کتاب‌های درسی جدید: تفاوت بین نسخه‌ها

از irPress.org
پرش به ناوبری پرش به جستجو
سطر ۵۷: سطر ۵۷:
 
{{چپ‌چین}}[صفحهٔ ۱۱۸ کتاب]{{پایان چپ‌چین}}
 
{{چپ‌چین}}[صفحهٔ ۱۱۸ کتاب]{{پایان چپ‌چین}}
  
در درسِ '''خواهر مهربان و برادر پشیمان،''' پدر برای پسرش کتاب و جوراب می‌خرد و برای دخترش گلِ سر. می‌بینیم که در کوچک‌ترین نکته‌ها نیز جهت دادنِ به‌دختران فراموش نشده: برای پسر کتاب و جوراب می‌خرند که ضرور است، و برای دختر گلِ سر می‌خرند که تزئینی است؛ لابد دُرُست مانند خودش که در جامعه جز حضوری تزئینی نباید داشته باشد؛ برادر که حسود است گلِ سرِ خواهر را می‌خواهد و برای گرفتن آن به‌زور متوسّل می‌شود، و پدر برایش کتابی می‌خرد که در اثر خواندن آن و برخوردِ مهربانِ خواهر، می‌فهمد که باید «مهربان» بود نه «حسود». - قابل توجه کارشناسانِ تعلیم و تربیت! - البته بر هر فرد از افرادِ انقلابی کاملاً معلوم و مبرهن است که چه طور در یک خانه، پسر مهاجم است و برتری‌طلب، و دختر با گذشت: مگر این همه خود زمینهٔ خانوادگی ندارد؟ - پسر همیشه خود را شبیهِ پدرش می‌بیند و خواهرش را شبیه مادرش. مگر نه؟ باید این‌ها را از خُردی بیاموزد! و آیا مگر نفسِ امر – یعنی خودِ انتخاب کتاب و جوراب برای پسر و گلِ سر برای دختر – انتخابی آگاهانه و رهنمودی از سرِ «بصیرت» نیست؟... و تازه دنبالهٔ حادثه را نگاه کنید. کار از محکم‌کاری عیب نمی‌کند: برادر برای قدردانی از مهربانی خواهر (اگر می‌نوشتند  '''باجی''' بهتر نبود؟) یک کیفِ سفید (!) به‌او هدیه می‌کند و ... یک گلِ سرِ دیگر! ملاحظه می‌فرمائید که چه طور «جهان‌بینی» پدر به‌پسر تحویل می‌شود و آقازاده چه طور پا جای پای
+
در درسِ '''خواهر مهربان و برادر پشیمان،''' پدر برای پسرش کتاب و جوراب می‌خرد و برای دخترش گلِ سر. می‌بینیم که در کوچک‌ترین نکته‌ها نیز جهت دادنِ به‌دختران فراموش نشده: برای پسر کتاب و جوراب می‌خرند که ضرور است، و برای دختر گلِ سر می‌خرند که تزئینی است؛ لابد دُرُست مانند خودش که در جامعه جز حضوری تزئینی نباید داشته باشد؛ برادر که حسود است گلِ سرِ خواهر را می‌خواهد و برای گرفتن آن به‌زور متوسّل می‌شود، و پدر برایش کتابی می‌خرد که در اثر خواندن آن و برخوردِ مهربانِ خواهر، می‌فهمد که باید «مهربان» بود نه «حسود». - قابل توجه کارشناسانِ تعلیم و تربیت! - البته بر هر فرد از افرادِ انقلابی کاملاً معلوم و مبرهن است که چه طور در یک خانه، پسر مهاجم است و برتری‌طلب، و دختر با گذشت: مگر این همه خود زمینهٔ خانوادگی ندارد؟ - پسر همیشه خود را شبیهِ پدرش می‌بیند و خواهرش را شبیه مادرش. مگر نه؟ باید این‌ها را از خُردی بیاموزد! و آیا مگر نفسِ امر – یعنی خودِ انتخاب کتاب و جوراب برای پسر و گلِ سر برای دختر – انتخابی آگاهانه و رهنمودی از سرِ «بصیرت» نیست؟... و تازه دنبالهٔ حادثه را نگاه کنید. کار از محکم‌کاری عیب نمی‌کند: برادر برای قدردانی از مهربانی خواهر (اگر می‌نوشتند  '''باجی''' بهتر نبود؟) یک کیفِ سفید (!) به‌او هدیه می‌کند و ... یک گلِ سرِ دیگر! ملاحظه می‌فرمائید که چه طور «جهان‌بینی» پدر به‌پسر تحویل می‌شود و آقازاده چه طور پا جای پای پدر [والدِ محترم] می‌گذارد؟ نقشِ ضعیفه، شخصیتِ ضعیفه، و ضروریاتِ ضعیفه از همان اوان کودکی به‌او گوشزد می‌شود تا بعدها پا از گلیمِ خود بیرون نگذارد و خیالاتی نشود که باری علی‌آباد هم شهر است.
 +
{{چپ‌چین}}[صفحهٔ ۱۷۱ کتاب]{{پایان چپ‌چین}}
 +
 
