سخنی چند درباره زبان فارسی: تفاوت بین نسخهها
(در حال ویرایش (تاپایان ۱۴۰)) |
(در حال ویرایش (تاپایان ۱۴۱)) |
||
سطر ۲۱: | سطر ۲۱: | ||
آنچه همه میدانند این است که در سرزمین ایران، پیش از ظهور اسلام و غلبهٔ قوم عرب مردم بدین زبان سخن نمیگفتند. زبان فارسی '''دری'''، پس از فتح ایران به دست مسلمانان زبان رسمی و ادبی و فرهنگی ایرانیان شده است. ضمنا میدانیم که پیش از اسلام در ایران به زبان پهلوی سخن گفته و نوشته میشد. | آنچه همه میدانند این است که در سرزمین ایران، پیش از ظهور اسلام و غلبهٔ قوم عرب مردم بدین زبان سخن نمیگفتند. زبان فارسی '''دری'''، پس از فتح ایران به دست مسلمانان زبان رسمی و ادبی و فرهنگی ایرانیان شده است. ضمنا میدانیم که پیش از اسلام در ایران به زبان پهلوی سخن گفته و نوشته میشد. | ||
− | چون در این گفتار کوتاه نظر اصلی معطوف به زبان فارسی (دری) است و در حقیقت این سخنان مقدمهای برای بررسی شیوههای نثر فارسی است، از این روی به زبانهای باستانی و میانهٔ ایرانی - زبانی که مردم ایران از بدو اقامت در این سرزمین تا پیش از غلبهٔ | + | چون در این گفتار کوتاه نظر اصلی معطوف به زبان فارسی (دری) است و در حقیقت این سخنان مقدمهای برای بررسی شیوههای نثر فارسی است، از این روی به زبانهای باستانی و میانهٔ ایرانی - زبانی که مردم ایران از بدو اقامت در این سرزمین تا پیش از غلبهٔ اعراب بدانها سخن میگفتند - نمیپردازیم. برای ما همین قدر کافی است که بدانیم بیفاصله پیش از هجوم اعراب، در ایران به زبان '''پهلوی''' سخن گفته میشد؛ و دو قرن و نیم پس از آن تاریخ، نخستین اثر ادبی بازمانده از نیاکان ما به فارسی '''دری''' است. |
+ | |||
+ | اکنون باید ببینیم چرا زبان امروز ما را زبان '''دری''' میگویند و چگونه و از کی و در کجا یکباره صورت گرفت یا به مرور ایام در نواحی مختلف زبان '''پهلوی''' مرد و زبان '''دری''' جای گزین آن شد. | ||
+ | |||
+ | اینک به بحث دربارهٔ یکایک این مسائل بپردازیم: | ||
+ | |||
+ | '''چرا زبان امروز ما را «دری» میگویند؟''' | ||
+ | |||
+ | تاکنون پاسخی قانعکننده به این سوال داده نشده است. گفتهاند این زبان را بدان جهت '''دری''' میگفتهاند که کسانی که در '''دربار''' پادشاه بودند، بدان سخن گفتهاند؛ پس این کلمخ منسوب به '''حاضران دربار''' است. اما این وجه قانعکننده و رضایتبخش نیست. لیکن کسانی که این توضیح را دادهاند، اضافه میکنند که از بین لغات مردم مشرق، لغت اهل '''بلخ''' بر زبان '''دری''' غالب است. | ||
+ | |||
+ | از این قولها که بگذریم در نظم و نثر فارسی بعد از اسلام همواره زبان '''فارسی''' و '''دری''' معادل یکدیگر به کار رفته است و گویندگان و نویسندگان، این دو لفظ را مترادف یکدیگر میدانستهاند. شواهد این مطلب به فراوانی و در غالب کتابها یافت میشود و ما دو نمونه از آن را - یکی از حافظ و دیگری از سعدی - نقل میکنیم: | ||
+ | |||
+ | حافظ در مقطع غزل معروف خویش به مطلع: | ||
+ | |||
+ | {{شعر}} | ||
+ | {{ب|به هر که چهره بر افروخت دلبری داند | نه هر که آینهساز دسکندری داند}} | ||
+ | {{پایان شعر}} | ||
+ | |||
+ | چنین فرماید: | ||
+ | |||
+ | {{شعر}} | ||
+ | {{ب| شعر دلکش حافظ کسی بود آگاه | که لطف طبع و سخن گفتن '''دری''' داند}} | ||
+ | {{پایان شعر}} | ||
+ | |||
+ | و سعدی در غزلی به مطلع: | ||
+ | |||
+ | {{شعر}} | ||
+ | {{ب| من چون تو به دلبری ندیدم| گلبرگ، چنین طری{{نشان|۱}} ندیدم}} | ||
+ | {{پایان شعر}} | ||
+ | |||
+ | گوید: | ||
+ | |||
+ | |||
+ | {{شعر}} | ||
+ | {{ب| چون در دو رستهٔ دهانت| نظم سخن '''دری''' ندیدم}} | ||
+ | {{پایان شعر}} | ||
+ | |||
+ | و همین اندازه اطلاع، فعلا دربارهٔ نام زبان برای ما کافی است. | ||
+ | |||
+ | '''آیا زبان دری پیش از اسلام نیز وجود داشته است؟''' | ||
+ | |||
+ | آری، وجود داشته است؛ و چنانکه بعداً به تفصیل خواهیم گفت،مردم مشرق ایران بدین زبان سخن میگفتهاند. دلیل این | ||
+ | |||
+ | == پاورقیها == | ||
+ | {{پاورقی| ۱}} با طراوت | ||
+ | |||
[[رده:کتاب هفته]] | [[رده:کتاب هفته]] | ||
[[رده:کتاب هفته ۲۷]] | [[رده:کتاب هفته ۲۷]] | ||
[[رده:محمدجعفر محجوب]] | [[رده:محمدجعفر محجوب]] |
نسخهٔ ۱۵ آوریل ۲۰۱۴، ساعت ۲۰:۵۶
این مقاله در حال تایپ است. اگر میخواهید این مقاله را تایپ یا ویرایش کنید، لطفاً دست نگه دارید تا این پیغام حذف شود. |
از: دکتر محمدجعفر محجوب
زبانی که امروز مردم ایران بدان سخن میگویند و مینویسند، فارسی یا دری یا فارسی دری نامیده میشود و دارای میراث وسیع فرهنگی و ادبی نظم و نثر است.
