ملاحظاتی دربارهٔ کتاب «یی جینگ»: تفاوت بین نسخهها
(تا پایان ۶۵) |
|||
سطر ۴۴: | سطر ۴۴: | ||
اگر بخواهیم اصول فکری و فلسفی چین را بهسادهترین شکلی در یک «کلمه» خلاصه کنیم نقش ؟؟ بهدست میآید که مفهومی بسیار نزدیک بهمعنای '''پادشاه''' را بهذهن متبادر میکند. خطّ نخستین یا زیرین این نقش مفهمومِ '''زمین''' را در بردارد، خط دوم یا میانی مفهوم '''انسان''' را و خط سوم یا زبرین مفهومِ '''آسمان''' را: | اگر بخواهیم اصول فکری و فلسفی چین را بهسادهترین شکلی در یک «کلمه» خلاصه کنیم نقش ؟؟ بهدست میآید که مفهومی بسیار نزدیک بهمعنای '''پادشاه''' را بهذهن متبادر میکند. خطّ نخستین یا زیرین این نقش مفهمومِ '''زمین''' را در بردارد، خط دوم یا میانی مفهوم '''انسان''' را و خط سوم یا زبرین مفهومِ '''آسمان''' را: | ||
− | + | ::::آسمان ــــ | |
− | آسمان ــــ | ||
− | انسان ــــ | + | ::::انسان ــــ |
− | زمین ــــ | + | ::::زمین ــــ |
− | |||
− | + | ||
+ | اکنون این یه نیروی مجزّا از یکدیگر را بههم پیوند باید داد.- خط ارتباطی، به شکل ستون فقرات، این سه نیرو را به یکدیگر متصل میکند: ؟؟ در نظر '''کنفسیوس'''، این خط، مفهوم '''رهبری''' را بهذهن انتقال میدهد. متذکر این نکته باید بود که رهبر - در مفهوم کنفسیوسی خود - مردی است که حکومت نمیکند امّا شایستهترین مردان را برای ادارهٔ کشور برمیگزیند. '''رهبری''' در این معنا، ستون ارتباط میان '''زمین''' و انسان و '''آسمان''' را تشکیل میدهد. | ||
'''دائو'''گرایان که تکیه بر بیعملی میگذارند و در مفهوم '''خالی''' و '''هیچ''' بهکنکاش میپردازند، ستون ارتباط را «سازگاری میان سهنیرو» میدانند. در این برداشت «'''دائو''' کاری نمیکند، امّا همهٔ کارها کرده میشود.» - هیچ کس بهخورشید فرمان حرکت نداده است و فصول را کسی جابهجا نمیکند. در امر رابطهٔ میان '''زمین''' و '''انسان''' و '''آسمان''' هیچگونه دخالتی مجاز نیست: این سه، خودبهخود بهسازگاری میرسند. و در مکتب قانون، رهبر نه تنها ستون فقرات، بلکه خط زبرین را نیز در بر میگیرد، چرا که او '''ارادهٔ یگانه و مطلق''' است. | '''دائو'''گرایان که تکیه بر بیعملی میگذارند و در مفهوم '''خالی''' و '''هیچ''' بهکنکاش میپردازند، ستون ارتباط را «سازگاری میان سهنیرو» میدانند. در این برداشت «'''دائو''' کاری نمیکند، امّا همهٔ کارها کرده میشود.» - هیچ کس بهخورشید فرمان حرکت نداده است و فصول را کسی جابهجا نمیکند. در امر رابطهٔ میان '''زمین''' و '''انسان''' و '''آسمان''' هیچگونه دخالتی مجاز نیست: این سه، خودبهخود بهسازگاری میرسند. و در مکتب قانون، رهبر نه تنها ستون فقرات، بلکه خط زبرین را نیز در بر میگیرد، چرا که او '''ارادهٔ یگانه و مطلق''' است. | ||
سطر ۵۸: | سطر ۵۷: | ||
طبیعی است که در این مختصر، نیّت ما شرح و بسط زمینههای مختلف فکری در چین نیست، بلکه هدف صرفاً باز نمودن ارتباط آنها با این کتاب باستانی است. | طبیعی است که در این مختصر، نیّت ما شرح و بسط زمینههای مختلف فکری در چین نیست، بلکه هدف صرفاً باز نمودن ارتباط آنها با این کتاب باستانی است. | ||
