اختراعی که جهان را دگرگون کرد: تفاوت بین نسخه‌ها

از irPress.org
پرش به ناوبری پرش به جستجو
سطر ۳: سطر ۳:
  
 
آنها سه تن بودند و در تاریخ بشر کمتر اتفاق افتاده است که عده‌ی انگشت‌شماری توانسته باشند مثل آنها چهره‌ی جهان را سراپا دگرگون کنند.
 
آنها سه تن بودند و در تاریخ بشر کمتر اتفاق افتاده است که عده‌ی انگشت‌شماری توانسته باشند مثل آنها چهره‌ی جهان را سراپا دگرگون کنند.
آنها سه تن بودند: جون باردین{{نشان|Bardeen}}، فیزیکدان، والتر براتین{{نشان|Brattin}}، متخصص مسائل مربوط به سطح جامدات، ویلیام شاکلی{{نشان|Shockley}}، متخصص بهره‌برداری از تجربیات علمی شکست خورده.
+
آنها سه تن بودند: جون باردین{{پاورقی|Bardeen}}، فیزیکدان، والتر براتین{{نشان|Brattin}}، متخصص مسائل مربوط به سطح جامدات، ویلیام شاکلی{{نشان|Shockley}}، متخصص بهره‌برداری از تجربیات علمی شکست خورده.
 
این واقعه سی سال پیش در یکی از آزمایشگاه‌های بل{{نشان|Bell}} در امریکا روی داد. آنها مشغول تجربه‌ای علمی بودند.
 
این واقعه سی سال پیش در یکی از آزمایشگاه‌های بل{{نشان|Bell}} در امریکا روی داد. آنها مشغول تجربه‌ای علمی بودند.
 
در یک سو، یک قطعه فلز ژرمانیوم و در سوی دیگر یک مفتول طلا قرار داشت. دستگاهی که می‌خواستند به شیوه‌ی سنتی سوار کنند نمونه‌ی کامل شده‌ی همان دستگاه قدیمی رادار بود که در جنگ جهانی دوم برای ردیابی نخستین ایستگاه‌های فرستنده به کار می‌رفت. جریان برق در نقطه‌ی اتصال ژرمانیوم و مفتول طلا فقط به‌طور یکسویه حرکت
 
در یک سو، یک قطعه فلز ژرمانیوم و در سوی دیگر یک مفتول طلا قرار داشت. دستگاهی که می‌خواستند به شیوه‌ی سنتی سوار کنند نمونه‌ی کامل شده‌ی همان دستگاه قدیمی رادار بود که در جنگ جهانی دوم برای ردیابی نخستین ایستگاه‌های فرستنده به کار می‌رفت. جریان برق در نقطه‌ی اتصال ژرمانیوم و مفتول طلا فقط به‌طور یکسویه حرکت

نسخهٔ ‏۱۲ آوریل ۲۰۱۰، ساعت ۱۶:۳۷

کتاب جمعه سال اول شماره اول صفحه ۱۴۷
کتاب جمعه سال اول شماره اول صفحه ۱۴۷

شرح عکس: مخترعان ترانزیستور، در یکی از آزمایشگاه‌های موسسه‌ی بل، در سال ۱۹۴۸ از راست به چپ: براتین، شاکلی، باردین

آنها سه تن بودند و در تاریخ بشر کمتر اتفاق افتاده است که عده‌ی انگشت‌شماری توانسته باشند مثل آنها چهره‌ی جهان را سراپا دگرگون کنند. آنها سه تن بودند: جون باردین^ ، فیزیکدان، والتر براتین[۱]، متخصص مسائل مربوط به سطح جامدات، ویلیام شاکلی[۲]، متخصص بهره‌برداری از تجربیات علمی شکست خورده. این واقعه سی سال پیش در یکی از آزمایشگاه‌های بل[۳] در امریکا روی داد. آنها مشغول تجربه‌ای علمی بودند. در یک سو، یک قطعه فلز ژرمانیوم و در سوی دیگر یک مفتول طلا قرار داشت. دستگاهی که می‌خواستند به شیوه‌ی سنتی سوار کنند نمونه‌ی کامل شده‌ی همان دستگاه قدیمی رادار بود که در جنگ جهانی دوم برای ردیابی نخستین ایستگاه‌های فرستنده به کار می‌رفت. جریان برق در نقطه‌ی اتصال ژرمانیوم و مفتول طلا فقط به‌طور یکسویه حرکت