 +
'''شاهزادهٔ خوشبخت''' خلاصهٔ افسانه‌ئی است سخت زیبا از '''اسکار وایلد.''' گیرم این شاهزاده، از شازدِگی فقط عنوانش را دارد. این، قصهٔ مجسمه‌ئی است جواهرنشان که به‌خاطر جواهراتش او را '''شاهزادهٔ خوشبخت''' می‌نامند و بر اثر دوستی با یک پرستو، تمام جواهرات خود را در راهِ مردم ایثار می‌کند حتی چشم‌هایش را که دو زمرد درشت است.
 +
 
 +
در «نسخهٔ انقلابیِ کتاب» آن را به‌کلّی حذف کرده‌اند و این نشان می‌دهد که بررسِ محترم از مشاهدهٔ عنوان افسانه خون به‌کلّه‌اش دویده و آن را ناخوانده یا نافهمیده به‌زیور قیچی آراسته است، که فی‌الواقع یعنی شازده بی‌شازده!
 +
 
 +
البته مژده باد شما را که داستان '''شازده کوچولو''' اثر بی‌نظیر '''آنتوان دوسَنْت اِگزوپری''' نیز که یکی از شاهکارهای به‌حق ادبیات جهان است به‌همین بلا گرفتار آمده است. منتها چون به‌فارسی اوّل راهنمائی مربوط می‌شود که ما به‌آن نپرداخته‌ایم، اینجا دربارهٔ آن توطئه سکوت می‌کنیم!
 +
 
 +
در این نکته که تاریخِ ما سراسر حکایت ستم‌هائی است که از سلاطین بر مردمِ ما رفته است حرفی نیست، لیکن برخورد ما با ادبیات نیز ناگزیر می‌باید برخوردی اصولی و آگاهانه باشد. لاجرم در کتاب پنجم داستان کاوهٔ آهنگر – این سمبلِ کار و زحمت – که از حماسی‌ترین و میهنی‌ترین شعرهای فردوسی است نیز حذف شده است{{نشان|۱}}!
 +
 
 +
در سراسر کتاب، همچون گذشته، از '''مزدک'''ها، '''مازیار'''ها، '''بابک'''ها و دیگر قهرمانان ایرانی حرفی به‌میان نیامده است. امروز نیز چون گذشته، کتب درسی در انحصار فرهنگی خاص و طبقه‌ئی خاص قرار دارد. هنوز هم کتاب‌ها یک بُعدی و یک جهتی است. البته صحبت مطلقاً بر سر این نیست که چرا مطالب عوض یا حذف شده است، بلکه حرف ما تنها بر سر چگونگی این تعویض و تبدیل‌هاست. می‌دانیم که کتاب‌های درسی سابق نمونه‌هائی بود از تبلیغاتی‌ترین و منحط‌ترین ابعادِ فرهنگ استعماری جهان. پس به‌ناچار پاکسازی و دوباره‌نویسی آن‌ها کاری است بس عمیق و قابلِ توجه. اگر معلّمان آگاه و دانش‌آموزان جویا برای تدوین یا پاکسازی کتاب‌ها به‌کمک و
  