− | چینیان، بهطور طبیعی مردمی معتقد بهاصالت مادّهاند. آنان طیّ هزاران سال آنچنان در جلوههای مختلف طبیعت باریک شدهاند که اگر بنا باشد صدای بالهای زنبور را بههنگام عشق ورزیدن و بههنگام چشیدن شهدِ گُل از | + | چینیان، بهطور طبیعی مردمی معتقد بهاصالت مادّهاند. آنان طیّ هزاران سال آنچنان در جلوههای مختلف طبیعت باریک شدهاند که اگر بنا باشد صدای بالهای زنبور را بههنگام عشق ورزیدن و بههنگام چشیدن شهدِ گُل از یکدیگر تفکیک کنند، در این امر توفیق مییابند و توفیق نیز یافتهاند. بدین گونه است که نگاه ساده و پاکیزهٔ '''لائوتزه''' و '''دائوگرایان''' بهطبیعت، بُعدی آنچنان معنوی بهخود میگیرد که تمامیِ ذهنیّتهای مشابه را در فرهنگهای پیرامون خویش تحت تاثیر قرار میدهد. |
+ | |||
+ | '''یی جینگ''' نیز حاوی چنین نگرشِ ساده و پاکیزهئی است. آدمیزادهئی در میان زمین و آسمان دستهایش را میگشاید و بدون حیلهگری یا عجز بهکار کشف مینشیند و اصولی میآفریند که مفاهیم سهل و ممتنع در آن گرد آمده و دوامش نیز راز پیروزی آن است:او '''زمین''' را '''مادر''' میبیند، و آن دو را در هم تلفیق میکند. '''مادر''' را به '''زن''' نزدیک میبیند، و این هر سه را در هم تلفی میکند. در '''زن''' خصلتهای '''مفعولی''' کشف میکند، و این هر چهار را در هم تلفیق میکند. آنگاه او را دارای خاصیّت '''باروری''' مییابد، و در این مفهوم در او بُعدِ '''فاعلی''' کشف میکند... و این همه را در هم میآمیزد و بهمفهومی میرسد که بهواژهٔ '''یین''' تاویل میشود: مفهومی که دیگر نه '''زن''' است نه '''مادر''' نه '''زمین''' و نه چیز دیگری، بلکه همهٔ آنهاست و هیچ یک از آنها؛ تنها و تنها '''یین''' است. | ||
+ | |||
+ | اکنون '''مَرد''' در برابر جفتش '''زن''' ایستاده است، '''پدر''' در برابر '''مادر'''، و در مفهوم مثالی: '''آسمان''' در برابر '''زمین'''. این، حضوری است که طبیعت او را '''فاعل''' آفریده: به '''زن''' عشق میورزد و در زمین دانه میکارد. و آنگاه، نیاز طبیعی او بهزن، هستهٔ نیروئی '''مفعولی''' را در '''مَرد''' پرورش میدهد: بر زمین ایستاده است و اسیر آن است، اسیر این فروتنِ پست افتاده. و اکنون مفهومی ساخته میشود که دیگر نه '''مرد''' است نه '''پدر''' نه '''آسمان''' و نه چیز دیگری، بلکه همهٔ آنهاست و هیچ یک از آنها؛ تنها و تنها '''یانگ Yang''' است. | ||
+ | |||
+ | اکنون لحظهئی بافتِ اسطورهئیِ نخستین را وا میگذاریم و اندکی در زمان پیش میآئیم تا در مدار حرکتِ تحولیِ ذهنیّت چینی، رابطهٔ این دو نیرو با یکدیگر و در یکدیگر و در ارتباط با مشتقات آنها را بنگریم: | ||
+ | |||
+ | '''یین''' و '''یانگ''' از انباشتگی محض و بیهویّت خارج میشوند و این '''انباشتگی محض'''، خود تکیهاش بر '''خالیِ محض''' است. در حقیقت، آنچه مارواء '''همه چیز''' است '''هیچ''' است. '''خالی محض''' است و از دورن این خالی، انباشتگی و پُریِ محض صادر میشود. امّا این '''انباشتگی محض''' حاوی هیچ معنائی نیست '''جز انباشتگی'''. از درون این انباشتگی نیروهای دوگانهٔ یین و یانگ صادر میشوند و در تبدیل مداومشان بهیکدیگر «ده هزار پدیده{{نشان|۱}} را | ||
− | * | + | *۶۶ |
[[رده:کتاب جمعه ۲۴]] | [[رده:کتاب جمعه ۲۴]] | ||
[[رده:کتاب جمعه]] | [[رده:کتاب جمعه]] |
نسخهٔ ۳۱ مارس ۲۰۱۲، ساعت ۱۴:۲۹
این مقاله در حال تایپ است. اگر میخواهید این مقاله را تایپ یا ویرایش کنید، لطفاً دست نگه دارید تا این پیغام حذف شود. |
مقالهای که میخوانید مختصری است دربارهی کتاب ییجینگ Yiking، یکی از نُه کتاب کلاسیک چین باستان. از این کتاب ترجمههای متعددی به زبانهای باختری در دست است و بهکرات مورد تحقیق و بررسی قرار گرفته و همچنان هر ساله آثاری تحقیقی دربارهٔ آن منتشر میشود.