کتاب جمعه سال اول شماره اول صفحه ۱۴۸
کتاب جمعه سال اول شماره اول صفحه ۱۴۸

می‌کرد، زیرا ژرمانیوم به‌اصطلاح «نیم هادی» است. آن روز آن سه نفر یک اتصال دوم هم برقرار کردند، یعنی یک مفتول طلای دیگر به فاصله‌ی چندصدم میلیمتر از مفتول اول. ناگهان دیدند که مفتول دوم همان علامت‌های الکتریکی را صادر می‌کند، منتها چهل برابر بیشتر. چنان بود که گوئی مقاومت جریان برق از این مفتول به آن مفتول منتقل می‌شد. این را در انگلیس «ترانسفر رزیستور»،[۴] یعنی «مقاومت انتقالی» می‌نامند. برای همین بود که دانشمند دیگری به نام جون پیرس[۵] در همان آزمایشگاه پیشنهاد کرد که این پدیده را «ترانزیستور» بنامند.

علم در خدمت انسان

هنگامی که می‌خواهند ثابت کنند که علم و صنعت در خدمت انسان هستند همیشه ترانزیستور را مثال می‌زنند. باردین و براتین و شاکلی در ۱۹۵۶ جایزه‌ی نوبل فیزیک را گرفتند و اختراع آنها، که اکنون در افسانه‌های طلائی پیشرفت بشر ثبت شده است به‌سرعت در سراسر جهان گسترده شد. آزمایشگاه‌های بل فقط در ۱۹۷۱ در امریکا و اروپا و ژاپن ۹ میلیارد ترانزیستور فروختند. به این رقم باید ۶ میلیارد دستگاه دیگر را که به کمک ترانزیستور ساخته شده است نیز افزود. مجتمع‌های عظیم صنعتی در سراسر جهان فقط به‌کار ساختن ترانزیستور مشغولند، رقم معاملات آنها در سال از ۳ میلیارد دلار تجاوز می‌کند. اما مهمتر از رقم و پول، خود انسان است، یعنی آنچه با ترانزیستور انجام می‌دهد و آنچه بدون ترانزیستور نمی‌توانست انجام دهد: از ابزارهای معمولی مثل «تلفن تکمه‌ئی» و گیتار برقی گرفته تا اشیائی که زندگی را دگرگون می‌کنند، مثل سمعک‌های بسیار دقیق و کوچک و قلب‌های الکتریکی. بدون ترانزیستور هیچ یک از دستگاه‌هایی که به‌کار کسب اطلاع و ارتباط می‌آیند به این صورت وجود نمی‌داشت. یکی از مهندسان امریکائی که روی نخستین ماشین‌های الکترونی کار کرده است نقل می‌کند که در سال ۱۹۴۴ برای نخستین بار در امریکا می‌خواستند یک شمارگر الکترونیکی (کامپیوتر) را آزمایش کنند: «ماشین ۳۰ تن وزن و ۱۸۰۰۰ لامپ رادیوئی داشت. با اینکه جله‌ی زمستان بود و همه‌ی پنجره‌ها هم باز بود چنان حرارتی از ماشین برمی‌خاست که ما مجبور بودیم یکتا پیراهن کار کنیم. ماشین مرتباً از کار می‌افتاد زیرا پی‌درپی یکی از لامپ‌ها می‌ترکید.» کامپیوتر فقط در سال ۱۹۵۸، یعنی پس از اختراع ترانزیستور و تعویض لامپ‌های برقی آن، توانست تکمیل شود و به بازار بیاید. اگر ترانزیستور نبود، کامپیوتر هم نبود، و اگر کامپیوتر نبود انسان نمی‌توانست به فضا سفر کند و پای بشر هرگز به کره‌ی ماه نمی‌رسید. لامپ‌های رادیوئی بینهایت برق مصرف می‌کنند، در حالی که مصرف برق ترانزیستور نزدیک به صفر است. از این رو یک باطری کوچک برای تأمین برق رادیو ترانزیستوری کافی است. رادیو ناگهان از وابستگی به سیم برق آزاد شد و توانست همراه انسان حرکت کند و انقلابی واقعی نه تنها در صنعت بلکه در فرهنگ بشری به بار آورد.

