سه بستر: تفاوت بین نسخهها
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
(اضافه کردن صفحهٔ «کتاب شعر».) |
|||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
[[Image:KHN006P163.JPG|thumb|alt= کتاب هفته شماره ۶ صفحه ۱۶۳|کتاب هفته شماره ۶ صفحه ۱۶۳]] | [[Image:KHN006P163.JPG|thumb|alt= کتاب هفته شماره ۶ صفحه ۱۶۳|کتاب هفته شماره ۶ صفحه ۱۶۳]] | ||
[[Image:KHN006P164.JPG|thumb|alt= کتاب هفته شماره ۶ صفحه ۱۶۴|کتاب هفته شماره ۶ صفحه ۱۶۴]] | [[Image:KHN006P164.JPG|thumb|alt= کتاب هفته شماره ۶ صفحه ۱۶۴|کتاب هفته شماره ۶ صفحه ۱۶۴]] | ||
− | {{ | + | {{در حال ویرایش}} |
+ | |||
+ | == سه بستر == | ||
+ | |||
+ | بستر اول | ||
+ | |||
+ | گورگاه من | ||
+ | |||
+ | چون دل تنگ و سیاه من | ||
+ | |||
+ | از تب و افسوس لبریز است | ||
+ | |||
+ | آتش تیز است | ||
+ | |||
+ | خسته هستم، خواب نیست | ||
+ | |||
+ | تشنه هستم، آب نیست | ||
+ | |||
+ | |||
+ | بستر دوم | ||
+ | |||
+ | بستری خالیست | ||
+ | |||
+ | آشنائی نیست | ||
+ | |||
+ | آشیان جفت من، | ||
+ | |||
+ | - مرغک معصوم باغستان سرسبز نهفت من - ، | ||
+ | |||
+ | |||
+ | رنگ غربت خورده است انگار | ||
+ | |||
+ | شب، همه شب، ساکت و بیدار | ||
+ | |||
+ | با نوازشهای دست ماهتاب غمگسار | ||
+ | |||
+ | |||
+ | بستر سوم | ||
+ | |||
+ | خوابگاه کوچک فرزند شاد من | ||
+ | |||
+ | - مادر ناز عروسکهاش با آن مهر بی همتاش - | ||
+ | |||
+ | بستری تنهاست، لیکن | ||
+ | |||
+ | بوی دلخواه تن گرمش روان در جویبار یاد من | ||
+ | |||
+ | |||
+ | |||
+ | گر چراغ روشن ماند | ||
+ | |||
+ | کس نمی گوید که: «خاموش!» | ||
+ | |||
+ | گر عذابی در دل من ماند | ||
+ | |||
+ | کس نمی گوید: «فراموش!» | ||
+ | |||
+ | هیچکس را سراغی از شب من نیست | ||
+ | |||
+ | آنکه پرسد: «آی مرد خسته، مرگت چیست؟» کیست؟ | ||
+ | |||
+ | |||
+ | محمد زهری | ||
[[رده:کتاب هفته]] | [[رده:کتاب هفته]] |
نسخهٔ ۲۵ ژوئن ۲۰۱۴، ساعت ۲۳:۵۲
![]() | این مقاله در حال تایپ است. اگر میخواهید این مقاله را تایپ یا ویرایش کنید، لطفاً دست نگه دارید تا این پیغام حذف شود. |
سه بستر
بستر اول
گورگاه من
چون دل تنگ و سیاه من
از تب و افسوس لبریز است
آتش تیز است
خسته هستم، خواب نیست
تشنه هستم، آب نیست
بستر دوم
بستری خالیست
آشنائی نیست
آشیان جفت من،
- مرغک معصوم باغستان سرسبز نهفت من - ،
رنگ غربت خورده است انگار
شب، همه شب، ساکت و بیدار
با نوازشهای دست ماهتاب غمگسار
بستر سوم
خوابگاه کوچک فرزند شاد من
- مادر ناز عروسکهاش با آن مهر بی همتاش -
بستری تنهاست، لیکن
بوی دلخواه تن گرمش روان در جویبار یاد من
گر چراغ روشن ماند
کس نمی گوید که: «خاموش!»
گر عذابی در دل من ماند
کس نمی گوید: «فراموش!»
هیچکس را سراغی از شب من نیست
آنکه پرسد: «آی مرد خسته، مرگت چیست؟» کیست؟
محمد زهری