  

نسخهٔ ‏۴ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۱۰:۵۱

کتاب جمعه سال اول شماره ۲۰ صفحه ۳۱
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۰ صفحه ۳۱
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۰ صفحه ۳۲
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۰ صفحه ۳۲
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۰ صفحه ۳۳
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۰ صفحه ۳۳
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۰ صفحه ۳۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۰ صفحه ۳۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۰ صفحه ۳۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۰ صفحه ۳۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۰ صفحه ۳۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۰ صفحه ۳۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۰ صفحه ۳۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۰ صفحه ۳۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۰ صفحه ۳۸
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۰ صفحه ۳۸
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۰ صفحه ۳۹
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۰ صفحه ۳۹
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۰ صفحه ۴۰
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۰ صفحه ۴۰
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۰ صفحه ۴۱
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۰ صفحه ۴۱


قدسی قاضی‌نور


جا داشت که مسألهٔ کتاب‌های درسی در هفتهٔ صمد مطرح شود. اما هفتهٔ صمد برگزار نشد، و چه غم؟ که هر روزِ هفته در خاطرِ کودکان ما روز صمد است. مسألهٔ کتاب‌های درسی یکی از دردهائی بود که سال‌ها بر سینهٔ صمد سنگینی کرد و درمانی نیافت.

امید آن بود که امروز روزی باشد برای مقایسهٔ کتاب‌هائی پرثمر با کتاب‌های منحط سابق؛ امّا جای تأسف است که کتاب‌های درسی جدید در مقایسه با فرهنگِ منحطِ گذشته هم مقامی ندارد.

در آغاز کتاب مقدمه‌ئی‌ست مزیّن به‌شعر مولانا:

ماهی از سر گَنده گردد نی ز دُم

با این مقدمه انتظار می‌رود که در سراسر کتاب‌ها با یک جور گَندزدائیِ اساسی روبه‌رو شویم. امّا کتاب را که ورق می‌زنیم، می‌بینیم مطالبْ مو به‌مو همان مطالبِ سابق است با کمی اصلاح و حذف مطالبی که آشکارا از چشم مأموران ضدفرهنگ پهلوی در رفته بود و این بار از نظر بررسانِ کتاب‌های درسی جدید پنهان نمانده است!

بحث کامل دربارهٔ کتاب‌های درسی به‌تجزیه و تحلیل مفصلی در فرصتی مناسب نیاز دارد. من در اینجا تنها با اشاره‌ئی کوتاه به‌محتوای کتاب‌های فارسی و تعلیماتِ اجتماعی دورهٔ ابتدائی می‌پردازم.

***

از کتاب فارسی اول ابتدائی شروع ‌می‌کنم:

همه جا بابا است که بخشنده است. فقط بابا است که نان می‌دهد. فقط بابا است که آب می‌دهد. فقط بابا است که کتاب می‌خواند. انگار بچه به‌جای بابا و مادر (ننه؟) احتمالاً دو تا بابا دارد. و تازه هرگز از گرفتاری بابا و اینکه همین یک‌لقمه نان را با چه مصیبتی در می‌آورد صحبتی نمی‌شود. از غم‌های بابا سخنی به‌میان نمی‌آید. این بابا، بابای همهٔ بچه‌ها نیست.

مادر همه جا فقط و فقط آش می‌پزد یا سبزی پاک می‌کند. مادر هرگز نان نمی‌دهد، آب نمی‌دهد، هیچ وقت دلش نمی‌خواهد بیش‌تر بداند. و تازه از مادرانی هم که مدام با دست‌های ترک خورده کار می‌کنند و مثلاً رخت می‌شویند تا لقمهٔ نانی وصلهٔ شکم بچه‌های‌شان کنند یا آن‌ها را به‌هر بدبختی که هست به‌مدرسه بفرستند سخنی به‌میان نمی‌آید. این مادر هم مادرِ همهٔ بچه‌ها نیست.