انقلاب بدون ترانزیستور ممکن نیست!

در سال ۱۹۶۱ هنگامی که دوگل آزادی الجزایر را اعلام کرد ژنرال‌های فرانسوی ساکن الجزایر تصمیم به کودتا گرفتند و تهدید کردند که نیروهای آنها برای ساقط کردن دولت فرانسه وارد پاریس خواهند شد. اما کودتا در نطفه شکست خورد، زیرا سربازان فرانسوی که به وسیله‌ی رادیو از تصمیم دولت مرکزی خبردار سده بودند از دستور افسران خود سرپیچی کردند. انقلاب ایران نمونه‌ی دیگری از پیروزیهای ترانزیستور است. همه می‌دانیم که در جریان انقلاب، رادیو ترانزیستور چه نقش مهمی میان مردم کوچه و بازار ایفا کرده است. ترانزیستور تبلیغات را به‌میان کوچه و بازار و در قلب بیابان به‌نزد مردم چادرنشین می‌برد و

کتاب جمعه سال اول شماره اول صفحه ۱۴۹
کتاب جمعه سال اول شماره اول صفحه ۱۴۹

به‌دور افتاده‌ترین آبادیها و واحه‌ها می‌رساند. حتی می‌گویند که پیشرفت اسلام در افریقای سیاه مرهون ترانزیستور است. اگر ترانزیستور نبود ماهواره‌های مخابراتی نمی‌توانستند تصویرهای فلان رویداد را در آن واحد به وسیله‌ی تلوزیون در سراسر جهان پخش کنند. آیا این حسن است یا عیب؟ لقمان، حکیم یونانی، می‌گفت که زبان بهترین و بدترین چیز دنیاست. اما کیست که آن که زبان را به‌حکم زیانی که از آن بر می‌آید قطع کند؟ ترانزیستور هم همین طور است. مک‌لوهان[۶]، پیامبر رسانه‌های گروهی، معتقد است که تلفن و رادیو و تلوزیون و کامپیوتر محیط زیست آدمی را دگرگون می‌سازند و عصر جدیدی پدید می‌آورند که در آن ماشین‌های الکترونیکی کار مخ آدمی را گسترش می‌دهند و توان آن را چندین برابر می‌کنند، همچنانکه ماشین‌های سنتی کار عضلات آدمی را گسترش دادند و نیروی آن را چندین برابر کردند. مک‌لوهان حق دارد، اما فراموش می‌کند این نکته را هم بگوید که بدون این خرده فلز فعّال، بدون این ماشین الکترونیکی ابتدائی، یعنی ترانزیستور، این انقلاب بزرگ عملی نمی‌شود. و نیز بدون انسان‌هائی که لزوم اختراع آن را دریافتند. زیرا تاریخ افسانه‌ی جن و پری نیست و کشف ترانزیستور هم تصادفی معجزآسا نبوده است. حتی به عکس، گرچه اقبالش ناگهانی بود اما در جهان کمتر اختراعی هست که زمینه‌اش از پیش به این روشنی فراهم شده باشد.

