پیوند واژه‌ها: تفاوت بین نسخه‌ها

از irPress.org
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
سطر ۴: سطر ۴:
 
[[Image:KHN020P162.jpg|thumb|alt= کتاب هفته شماره ۲۰ صفحه ۱۶۲|کتاب هفته شماره ۲۰ صفحه ۱۶۲]]
 
[[Image:KHN020P162.jpg|thumb|alt= کتاب هفته شماره ۲۰ صفحه ۱۶۲|کتاب هفته شماره ۲۰ صفحه ۱۶۲]]
  
{{ناقص}}
+
{{در حال ویرایش}}
 +
 
 +
اقتراح
 +
==پیوند واژه‌ها ==
 +
 
 +
اگر برای هر هنرمند، قائل به تعهدی باشیم، قبل از هر چیز، این تعهد همان تکلیف مخلد و جاودانه‌ی خلق دریافته‌های ذهنی است در قالب و صورت بیرونی. تصویر همه‌ی آن احساسی که در درون هنرمند می‌جوشد و می‌خروشد، محال و ممتنع است و هنرمند در این نمایش فقط به اشاره‌ای اکتفا می‌کند. او هرگز قادر نیست که همه‌ی آن صورت‌های شکوهمند و بالغ و پرورده‌ی ضمیر خویش را انتقال و سرایت دهد. در این هنگام هنرمند به جهانگشائی می‌ماند که به تسخیر سرزمین‌های پهناور و گسترده‌ای می‌رود؛ هر چه دامنه‌ی فتوحاتش وسیع‌تر باشد، کامیاب‌تر و موفق‌تر است. اما هیچ‌کس به این فتح کامل نائل نیامده است. این ضعف در اقرار همه‌ی شهسواران میدان هنر عیان است.
 +
 
 +
برای بنای کاخ هر هنری از انواع هنرهای زیبا، به سنگ و خشت و مصالح خاصی نیاز است. همان‌طور که موزیک به لحن، و نقاشی به رنگ و خط محتاج است، در ادبیات هم به لغت نیازمندیم.
 +
 
 +
کلمه، اصلن علامت و نشانه‌ای حامل معنی است. اما صورت ظاهر آن نیز حائز اهمیتی است. در ادبیات منثور فقط با ارزش معنوی الفاظ سر و کارهست.
 +
 
 +
اگر چه شعر هم از مقوله‌ی ادبیات است اما از جهتی در کار آن ظرافت و دقت بیشتری ملحوظ است. در رساله‌ی «جمع مختصر» تعریفی از شعر آمده است که: «شعر از روی اصطلاح کلامیست موزون و مقفی و مخیل» [رساله‌ی جمع مختصر - تألیف وحید تبریزی - چاپ مسکو - ص ۳۴] و به اختلاف عبارت چنین سخنی در کتب و رسالات همه‌ی سخن‌سنجان قدیم وارد میدان شده است. امروزه ممکن است گروهی از ما با «موزون» بودن یا «مقفی» بودن یا حتا «مخیل» بودن شعر مخالفتی داشته و با صاحب قابوسنامه متفق‌القول باشیم که: «غُل‌غُلی باید که بود اندر شعر تا مردم را خوش آید». اما جملگی در یک امر متحدیم که شعر زبان ظریف و دقیقی دارد. ظاهرن در شعر ساز و برگی جز لفظ وجود ندارد ولی در این رشته از هنر علاوه بر ارج نهادن به قیمت کلمه از بابت معنا، مسأله صوت و آهنگ کلمه نیز مورد عنایت قرار می‌گیرد، ضمنن شاعر، گوشنوازی هر کلمه را در موقعیت میان دو کلمه قبل و بعد خود می‌سنجد تا به توجیه قدما اسیر «تنافر» نگردد.
 +
 
 +
شاعر مانند منبت‌کاری است که مصالح کارش، کلمات خاصی است که در کنار هم جا می‌اندازد و تناسب را محفوظ می‌دارد و تصویر ذهنی خود را نمایش می‌دهد.
 +
 
 +
شاعر رومی '''هوراس''' در فن شعر می‌گوید: «کلمات را باید با دقت برگزید و با مهارت در شعر جای داد».
 +
 
 +
در این قول به دو نکته توجه داده شده است: یکی دقت در انتخاب واژه و دیگر مهارت در جای دادن کلمه.
 +
 
 +
اغلب برای یک معنی در هر زبانی چند واژه وجود دارد که با پوشش استعاری آن یا نزدیکی با معنای اصلی، آن را در طراز یک معنا قرار داده است. شاعر در این وقت باید زمینه‌ی اصلی کار خود را دریابد و متناسب با آن به انتخاب واژه‌ای برازنده در میان واژه‌های هم‌معنی بپردازد. در این‌جاست که شگرد شاعری نهفته است و شاعر خوب کسی است که بهتر بتواند مصالح کار خود را انتخاب کند. یک مضمون واحد را دو شاعر به کار می‌گیرند، اما هر کدام در انتخاب کلمه موفق‌تر باشند، سکه‌ی آن معنی را به نام خود می‌زنند. سلمان می‌گوید:
 +
 
