با خوانندگان ۲۰: تفاوت بین نسخهها
Babak vandad (بحث | مشارکتها) |
(اصلاحِ الگو.) |
||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
[[Image:20-134.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۲۰ صفحه ۱۳۴|کتاب جمعه سال اول شماره ۲۰ صفحه ۱۳۴]] | [[Image:20-134.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۲۰ صفحه ۱۳۴|کتاب جمعه سال اول شماره ۲۰ صفحه ۱۳۴]] | ||
[[Image:20-135.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۲۰ صفحه ۱۳۵|کتاب جمعه سال اول شماره ۲۰ صفحه ۱۳۵]] | [[Image:20-135.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۲۰ صفحه ۱۳۵|کتاب جمعه سال اول شماره ۲۰ صفحه ۱۳۵]] | ||
+ | |||
+ | {{بازنگری}} | ||
* '''خانم رؤیا سلامت بخش''' | * '''خانم رؤیا سلامت بخش''' | ||
سطر ۴۱: | سطر ۴۳: | ||
از این صحنهها در هر شهر و شهرکی، از تهران بگیرید تا هر دو نغوزآباد، وجود دارد. از میدان سرچشمهٔ تهران هم که عکسی بگیرید چنین چیزی از آب در میآید. در نتیجه، دیدن این عکسها پس از خواندن آن مقدمه موجب چنین قضاوتی از این قبیل میشود که، مثلاّ، نویسنده در شرح شوربختی مردم این محله غلو کرده است. عکسها نشان نمیدهند که «حُکمْ آبادیها» از اهالی جاهای دیگر فراموش شدهتر باشند. | از این صحنهها در هر شهر و شهرکی، از تهران بگیرید تا هر دو نغوزآباد، وجود دارد. از میدان سرچشمهٔ تهران هم که عکسی بگیرید چنین چیزی از آب در میآید. در نتیجه، دیدن این عکسها پس از خواندن آن مقدمه موجب چنین قضاوتی از این قبیل میشود که، مثلاّ، نویسنده در شرح شوربختی مردم این محله غلو کرده است. عکسها نشان نمیدهند که «حُکمْ آبادیها» از اهالی جاهای دیگر فراموش شدهتر باشند. | ||
− | + | ||
[[رده:کتاب جمعه ۲۰]] | [[رده:کتاب جمعه ۲۰]] |
نسخهٔ ۱۰ ژوئن ۲۰۱۱، ساعت ۰۹:۳۶
تایپ این مقاله تمام شده و آمادهٔ بازنگری است. اگر شما همان کسی نیستید که مقاله را تایپ کرده، لطفاً قبل از شروع به بازنگری صفحهٔ راهنمای بازنگری را ببینید (پیشنویس)، و پس از اینکه تمام متن را با تصاویر صفحات مقابله کردید و اشکالات را اصلاح کردید یا به بحث گذاشتید، این پیغام را حذف کنید. |
- خانم رؤیا سلامت بخش
حق با شماست و این سوءتفاهم را ما با قضاوت سطحی خود در موردنامهٔ شما بهوجود آوردیم. شما که اینقدر مهربانید و ایناندازه به کتاب جمعه علاقه دارید، البته که نمیتوانید چنان دستورالعملی بهما داده باشید. حتماً برای ما نامه بنویسید.
- خانم لیدا - هـ. (گرگان)
حق با شماست که نوشتهاید «نمیخواهم بههرطرف که نگاه میکنم نابرابری و بیعدالتی ببینم. نمیخواهم فقر باشد، ظلم باشد و گرسنگی باشد... چرا مسألهٔ کردستان؟ چرا بندر انزلی؟ چرا گنبد؟» و راست است که نوشتهاید «من در مورد مسئلهٔ بندر انزلی احساس مسؤولیت میکنم... هر کجا که آوارهئی هست من مسؤولم، هرکجا ظلم و استبداد است من مسؤولم، هرکجا فقر و گرسنگی است من مسؤولم. ولی آخر همانقدر که من مسؤولم تو و او هم مسؤولید». همهٔ اینها درست است، فقط در این جاست که تنها صاحبان قدرتند که مطلقاً احساس مسؤولیت نمیکنند. امّا انسانیت یک مفهوم ذهنی بیشتر نیست، و هر کسی آن را بهسود خود معنی میکند. بیبرنامه و بیدانش اجتماعی نمیتوان دم از «مکتب انسانیت» زد.
- خانم میترا - ق. عزیر
باسپاس فراوان از محبتتان، چه کنیم که خط شما را - شاید بهاین علت که زیادی «شیک» است - نتوانستیم بخوانیم. خود شما قضاوت کنید، با انبوهی از نامه و مقاله و داستان و چیزهای دیگر که باید خواند و انتخاب و احتمالاً طرح کرد، برای خواندن یک نوشته، هرچه باشد، چهقدر وقت صرف کرد؟
- آقای حسین اردبیلی شیخالاسلامی (تبریز)
از چاپ شعر به زبانهای ترکی، لری، بلوچی، کردی، و جز اینها استقبال میکنیم. قبلاً هم چنین اشعاری چاپ کردهایم. شرطش این است که چنین آثاری برای ما فرستاده شود.
