سوگحماسه: تفاوت بین نسخه‌ها

از irPress.org
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز
(در حال بازنگری.)
سطر ۱۰: سطر ۱۰:
 
تا بگذریم
 
تا بگذریم
  
ازقبله
+
از قبله
  
 
::از قیامت عظمای عشق
 
::از قیامت عظمای عشق
سطر ۲۲: سطر ۲۲:
 
:::به‌یغما بَرَد
 
:::به‌یغما بَرَد
  
::::دستار‌ و سر.
+
:::::دستار‌ و سر.
  
  
 
این موج
 
این موج
  
:[ازعنایت دریای بیکران  
+
::[ازعنایت دریای بیکران  
  
 
این طاقه‌ی تنیده زعرفان و خون و  
 
این طاقه‌ی تنیده زعرفان و خون و  
سطر ۵۴: سطر ۵۴:
 
در امتداد عشق و کرامات
 
در امتداد عشق و کرامات
  
بر بال موج و معجزه رفتند،
+
بر یال موج و معجزه رفتند،
  
 
و انان که برمدارِ آتش
 
و انان که برمدارِ آتش
سطر ۶۲: سطر ۶۲:
 
:::دیوانه وار
 
:::دیوانه وار
  
::::::برافراشتند
+
::::::برافراشتند،
  
آنان همین تویی، همین گرهِ مشتِ سرخ توست
+
آنان همین توئی، همین گرهِ مشتِ سرخ توست
  
آنان همین تویی
+
آنان همین توئی
  
 
:::::همین گُلِ پرپر.
 
:::::همین گُلِ پرپر.
سطر ۷۳: سطر ۷۳:
 
آفاق پشت سر بگذاریم
 
آفاق پشت سر بگذاریم
  
اما
+
امّا
  
دیوانه تر بیا
+
دیوانه‌تر بیا
  
 
از قبله
 
از قبله
  
:::ازبلندی گرداب و خون
+
:::از بلندی گرداب و خون
  
 
تا عاشقانه
 
تا عاشقانه
سطر ۸۵: سطر ۸۵:
 
رقصی کنیم
 
رقصی کنیم
  
:::خنجروار
+
:::خنجر وار
  
 
::::::درظهرِ عشق و جشن جنون
 
::::::درظهرِ عشق و جشن جنون
  
با چرخشی میانه یاران
+
با چرخشی میانهٔ یاران
  
 
با مرگ
 
با مرگ
سطر ۹۵: سطر ۹۵:
 
::عاشقانه
 
::عاشقانه
  
::::درمیدان
+
::::در میدان
  
درانتظارِ مرگ دگر.
+
در انتظارِ مرگ دگر.
  
  

نسخهٔ ‏۲۱ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۳:۲۵

کتاب جمعه سال اول شماره ۵ صفحه ۶۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۵ صفحه ۶۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۵ صفحه ۶۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۵ صفحه ۶۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۵ صفحه ۶۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۵ صفحه ۶۷


آفاق پشت سر بگذاریم

تا بگذریم

از قبله

از قیامت عظمای عشق

چرخی زنیم در میدانِ از خونِ عاشقان رنگین‌تر

گو باد

بادِ چله
به‌یغما بَرَد
دستار‌ و سر.


این موج

[ازعنایت دریای بیکران

این طاقه‌ی تنیده زعرفان و خون و

بافته از جان]

این موج

پیوسته می‌رود و می‌آید؛

دریا به‌جاست،

دریای دل بریده ز جانان.

موجیم

کاسودگی… [۱] ایا ققنوسیم

از ما به‌جا بمانَد اگر خاکستر…


اما

آنان که پیش از این

در امتداد عشق و کرامات

بر یال موج و معجزه رفتند،

و انان که برمدارِ آتش

رقصی بلند

دیوانه وار
برافراشتند،

آنان همین توئی، همین گرهِ مشتِ سرخ توست

آنان همین توئی

همین گُلِ پرپر.


آفاق پشت سر بگذاریم

امّا

دیوانه‌تر بیا

از قبله

از بلندی گرداب و خون

تا عاشقانه

رقصی کنیم

خنجر وار
درظهرِ عشق و جشن جنون

با چرخشی میانهٔ یاران

با مرگ

عاشقانه
در میدان

در انتظارِ مرگ دگر.


با اسب سرخ

ازبرابر خورشید و
ازمقابل من

هرروز صبح می گذرد عاشق عهد کهن

نور از شمایلش به افق جاری ست

این کیست؟

دستش شفای عاجل دارد

شمشیرش از نیام

برق بلند ماه وستاره.

آری چنین که می گذرد

این تویی

وین اسب توست در قلمرو بادسحر.


اما

وقتی که تکیه بر افق سبز می زدی

وقتی که خنجرت گل نیلوفر بود،

در چهارراه ظهر و مناجات

درچهار راه عشق

گلی می شکفت

از خونِ عاشقانِ جهان سرخ تر…

علی باباچاهی

شهریور ۵۷

پاورقی

  1. ^  موجیم که آسودگی ما، عدم ماست.[حافظ]