هر جا که خطائی پیش می‌آید، گلدانی از بی‌آبی و بی‌توجهی بخشکد یا کتابی در اثر بی‌دقتی و ولنگاری زیر باران بماند و خراب شود، خطاکارِ بیچاره حتماً دختر است!

هر جا که کلاسی دایر است، هر جا که آموختنْ حرفه‌ئی و فنّی است، هر جا که سؤالی منطقی مطرح شود، جمعْ بی‌گمان جمعِ پسران است.

[صفحات ۱۶، ۵۷، ۷۱ و ۸۳ کتابْ فی‌المثل]

در درسِ نوروز، عده‌ئی مهمان به‌خانه‌ئی وارد شده گردِ هم نشسته‌اند. پدر هم نشسته است، حتّی کودکان هم نشسته‌اند. تنها مادر است که در کنج اتاق، تنها و مظلوم و گوش به‌فرمان و آماده به‌خدمت ایستاده.

[صفحات ۴۴ و ۴۸ کتاب]

این نمونه‌ها چه چیز به‌کودکان می‌آموزد؟ - که زن همیشه مظلوم، همیشه محروم، و همیشه بهره‌ده باید بماند؟

در کتاب فارسی سوّم ابتدائی، در درسِ انتخاب نمایندهٔ کلاس، اسامی دختران به‌پسران تبدیل شده. پروین شده است محمد، هما شده است علی، نسرین شده است حسن، زری شده است سعید، فرخنده شده است رضا! - چنین است که از همان کودکی، حق انتخاب و قضاوت از جنس مؤنث سلب می‌شود.

[صفحهٔ ۱۷ کتاب]

در متنِ «طاغوتی»، بهروز برای دوستش ناهید نامه‌ئی می‌نوشت. هزار بار شکر که مصلحین جامعه آسیمه‌سر فرا رسیدند و پیش از آن که بلای نازله کار دستِ خلق خدا بدهد، ناهید را به‌سعید تبدیل کردند.

امّا اخلاق‌سازان جدید توجه نفرموده‌اند که این «جداسازی» از کودکی، یعنی حریص کردن جنس مذکر نسبت به‌جنس مؤنث. یعنی توجه دادن به‌او که تو با او فرق می‌کنی و دزدانه بپرس «چرا؟» و دزدانه به‌دنبال مکاشفه باش. - من می‌گویم: آقایان! این نگاه، اگر نظرگاهی آریامهری ندارد، باری از نظرگاهی بهتر از آن نیز افکنده نشده است.

[صفحهٔ ۱۲۶ کتاب]

در درسِ نامه‌ئی از پدر که به‌دختر و پسرش می‌نویسد، فقط تصویر پدر و پسر در حال گزاردنِ نماز نقاشی شده است. می‌بینیم که در نماز هم مردان و پسران مقدمند:

[صفحهٔ ۱۱۸ کتاب]

در درسِ خواهر مهربان و برادر پشیمان، پدر برای پسرش کتاب و جوراب می‌خرد و برای دخترش گلِ سر. می‌بینیم که در کوچک‌ترین نکته‌ها نیز جهت دادنِ به‌دختران فراموش نشده: برای پسر کتاب و جوراب می‌خرند که ضرور است، و برای دختر گلِ سر می‌خرند که تزئینی است؛ لابد دُرُست مانند خودش که در جامعه جز حضوری تزئینی نباید داشته باشد؛ برادر که حسود است گلِ سرِ خواهر را می‌خواهد و برای گرفتن آن به‌زور متوسّل می‌شود، و پدر برایش کتابی می‌خرد که در اثر خواندن آن و برخوردِ مهربانِ خواهر، می‌فهمد که باید «مهربان» بود نه «حسود». - قابل توجه کارشناسانِ تعلیم و تربیت! - البته بر هر فرد از افرادِ انقلابی کاملاً معلوم و مبرهن است که چه طور در یک خانه، پسر مهاجم است و برتری‌طلب، و دختر با گذشت: مگر این همه خود زمینهٔ خانوادگی ندارد؟ - پسر همیشه خود را شبیهِ پدرش می‌بیند و خواهرش را شبیه مادرش. مگر نه؟ باید این‌ها را از خُردی بیاموزد! و آیا مگر نفسِ امر – یعنی خودِ انتخاب کتاب و جوراب برای پسر و گلِ سر برای دختر – انتخابی آگاهانه و رهنمودی از سرِ «بصیرت» نیست؟... و تازه دنبالهٔ حادثه را نگاه کنید. کار از محکم‌کاری عیب نمی‌کند: برادر برای قدردانی از مهربانی خواهر (اگر می‌نوشتند باجی بهتر نبود؟) یک کیفِ سفید (!) به‌او هدیه می‌کند و ... یک گلِ سرِ دیگر! ملاحظه می‌فرمائید که چه طور «جهان‌بینی» پدر به‌پسر تحویل می‌شود و آقازاده چه طور پا جای پای پدر [والدِ محترم] می‌گذارد؟ نقشِ ضعیفه، شخصیتِ ضعیفه، و ضروریاتِ ضعیفه از همان اوان کودکی به‌او گوشزد می‌شود تا بعدها پا از گلیمِ خود بیرون نگذارد و خیالاتی نشود که باری علی‌آباد هم شهر است.