کهنترین شعر عروضی فارسی از سال ۲۵۱ ه.ق. (هزار و صد و سی سال پیش) و سالخوردهترین نمونهٔ نثر آن از سال ۳۴۶ ه.ق. (هزار و سی و پنج سال قبل) برای ما به یادگار مانده و با وجود تاخت و تازهای گوناگون و فراوانی نظیر حمللات غوریان و سلاجقه و ترکان غز و بلای مغولان و یورش تیمور که بخشی عظیم از این گنجینهٔ گرانبهای بیکران را در آتش وحشیگیری و تاراج بسوخت، باز مقدار بسیار قابل اعتنا از آثار شاعران و نویسندگان و متفکران سلف فارسیزیان از گزند حادثه مصون مانده و به دست ما رسیده است.
آنچه همه میدانند این است که در سرزمین ایران، پیش از ظهور اسلام و غلبهٔ قوم عرب مردم بدین زبان سخن نمیگفتند. زبان فارسی دری، پس از فتح ایران به دست مسلمانان زبان رسمی و ادبی و فرهنگی ایرانیان شده است. ضمنا میدانیم که پیش از اسلام در ایران به زبان پهلوی سخن گفته و نوشته میشد.
چون در این گفتار کوتاه نظر اصلی معطوف به زبان فارسی (دری) است و در حقیقت این سخنان مقدمهای برای بررسی شیوههای نثر فارسی است، از این روی به زبانهای باستانی و میانهٔ ایرانی - زبانی که مردم ایران از بدو اقامت در این سرزمین تا پیش از غلبهٔ اعراب بدانها سخن میگفتند - نمیپردازیم. برای ما همین قدر کافی است که بدانیم بیفاصله پیش از هجوم اعراب، در ایران به زبان پهلوی سخن گفته میشد؛ و دو قرن و نیم پس از آن تاریخ، نخستین اثر ادبی بازمانده از نیاکان ما به فارسی دری است.
اکنون باید ببینیم چرا زبان امروز ما را زبان دری میگویند و چگونه و از کی و در کجا یکباره صورت گرفت یا به مرور ایام در نواحی مختلف زبان پهلوی مرد و زبان دری جای گزین آن شد.
اینک به بحث دربارهٔ یکایک این مسائل بپردازیم:
چرا زبان امروز ما را «دری» میگویند؟
تاکنون پاسخی قانعکننده به این سوال داده نشده است. گفتهاند این زبان را بدان جهت دری میگفتهاند که کسانی که در دربار پادشاه بودند، بدان سخن گفتهاند؛ پس این کلمخ منسوب به حاضران دربار است. اما این وجه قانعکننده و رضایتبخش نیست. لیکن کسانی که این توضیح را دادهاند، اضافه میکنند که از بین لغات مردم مشرق، لغت اهل بلخ بر زبان دری غالب است.
از این قولها که بگذریم در نظم و نثر فارسی بعد از اسلام همواره زبان فارسی و دری معادل یکدیگر به کار رفته است و گویندگان و نویسندگان، این دو لفظ را مترادف یکدیگر میدانستهاند. شواهد این مطلب به فراوانی و در غالب کتابها یافت میشود و ما دو نمونه از آن را - یکی از حافظ و دیگری از سعدی - نقل میکنیم:
حافظ در مقطع غزل معروف خویش به مطلع:
به هر که چهره بر افروخت دلبری داند | نه هر که آینهساز دسکندری داند |
چنین فرماید:
شعر دلکش حافظ کسی بود آگاه | که لطف طبع و سخن گفتن دری داند |
و سعدی در غزلی به مطلع:
من چون تو به دلبری ندیدم | گلبرگ، چنین طری[۱] ندیدم |
گوید:
چون در دو رستهٔ دهانت | نظم سخن دری ندیدم |
و همین اندازه اطلاع، فعلا دربارهٔ نام زبان برای ما کافی است.
آیا زبان دری پیش از اسلام نیز وجود داشته است؟
آری، وجود داشته است؛ و چنانکه بعداً به تفصیل خواهیم گفت،مردم مشرق ایران بدین زبان سخن میگفتهاند. دلیل این
پاورقیها
^ با طراوت