- آقای مزدک (کرمان)
ما چنان که میبینید به وظیفهٔ خود عمل میکنیم و توقعی نداریم. امّا این که خدمت ما تا آن حد مورد تأیید شما و دوستان دیگری قرار بگیرد که زحمت نامه نوشتن بهخود بدهند البته کلاه گوشهٔ ما را از فخر بهآفتاب میرساند. بلی ملّت ما از سهمگینترین توفانهای تاریخ سربلند بیرون آمده است، در پیروزی آن شک نداشته باشید.
- آقای مهدی شیروانی
متأسفانه با این که خودتان هم عبارت «مبارزهٔ بیامان مردم ایران برعلیه امپریالیسم» را بهکار بردهاید بدون توجه به کلمهٔ مردم از آن گذشتهاید. این روحیهٔ تازه، انگیزهاش هرچه باشد باید در مردم تقویت شود. ما هم کاملاً با شما همعقیدهایم و آنچه را که نوشتهاید تأیید میکنیم. ولی بههمان دلایلی که خودتان هم اشاره کردهاید این که امپریالیسم بخواهد یا بتواند شاه مخلوع را به ایران برگرداند غیرممکن است. شاید برای بعضی از مردم چنین وحشتی وجود داشته باشد امّا درهرحال این وحشت بیپایه است. شاه که با آن همه قدرت نتوانست بهرژیم خود ادامه دهد حالا که همه چیز را از دست داده چه طوری میتواند برگردد؟
- آقای بیابانگرد ماسوله (تهران)
۱) عدد ۳ در مقالهٔ آقای سماکار (ص۹، سطر ۱۶ - شمارهٔ ۱۷) شمارهٔ ارجاع بهحاشیهئی بود که من برآن عبارت نوشته بودم و بعد پس گرفتم امّا حذف آن عدد از متن فراموش شد.
۲) این صفحات برای تماس با خوانندگان لازم است.
۳) صفحات در پاسخ خوانندگان را بیشتر خواهیم کرد.
۴) اگر صاحب نظری در رشتهٔ موسیقی حاضر بههمکاری با مجله باشد در باب تاریخ و سیر تحولی موسیقی در ایران البته مطالبی چاپ خواهیم کرد. ذکر منابعی در این باب هم کاری است که از ما بر نمیآید، مگر این که بهچنان شخصیتی دسترسی پیدا کنیم.
۵) در معرفی شاعران و هنرمندان هم خواهیم کوشید.
۶) مرا شرمندهٔ محبتهاتان کردید.
- آقا یا خانم گ.خ.ا. (کرمان)
خوشبختانه من افاضات آن حضرت را که در رادیو نشنیدهام امّا پرونده سازی برای کانون و اعضایش تازگی ندارد. هدف از این حملات نیز روشن است، و چرا تعجب میکنید. و چرا منتظرید بهاین افراد پاسخ داده شود؟ بگذارید، هرچه دل تنگشان میخواهد بگویند. دربارهٔ شبهای کانون نیز ما از توطئهٔ عمیقی که آن «آقایان» بسیار اخلاقی بههمدستی اوباش ترتیب داده بودند خبر موثق بهدست آوردهبودیم و نمیتوانستیم نسبت بهجان مردم بیتوجه باشیم. این که گفتهاید کانون میخواسته است بهمخالفت با انقلاب هیاهو بهراه اندازد یک دروغ بیشرمانه بیش نیست. این را بهانه کرده بودند تا توطئهشان را «مقاومت مردم در برابر ضدانقلاب(!)» جلوه دهند. آن سمپاشیها و نامهپرانیها هم مقدمات امر بود.
- آقای علی. ح. (تبریز)
شرح گزارش مصوری که فرستادهاید تمیز و مؤثر است، اما متأسفانه عکسها نه زیبا است نه گویا. مثلاّ این یکی:
از این صحنهها در هر شهر و شهرکی، از تهران بگیرید تا هر دو نغوزآباد، وجود دارد. از میدان سرچشمهٔ تهران هم که عکسی بگیرید چنین چیزی از آب در میآید. در نتیجه، دیدن این عکسها پس از خواندن آن مقدمه موجب چنین قضاوتی از این قبیل میشود که، مثلاّ، نویسنده در شرح شوربختی مردم این محله غلو کرده است. عکسها نشان نمیدهند که «حُکمْ آبادیها» از اهالی جاهای دیگر فراموش شدهتر باشند.