اتواپ را از گوالیل و بواریت خالی کردند!: تفاوت بین نسخهها
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
[[Image:1-153.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره اول صفحه ۱۵۳|کتاب جمعه سال اول شماره اول صفحه ۱۵۳]] | [[Image:1-153.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره اول صفحه ۱۵۳|کتاب جمعه سال اول شماره اول صفحه ۱۵۳]] | ||
+ | |||
+ | {{بازنگری}} | ||
چند سطری از «وقایع نعمتخان عالی» که تاریخی است از فتوحات بهادرشاه پسر اورنگ زینب در فتح حیدرآباد به سال ۱۰۹۷ هـ.ق میآوریم تا عبرتی برای فارسینویسی افاضل عربیدان باشد. | چند سطری از «وقایع نعمتخان عالی» که تاریخی است از فتوحات بهادرشاه پسر اورنگ زینب در فتح حیدرآباد به سال ۱۰۹۷ هـ.ق میآوریم تا عبرتی برای فارسینویسی افاضل عربیدان باشد. |
نسخهٔ ۱۴ آوریل ۲۰۱۰، ساعت ۱۰:۱۰
تایپ این مقاله تمام شده و آمادهٔ بازنگری است. اگر شما همان کسی نیستید که مقاله را تایپ کرده، لطفاً قبل از شروع به بازنگری صفحهٔ راهنمای بازنگری را ببینید (پیشنویس)، و پس از اینکه تمام متن را با تصاویر صفحات مقابله کردید و اشکالات را اصلاح کردید یا به بحث گذاشتید، این پیغام را حذف کنید. |
چند سطری از «وقایع نعمتخان عالی» که تاریخی است از فتوحات بهادرشاه پسر اورنگ زینب در فتح حیدرآباد به سال ۱۰۹۷ هـ.ق میآوریم تا عبرتی برای فارسینویسی افاضل عربیدان باشد.
«لطفاللهخان به لطایفالحیل از دریای قهار جمعیت آن مقهوران به کنار رسیده و از آن ورطه غوک وجودش به جستن جستن از کام نهنگ بلاخلاص یافت. یعنی به بهانه توپ انداختن به پناه عرابههای توپ خود را کشید، آنجا کمان جگرداری به کار برده توپچی را دل میداد و به فحوای این مصرعه: خالی کن و پر کن که همین میماند. آنقدر پر گفت که به شوق کلامش اتواپ را از گوالیل معظمه و بواریت موزنه خالی کردند.
مثنوی
گویند او دوید و پس توپ شد نهان
استغفرالله این غلط است آنچنان نبود
او حاجت دویدن و پنهان شدن نداشت
کز ابتدای معرکه خود در میان نبود
نزدیک توپ رفت و نمرد از صدای آن
ما را از این گیاه ضعیف این گمان نبود.