‌شان را بلند می‌کنند ولی هر گاه اوسا نام جانور یا چیزی دیگری را ورای پرنده بگوید و کسی دستش را بلند کند، مثلا بگوید «گاو پر!» آن وقت او را به پشت خم کرده و با کف دست به پشتش زده می‌گویند:

تپ تپ خمیر،
شیشه پر پنیر،
پرده‌ حصیر،
توتک فطیر،
دس کی بالاس؟

این کار تکرار می‌شود تا بچه که خم شده درست حدس بزند.

از تهران - صادق هدایت

نوشته‌های پراکنده - ص ۳۱۴


لالایی‌های شیراز

لالا، لالا گل آبشن کاکا رفته چشوم روشن
لالا، لالا گل خشخاش کاکا رفته خدا همراش
لالا، لالا گل زیره بچه‌ام آروم نمی‌گیره
گل سرخ منی شاله بمونی ز عشقت می‌کنم من باغبونی
تو که تا غنچه‌ای بوئی نداری همین که وا شدی با دیگرونی
لالایت می‌گویم خوابت نمیاد بزرگت می‌کنم یادت نمیاد
عزیز کوچکم رفته به بازی به پای نازکش بنشسته خاری
به منقاش طلا خارش در آرید به دستمال حریر رویش ببندید
لالا، لالا گل پسته بابات رفته کمر بسته
لالا، لالا گل خشخاش بابات رفته خدا همراش
لالا، لالا گل نعنا بابا رفته شدم تنها

پاورقی‌ها

^  بالیشت - بالش ^