 +
رندی و عاشقی و قلاشی
 +
 
 +
هیچ شک نیست که در ما همه هست
  
  

نسخهٔ ‏۲۶ ژوئن ۲۰۱۴، ساعت ۰۶:۰۹

کتاب هفته شماره ۲۰ صفحه ۱۵۹
کتاب هفته شماره ۲۰ صفحه ۱۵۹
کتاب هفته شماره ۲۰ صفحه ۱۶۰
کتاب هفته شماره ۲۰ صفحه ۱۶۰
کتاب هفته شماره ۲۰ صفحه ۱۶۱
کتاب هفته شماره ۲۰ صفحه ۱۶۱
کتاب هفته شماره ۲۰ صفحه ۱۶۲
کتاب هفته شماره ۲۰ صفحه ۱۶۲

اقتراح

پیوند واژه‌ها

اگر برای هر هنرمند، قائل به تعهدی باشیم، قبل از هر چیز، این تعهد همان تکلیف مخلد و جاودانه‌ی خلق دریافته‌های ذهنی است در قالب و صورت بیرونی. تصویر همه‌ی آن احساسی که در درون هنرمند می‌جوشد و می‌خروشد، محال و ممتنع است و هنرمند در این نمایش فقط به اشاره‌ای اکتفا می‌کند. او هرگز قادر نیست که همه‌ی آن صورت‌های شکوهمند و بالغ و پرورده‌ی ضمیر خویش را انتقال و سرایت دهد. در این هنگام هنرمند به جهانگشائی می‌ماند که به تسخیر سرزمین‌های پهناور و گسترده‌ای می‌رود؛ هر چه دامنه‌ی فتوحاتش وسیع‌تر باشد، کامیاب‌تر و موفق‌تر است. اما هیچ‌کس به این فتح کامل نائل نیامده است. این ضعف در اقرار همه‌ی شهسواران میدان هنر عیان است.

برای بنای کاخ هر هنری از انواع هنرهای زیبا، به سنگ و خشت و مصالح خاصی نیاز است. همان‌طور که موزیک به لحن، و نقاشی به رنگ و خط محتاج است، در ادبیات هم به لغت نیازمندیم.

کلمه، اصلن علامت و نشانه‌ای حامل معنی است. اما صورت ظاهر آن نیز حائز اهمیتی است. در ادبیات منثور فقط با ارزش معنوی الفاظ سر و کارهست.

اگر چه شعر هم از مقوله‌ی ادبیات است اما از جهتی در کار آن ظرافت و دقت بیشتری ملحوظ است. در رساله‌ی «جمع مختصر» تعریفی از شعر آمده است که: «شعر از روی اصطلاح کلامیست موزون و مقفی و مخیل» [رساله‌ی جمع مختصر - تألیف وحید تبریزی - چاپ مسکو - ص ۳۴] و به اختلاف عبارت چنین سخنی در کتب و رسالات همه‌ی سخن‌سنجان قدیم وارد میدان شده است. امروزه ممکن است گروهی از ما با «موزون» بودن یا «مقفی» بودن یا حتا «مخیل» بودن شعر مخالفتی داشته و با صاحب قابوسنامه متفق‌القول باشیم که: «غُل‌غُلی باید که بود اندر شعر تا مردم را خوش آید». اما جملگی در یک امر متحدیم که شعر زبان ظریف و دقیقی دارد. ظاهرن در شعر ساز و برگی جز لفظ وجود ندارد ولی در این رشته از هنر علاوه بر ارج نهادن به قیمت کلمه از بابت معنا، مسأله صوت و آهنگ کلمه نیز مورد عنایت قرار می‌گیرد، ضمنن شاعر، گوشنوازی هر کلمه را در موقعیت میان دو کلمه قبل و بعد خود می‌سنجد تا به توجیه قدما اسیر «تنافر» نگردد.

شاعر مانند منبت‌کاری است که مصالح کارش، کلمات خاصی است که در کنار هم جا می‌اندازد و تناسب را محفوظ می‌دارد و تصویر ذهنی خود را نمایش می‌دهد.

شاعر رومی هوراس در فن شعر می‌گوید: «کلمات را باید با دقت برگزید و با مهارت در شعر جای داد».

در این قول به دو نکته توجه داده شده است: یکی دقت در انتخاب واژه و دیگر مهارت در جای دادن کلمه.

اغلب برای یک معنی در هر زبانی چند واژه وجود دارد که با پوشش استعاری آن یا نزدیکی با معنای اصلی، آن را در طراز یک معنا قرار داده است. شاعر در این وقت باید زمینه‌ی اصلی کار خود را دریابد و متناسب با آن به انتخاب واژه‌ای برازنده در میان واژه‌های هم‌معنی بپردازد. در این‌جاست که شگرد شاعری نهفته است و شاعر خوب کسی است که بهتر بتواند مصالح کار خود را انتخاب کند. یک مضمون واحد را دو شاعر به کار می‌گیرند، اما هر کدام در انتخاب کلمه موفق‌تر باشند، سکه‌ی آن معنی را به نام خود می‌زنند. سلمان می‌گوید:

رندی و عاشقی و قلاشی

هیچ شک نیست که در ما همه هست