الکتریسیته و الکترونیک

میان الکتریسیته و الکترونیک تفاوت درجه هست. الکتریسیته از الکترونها-این ذرات بسیار ریزی که به دور هسته‌ی اتم می‌گردند- به طور انبوه استفاده می‌کند، یعنی چمع آنها را به کار می‌گیرد. اما الکترونیک وارد اجزاء می‌شود و دسته‌های کوچک الکترون و حتی یک یک آنها را به کار می‌گیرد. تا پیش از جنگ جهانی دوم، برای تسلط بر این انبوه ذرات ریز فقط یک وسیله‌ی عملی در دست بشر بود، یعنی همان لامپ رادیوئی (لامپ سه قطبی) که لی‌دی فورست[۷] در سال ۱۹۰۶ آن را اختراع کرد. الکترونها در خلأ، میان قطب مثبت و منفی، حرکت می‌کنند. میان آنها یک صفحه‌ی مشبک قرار دارد که با قطع کردن جریان مقدار آن را تنظیم می‌کند. علامتی به صفحه‌ی مشبک می‌فرستند که چون از آن رد شود بزرگتر می‌شود. اما این دستگاه بسیار حسّاس و آسیب‌پذیر است و برای ایجاد خلأ مقدار زیادی انرژی به هدر می‌دهد. از این رو اندکی پیش از جنگ، دکتر ملوین‌جی‌کلی[۸]، مدیر پژوهش‌های آزمایشگاه‌های بل، تصمیم گرفت که باید به‌جای لامپ رادیوئی چیز دیگری اختراع شود. انگیزه‌ی این تصمیم هنرنمائی فنی و علمی نبود. مؤسسه‌ی بل یک مرکز تحقیقات دولتی نیست بلکه شرکتی خصوصی است که باید در برابر سهامدارانش جوابگو باشد. بودجه‌ی سالانه‌ی آن از ۳ میلیارد تومان تجاوز می‌کند و نزدیک به ۲۰۰۰ دکتر علوم و هفت هزار پژوهشگر در آن مشغول به کارند و از این رو در سراسر جهان شاید بزرگترین گروه علمی را در یک زمینه‌ی معین پژوهش جمع کرده باشد. این مجتمع عظیم چیزی نمی‌سازد، بلکه فقط به «تولید انیشه» می‌پردازد. اما البته اندیشه را باید بفروشد.

علم و تجارت

یکی از وظایف مهم این مجتمع پژوهشی این است که وسایلی بیابد تا بتواند ارتباط از طریق رسانه‌های گروهی را در امریکا هرچه بهتر به جریان بیاندازد به‌طوری که بازده آنها بیشتر شود. دکتر کلی گفته بود که تا پانزده سال دیگر رسانه‌های گروهی و ارتباط از راه دور در همه‌ی جهان چنان گسترشی پیدا خواهند کرد که امکانات موجود مطلقاً نمی‌توانند تقاضای بازار را برآورده کنند. حال چگونه به‌جای لامپ رادیوئی چیز دیگری بگذارند که هم محکم و هم کوچک باشد و در مصرف برق صرفه‌جویی کند؟ یک راه بیشتر نبود:

