نویسنده و موقعیت اجتماعی ۱: تفاوت بین نسخهها
(تایپ صفحهٔ ۱۱۳.) |
(افزودن ردهها.) |
||
سطر ۱۶: | سطر ۱۶: | ||
[[Image:26-127.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۲۶ صفحه ۱۲۷|کتاب جمعه سال اول شماره ۲۶ صفحه ۱۲۷]] | [[Image:26-127.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۲۶ صفحه ۱۲۷|کتاب جمعه سال اول شماره ۲۶ صفحه ۱۲۷]] | ||
− | {{ | + | [[رده:کتاب جمعه ۲۶]] |
+ | [[رده:مهین دانشور]] | ||
+ | [[رده:خوان فرانکو]] | ||
+ | |||
+ | {{ناقص}} | ||
'''خوان فرانکو''' | '''خوان فرانکو''' |
نسخهٔ ۱۸ آوریل ۲۰۱۱، ساعت ۰۲:۱۴
تایپ این مقاله ناقص است. لطفاً قبل از شروع به تایپ صفحهٔ راهنما را ببینید. |
خوان فرانکو
ترجمهٔ مهین دانشور
تا مدت یک قرن و نیم، جمهوریهای آمریکای لاتین هر یک راهی جدا از هم سپردهاند، در مکزیک انقلابی اجتماعی بهوقوع پیوسته، جمعیت آرژانتین با مهاجرت اروپائیان بدان کشور دچار دگرگونی شده و پاراگوئه زیر سلطهٔ چند دیکتاتوری بوده است. روشن است که چنین عواملی، در هنر این قارهٔ وسیع و بهویژه بر ادبیات آن تأثیر گذاشته است، ادبیات هر یک از کشورهای این قاره صرفنظر از کیفیت آمریکای لاتینی، میتواند آرژانتینی، مکزیکی یا خاص پاراگوئه باشد. این گوناگونیها لزوماً از اوضاع سیاسی برنخاسته است. مسألهٔ بیسوادی، وجود یک تودهٔ عظیم روستائی و وضعیت نشر کتاب از عوامل بسیاری است که در کیفیت و کمیّت کار نویسندگان مؤثر بوده است. مفهوم این سخن آن نیست که کشورهای از نظر اجتماعی عقبمانده، از ادبیات با ارزش بهرهئی ندارند، بلکه مبیّن این نکته است که در چنین کشورهائی، هنرمند تنهاتر و وظیفهاش دشوارتر است. فیالمثل مجموعهٔ شعر «غمگین و شاد» (۱۹۲۲) از سزار وایهخو، که بسیاری از قطعات آن در زندان سروده شده، چه از حیث صورت و چه از جهت هدف، شاعر، با منظومهٔ سرود عام (Canto Genereat) (۱۹۵۰) اثر نرودا سخت متفاوت است. وایهخو، در «غمگین و شاد»، نگران ارتباط مستقیم با خواننده نیست، از این رو بهشیوهئی افراطی دست بهتجربه میزند حال آن که شاعر «سرود عام» با تودهٔ کثیری روبهرو است و نیاز بهاستفاده از اصول معانی و بیان دارد و میبینیم که فضای شعر بازتر و امکان رابطهٔ بیواسطهاش با خواننده بیشتر است.
پس، در این فصل خواهیم کوشید تا پارهئی از این شرائط محلی را با اشاره بهنواحی تحت سلطهٔ این شرائط و نیز تأثیر چنین شرائطی را بر هنرها و بالاخص ادبیات بهاختصار شرح دهیم.
فشار سیاسی
بیشتر کشورهای آمریکای لاتین در این قرن طعم فشار سیاسی را چشیدهاند و در بسیاری از این کشورها شرائطی مرگبار حکمفرما بوده است. دورانهای حکومت فرمانروایان مستبدی چون استرادا کابْرِرا (۱۹۲۰-۱۸۹۸) و خورخه اوبیگو در گواتمالا، رافائل تروخی یو (۶۰-۱۹۳۰) در جمهوری دومینیکن، خوآنوینسنته گومِس (۳۵-۱۹۰۸) در ونزوئلا و حکومت خاندان سوموزا در نیکاراگوئه این کشورها را از نظر فرهنگی بهبیابانهای برهوت مبدل کرد. در دیگر کشورها، حکومتهای دیکتاتوری هر چند زمانش کوتاهتر بود، اما فشارش بههمان اندازه ویرانگر بوده است. فیالمثل، در دوران دیکتاتوری دهسالهٔ پرون در آرژانتین، بسیاری از دانشمندان را از کشور تبعید کردند و بهقدرت رسیدن ختولیو وارگاس در برزیل، مخصوصاً در سالهای بحرانی ۱۹۳۶ و ۱۹۳۷ با دستگیری دستجمعی نویسندگان و روشنفکران، و کارگران و دهقانان و رهبران اتحادیههای کارگری همراه بود.
در ادبیات معاصر آمریکای لاتین، فراوان میتوان یافت نمونههائی از مدارک و