[صفحهٔ ۱۷۱ کتاب]

شاهزادهٔ خوشبخت خلاصهٔ افسانه‌ئی است سخت زیبا از اسکار وایلد. گیرم این شاهزاده، از شازدِگی فقط عنوانش را دارد. این، قصهٔ مجسمه‌ئی است جواهرنشان که به‌خاطر جواهراتش او را شاهزادهٔ خوشبخت می‌نامند و بر اثر دوستی با یک پرستو، تمام جواهرات خود را در راهِ مردم ایثار می‌کند حتی چشم‌هایش را که دو زمرد درشت است.

در «نسخهٔ انقلابیِ کتاب» آن را به‌کلّی حذف کرده‌اند و این نشان می‌دهد که بررسِ محترم از مشاهدهٔ عنوان افسانه خون به‌کلّه‌اش دویده و آن را ناخوانده یا نافهمیده به‌زیور قیچی آراسته است، که فی‌الواقع یعنی شازده بی‌شازده!

البته مژده باد شما را که داستان شازده کوچولو اثر بی‌نظیر آنتوان دوسَنْت اِگزوپری نیز که یکی از شاهکارهای به‌حق ادبیات جهان است به‌همین بلا گرفتار آمده است. منتها چون به‌فارسی اوّل راهنمائی مربوط می‌شود که ما به‌آن نپرداخته‌ایم، اینجا دربارهٔ آن توطئه سکوت می‌کنیم!

در این نکته که تاریخِ ما سراسر حکایت ستم‌هائی است که از سلاطین بر مردمِ ما رفته است حرفی نیست، لیکن برخورد ما با ادبیات نیز ناگزیر می‌باید برخوردی اصولی و آگاهانه باشد. لاجرم در کتاب پنجم داستان کاوهٔ آهنگر – این سمبلِ کار و زحمت – که از حماسی‌ترین و میهنی‌ترین شعرهای فردوسی است نیز حذف شده است[۱]!

در سراسر کتاب، همچون گذشته، از مزدکها، مازیارها، بابکها و دیگر قهرمانان ایرانی حرفی به‌میان نیامده است. امروز نیز چون گذشته، کتب درسی در انحصار فرهنگی خاص و طبقه‌ئی خاص قرار دارد. هنوز هم کتاب‌ها یک بُعدی و یک جهتی است. البته صحبت مطلقاً بر سر این نیست که چرا مطالب عوض یا حذف شده است، بلکه حرف ما تنها بر سر چگونگی این تعویض و تبدیل‌هاست. می‌دانیم که کتاب‌های درسی سابق نمونه‌هائی بود از تبلیغاتی‌ترین و منحط‌ترین ابعادِ فرهنگ استعماری جهان. پس به‌ناچار پاکسازی و دوباره‌نویسی آن‌ها کاری است بس عمیق و قابلِ توجه. اگر معلّمان آگاه و دانش‌آموزان جویا برای تدوین یا پاکسازی کتاب‌ها به‌کمک و