کتاب جمعه سال اول شماره اول صفحه ۱۵۰
کتاب جمعه سال اول شماره اول صفحه ۱۵۰

باید چاره‌ئی بیاندیشند که الکترون‌ها به‌جای اینکه در خلأ حرکت کنند در خود ماده، یعنی در جسم جامد، به حرکت درآیند. معمولاً چنین گمان می‌رود که دانشمند و سوداگر ذاتاً دو موجود متفاوتند، زیرا دانشمند آرمان پرستی است که فقط می‌خواهد علم را پیش ببرد و کاری ندارد به اینکه آیا اکتشافات و اختراعاتش به‌درد خواهند خورد یا نهف ولی سوداگر تصور می‌کند که می‌توان محصول معینی را به دانشمند سفارش داد تا برایش تولید کند. اختراع ترانزیستور مثال جالبی در ردّ این مدعاست و نشان می‌دهد که گاهی یک اختراع علمی نه این است و نه آن. این اختراع نه ثمره‌ی کنجکاوی‌های بی‌طمع علمی بود و نه حاصل حسابگری‌های سودجویانه‌ی تجاری. هیچ کس نخست نمی‌دانست که این اختراع چقدر خرج برمی‌دارد. در آغاز کار، پیش از آنکه روش ساخت آن تکمیل شود، قیمت یک ترانزیستور بیشتر از یک لامپ رایوئی تمام می‌شد، اما جوابگوی نیازی بود: نیاز انسانها به ارتباط با یکدیگر، که روز به‌روز گسترش بیشتری می‌یابد. هنگامی که هدف مشخّص شد، دیگر کسی به‌فکر نیافتاده که چند منزل یکی کند و به‌هر قیمتی شده است واسئل موجود را بهبود بخشد تا هر‌چه زودتر به‌مقصود برسند. حال که می‌بایست چیز دیگری بیابند، دانسته و اندیشیده فصل جدیدی در علم گشودند: فیزیک جامدات. در طی پیشرفت کار، که بروز جنگ آن را مدتی به تأخیر انداخت، علم و عل یکجا گردآمد تا به‌موفقیت انجامید. مدتی است که تکمیل دوربین تلوزیون رنگی تمام ترانزیستور به‌پایان رسیده است. وزن آن چند کیلوگرم بیشتر نیست و در یک کشو میز جا می‌گیرد. از بررسی جامدات اکنون به‌بررسی اجسام مشابه، مثلاً به‌بلورهای مایع، رسیده‌اند و به‌زودی تلوزیونهای مسطّحی از آن خواهند ساخت که می‌توان مثل تابلوهای نقاشی به‌دیوار آویزان کرد. ولی، مهمتر از همه، تجربه‌ئی است که از ماجراجوئی علمی اندوخته‌اند و اکنون، با پیش‌بینی نیازها، درباره‌ی آینده می‌اندیشند.

مخ برتر

فروش تلوزیون در جهان هر سال در حدود ۱۱ درصد افزایش می‌یابد و پیش‌بینی می‌شود که تا چهل سال دیگر به‌صد برابر امروز برسد. البته برای تعداد مکالمات تلفنی محدودیتی هست، اما مؤسسه‌ی بل مدتی است که روی دستگاهی به نام «ویزوفون»[۹] کار می‌کند. این دستگاه می‌تواند تصویر شما را در حین مکالمه‌ی تلفنی به مخاطبتان منتقل کند. و اما انتقال یک تصویر تلفنی معادل انتقال ۹۶ ارتباط عادی است. پیش‌بینی می‌شود که به‌زودی یک شبکه‌ی عظیم کامپیوتری در سراسر جهان به‌وجود آید. در نتیجه با استفاده از مغزهای الکترونیکی یک «مخ برتر» که مک‌لوهان آن را از پیش حدس زده بود بر جهان حاکم خواهد شد. البته معلوم نیست که آن روز را باید جشن گرفت یا عزا!

نور به جای سیم

چنین به نظر می‌رسد که در سی سال آینده ما به‌یک بن‌بست صنعتی، نظیر آنگه دکتر کلی در مورد لامپ رادیوئی گفته بود، خواهیم رسید. با این تفاوت که بن‌بست این بار همان وسیله‌ی انتقال پیام‌ها، یعنی امواج الکترومغناطیسی است. مؤسسه‌ی بل می‌خواهد دوباره از صفر شروع کند و یک دستگاه جدید ارتباطی بر مبنای تازه‌ئی تدارک ببیند و نور را جانشین سیم و رادیو کند. ارقام به‌خودی خود گویاست؛ با یک سیم تلفن از راه دور، به شیوه‌ی سنتی، می‌توان در یک زمان ۲۴ مکالمه انجام داد، با امواج کوتاه رادیوئی این رقم به ۱۲۰۰۰ و با امواج میلیمتری به ۲۵۰,۰۰۰ می‌رسد، ولی فرکانس امواج نوری به حدّی است که می‌تواند ۶ میلیارد مکالمه را در آن واحد انتقال دهد. حتی اگر بشر به یک هزارم این مقدار دست یابد این اختراع به زحمتش می‌ارزد. یعنی به اصطلاح بازار، سودآور خواهد بود. چند سالی است که بیش از هزار دانشمند و پژوهشگر در آزمایشگاه‌های بل برای اجرای این طرح کار می‌کنند و همه‌ی مراحل ارتباط، یعنی ارسال و انتقال و دریافت را مورد بررسی همه‌جانبه قرار داده‌اند. آیا از نور معمولی استفاده خواهند کرد، یا از

