ستارهٔ آبی: تفاوت بین نسخهها
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
(صفحهای جدید با '[[Image:2-053.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۲ صفحه ۵۳|کتاب جمعه سال اول شماره ۲ صفحه ۵۳…' ایجاد کرد) |
PardisParto (بحث | مشارکتها) |
||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
[[Image:2-053.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۲ صفحه ۵۳|کتاب جمعه سال اول شماره ۲ صفحه ۵۳]] | [[Image:2-053.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۲ صفحه ۵۳|کتاب جمعه سال اول شماره ۲ صفحه ۵۳]] | ||
+ | {{بازنگری}} | ||
+ | |||
+ | '''ستارهی آبی''' | ||
+ | |||
+ | |||
+ | 1 | ||
+ | |||
+ | آنجا را تو آسمان، پشت آن تکه ابر سفید شفاف، | ||
+ | |||
+ | ستارهئی هست. یک ستارهی آبی. | ||
+ | |||
+ | و اینجا روی زمین، دختری در ایوان خانهشان | ||
+ | |||
+ | ایستاده محو تماشای ستارهی آبی است. | ||
+ | |||
+ | ستارهی آبی دخترک را از تمام ابرهای آسمان بیشتر | ||
+ | |||
+ | دوست میدارد و تا آنجا که دختر به یاد میآورد – نمیداند چرا – | ||
+ | |||
+ | ستارهی آبی همیشه پشت ابر پنهان بوده است. | ||
+ | |||
+ | |||
+ | 2 | ||
+ | |||
+ | باد تندی میآید. موهای دختر افشان میشود. | ||
+ | |||
+ | ابری که ستارهی آبی پشت آن است، کنار میرود و | ||
+ | |||
+ | ستارهی آبی ناگهان از آن بالا به زیر میافتد. | ||
+ | |||
+ | |||
+ | 3 | ||
+ | |||
+ | دختر روی پلههای ایوان نشسته آرام آرام گریه میکند. دیگر باد نمی آید. دامن کبود دختر پر از تکههای آبی رنگ بلورین است. | ||
+ | |||
+ | |||
+ | راضیه تابستان 57 |
نسخهٔ ۱۸ آوریل ۲۰۱۰، ساعت ۰۱:۵۷
تایپ این مقاله تمام شده و آمادهٔ بازنگری است. اگر شما همان کسی نیستید که مقاله را تایپ کرده، لطفاً قبل از شروع به بازنگری صفحهٔ راهنمای بازنگری را ببینید (پیشنویس)، و پس از اینکه تمام متن را با تصاویر صفحات مقابله کردید و اشکالات را اصلاح کردید یا به بحث گذاشتید، این پیغام را حذف کنید. |
ستارهی آبی
1
آنجا را تو آسمان، پشت آن تکه ابر سفید شفاف،
ستارهئی هست. یک ستارهی آبی.
و اینجا روی زمین، دختری در ایوان خانهشان
ایستاده محو تماشای ستارهی آبی است.
ستارهی آبی دخترک را از تمام ابرهای آسمان بیشتر
دوست میدارد و تا آنجا که دختر به یاد میآورد – نمیداند چرا –
ستارهی آبی همیشه پشت ابر پنهان بوده است.
2
باد تندی میآید. موهای دختر افشان میشود.
ابری که ستارهی آبی پشت آن است، کنار میرود و
ستارهی آبی ناگهان از آن بالا به زیر میافتد.
3
دختر روی پلههای ایوان نشسته آرام آرام گریه میکند. دیگر باد نمی آید. دامن کبود دختر پر از تکههای آبی رنگ بلورین است.
راضیه تابستان 57