پشتیبانان: تفاوت بین نسخه‌ها

از irPress.org
پرش به ناوبری پرش به جستجو
سطر ۵: سطر ۵:
  
 
{{ در حال ویرایش }}
 
{{ در حال ویرایش }}
 +
 +
صفحه 135
 +
 +
نوشته: فرانتس کافکا
 +
ترجمه: بابا مقدم
 +
پشتیبانان
 +
آیا پشتیبانانی داشتم؟- برای من، در تمام دنیا چیزی نامطمئن تر و بی‌پایه‌تر از این موضوع نیست، و در این باره هیچگونه اطلاع درست و صحیحی ندارم. همه چهره ها در هم می‌رفت و اغلب کسانی که به‌دیدار من می‌آمدند و یا اینکه خود من اینجا‌و‌آنجا، در راهروها ملاقاتشان می‌کردم برایم حالت زنان چاق فرتوتی را داشتند که پیش بند هائی با راه راه های آبی تیره و سفید، تمام اندامشان را پوشانده بود و همچنانکه با دست شکم خود را نوازش می‌کردند، به سنگینی به چپ و راست می رفتند. حتی من نمی توانستم یقین داشته باشم که ما، در کاخ دادگستری هستیم.
 +
نشانه های بسیار این فرض را تائید می کرد؛ در صورتی که برخی دیگر، این را انکار می‌کردند ... چیزی که بیشتر باعث می شد یک محکمه را به خاطر آرم، همهمه مداومی بود که از دور به گوش می رسید و از جائی که دست کم از هر جائی که کسی ایستاده باشد ... اما به طور حتم این فرض هم اشتباخ بود؛ زیرا این همهمه از دور به گوش می‌رسید. چنین به نظر می آمد که این راهرو های تنگ با آن اطاق‌های عریان و خط‌های منحنی ملایم، و نیز این در های بلندی که با دقت و نظم زینت یافته بود، تنها در خور سکوتی عمیق است گوئی این راهروها، از آن موزه یا کتابخانه‌ئی است. اما، اگر آنجا کاخ دادگستری نبود، پس چرا من در آنجا می‌بایستی در جست و جوی وکیل مدافعی از برای خود باشم ؟ -
 +
  
  

نسخهٔ ‏۳۰ مارس ۲۰۱۳، ساعت ۱۷:۳۲

کتاب هفته شماره ۱۹ صفحه ۱۳۵
کتاب هفته شماره ۱۹ صفحه ۱۳۵
کتاب هفته شماره ۱۹ صفحه ۱۳۶
کتاب هفته شماره ۱۹ صفحه ۱۳۶
کتاب هفته شماره ۱۹ صفحه ۱۳۷
کتاب هفته شماره ۱۹ صفحه ۱۳۷
کتاب هفته شماره ۱۹ صفحه ۱۳۸
کتاب هفته شماره ۱۹ صفحه ۱۳۸

صفحه 135

نوشته: فرانتس کافکا ترجمه: بابا مقدم پشتیبانان آیا پشتیبانانی داشتم؟- برای من، در تمام دنیا چیزی نامطمئن تر و بی‌پایه‌تر از این موضوع نیست، و در این باره هیچگونه اطلاع درست و صحیحی ندارم. همه چهره ها در هم می‌رفت و اغلب کسانی که به‌دیدار من می‌آمدند و یا اینکه خود من اینجا‌و‌آنجا، در راهروها ملاقاتشان می‌کردم برایم حالت زنان چاق فرتوتی را داشتند که پیش بند هائی با راه راه های آبی تیره و سفید، تمام اندامشان را پوشانده بود و همچنانکه با دست شکم خود را نوازش می‌کردند، به سنگینی به چپ و راست می رفتند. حتی من نمی توانستم یقین داشته باشم که ما، در کاخ دادگستری هستیم. نشانه های بسیار این فرض را تائید می کرد؛ در صورتی که برخی دیگر، این را انکار می‌کردند ... چیزی که بیشتر باعث می شد یک محکمه را به خاطر آرم، همهمه مداومی بود که از دور به گوش می رسید و از جائی که دست کم از هر جائی که کسی ایستاده باشد ... اما به طور حتم این فرض هم اشتباخ بود؛ زیرا این همهمه از دور به گوش می‌رسید. چنین به نظر می آمد که این راهرو های تنگ با آن اطاق‌های عریان و خط‌های منحنی ملایم، و نیز این در های بلندی که با دقت و نظم زینت یافته بود، تنها در خور سکوتی عمیق است گوئی این راهروها، از آن موزه یا کتابخانه‌ئی است. اما، اگر آنجا کاخ دادگستری نبود، پس چرا من در آنجا می‌بایستی در جست و جوی وکیل مدافعی از برای خود باشم ؟ -