کتاب جمعه سال اول شماره اول صفحه ۱۵۱
کتاب جمعه سال اول شماره اول صفحه ۱۵۱

اشعه‌ی لیزر؟ آیا نور عادی می‌تواند از هوای آزاد عبور کند و موانعی مثل ابر و مه و غبار سدّ راهش نشوند؟ آیا «کابل نوری» مانند سیم تلفنی روزی مصداق پیدا خواهد کرد؟ وانگی، اساساً نور چیست؟ زیرا هنگامی که می‌خواهیم وارد زمینه‌ی تازه‌ئی بشویم باید از حلّ مسائل ظاهراً بدیهی شروع کنیم. مدتی است که، بر اثر پیشرفت‌های صنعتی اخیر، می‌توان ذرات مادّه را به وسیله‌ی نور به حرکت درآورد و یک قطعه موسیقی جاز را با اشعه‌ئی که در داخل یک لوله‌ی شیشه‌ئی حرکت می‌کند از گرام به بلندگو انتقال داد. لوله‌ی شیشه‌ئی اگر پر باشد مقدار زیادی از نور را به‌هدر می‌دهد. به همین سبب یک لوله‌ی مجوّف از سنگ کوارتز که قطر بیرونی‌اش یک دهم میلیمتر و قطر درونی‌اش شصت و پنج هزام میلیمتر است ساخته‌اند که می‌تواند علایم نوری را تا حدود ۱۰ کیلومتر منتقل کند. برای اینکه دستگاه «دخل و خرج کند» این مسافت باید به ۵۰ کیلومتر برسد. هنگامی که از پژوهشگران می‌پرسند که دست و پنجه نرم کردن با مسائلی که نمی‌شناسند آیا دشوار نیست، در جواب می‌گویند: «مسلماً بسیار دشوار است. اما هیچ کس در جهان در این کاری که ما می‌کنیم تجربه‌ئی ندارد. و ما مثل هرکس دیگر می‌توانیم از عهده‌ی آن برآییم.»

تعریف پیشرفت

به هر حال، عمده‌ی تجربیات علمی امروز متوجه ارتباط است. مردمشناسان این را به ما آموخته‌اند که تفاوت اساسی انسان با حیوان این است که می‌تواند با همنوع خود ارتباط برقرار کند. دو علمی که در قرن بیستم بیش از هر علم دیگری معرفت انسان را نسبت به‌خودش دگرگون ساخته و بزرگترین تأثیر را در اندیشه‌ی بشری کرده‌اند، یعنی زبانشناسی و مردمشناسی، متکی بر ارتباطند. اگر ارتباط نبود، آدمی هیچ نبود، زیرا به به آگاهی می‌رسید و نه به خودآگاهی. پیشرفت علمی و صنعتی نیز مدیون ارتباط است. اکنون دانشمندان می‌کوشند تا انسان را انسانی‌تر کنند. و بهترین تعریف پیشرفت همین است. فیروز همّت

پاورقی

  1. ^  Bardeen
  2. ^  W. Brattin
  3. ^  W. Shockley
  4. ^  Bell
  5. ^  Transfer resistor
  6. ^  J. Pierce
  7. ^  McLuhan
  8. ^  Lee De Forest
  9. ^  Melvin J. Kelly
  10. ^  Visophone