این مختصر به هیچوجه شایستگی آن را ندارد که بهعنوان یک کار تحقیقی دربارهٔ ییجینگ تلقی شود، بهویژه که هنگام نگارش آن، به علت عدم دسترسی به منابع، از ذکر بسیاری نکات باارزش خودداری شده است.
لازم به تذکر است که بخشی از آنچه در اینمقاله آمده، از مجموعه درسهای استاد محترم، پروفسور ایزوتسوی ژاپنی، که در انجمن شاهنشاهی فلسفه سابق تدریس میکردند اقتباس شدهاست. ولی چون هیچگونه متنی از ایشان در اختیار من نبود و ضمناً همانطور که تذکر دادم در این لحظه دسترسی به هیچ منبعی ندارم تقاضای من این است که آنچه در اینجا نوشته شده صرفاً بهعنوان یک سلسله اطلاعات اوّلیه گرفته شود و تا زمانی که متنهای تحقیقی معتبرتری بهزبان فارسی ترجمه نشده است، خوانندگان تمامی این مطالب را با احتیاط تلقی کنند.
ش. پ
یی جینگ Yiking را، فقط علاقهٔ مفرطی که نخستین امپراتور چین چین شِه خوانگتی بهجادوگری داشت از خطر نابودی نجات میبخشد. شِه، پادشاه ایالت چین، با استفاده از خستگی ناشی از جنگهای چهارصدسالهٔ امیران ایالتهای مختلف، و با اتکاء به موقعیت ممتاز نظامی ایالت چین [که برای خارجیان تبدیل به نام تمامی کشور میشود] و با پشتوانهٔ قدرت و اعتماد بهنفس خود، بهکوتاه کردن دستِ تمامی امیران و ایجاد وحدت کشور، توفیق مییابد. آنگاه عنوانهای خوانگ و تی را از فرزانگان و خردمندان اساطیری بهوام میگیرد و میشود چین شِه خوانگ تی نخستین امپراتور چین- که قرار است اعقابش تا دههزار نسل بر آن کشور حکومت کنند، امّا سلسلهاش تنها بیست و دو سال دوام میآورد!
امپراتور، از میان عناصر پنجگانه، فضیلتهای آب را برگزیدهاست، جهت او شمال است و رنگ لباسها و پرچمهایش سیاه. این هر سه، آب و شمال و سیاه، به تمامی، خصلتهای ویژهٔ یین Yin را دربردارند. امپراتور با این گزینشها در حقیقت خطوط کلّی سیاستش را نیز تعیین میکند: سدها و حصارهای فراوانی بر رودِ زرد- بلای جان و مال مردم چین - میبندد و دیوار چین را که پیش از او به صورت قطعات پراکنده وجود دارد تکمیل میکند و بدینگونه میلیونها چینی را بهکشتن میدهد و به قولی نسلی را فدای دههزار نسل میکند. ـ او، آب و شمال را بیجهت برنگزیده است!
امپراتور همچنین میخواهد رعایای خود را وادارد که او را آغازگر تاریخ بشناسند و بپذیرند که همهچیز با او شروع میشود، و از این جهت تمامی آثار ادبی و هنری و فلسفی چین محکوم به فنا میشوند. هزاران هزار جلد کتاب خاکستر میگردد و صدها ادیب و متفکر و نویسنده طعمهٔ مرگ میشوند. امپراتور میخواهد به عمر جاودانی برسد، چرا که خود او میباید میوهٔ این کردهها را برداشت کند. پس، لشکری از جادوگران و پزشکان بهجستوجوی گیاهها و آبها و اکسیر جاودانگی بسیج میشوند.
یی جینگ بدینگونه است که از نابودی رهایی مییابد. کتاب باستانی چین که سده در سده مورد مشورت پادشاهان و ادیبان آن سرزمین قرارگرفته، خود را به امپراتور مغرور نیز تحمیل میکند، و با پشتسر نهادن این قران، متجاوز از هزار و دویست سال پس از او نیز به زندگی ادامه میدهد تا سرانجام به صورت میراث فرهنگ چین به تمامی فرهنگهای جهان سفر کند.
***
یی جینگ را - که به ئی چینگ و ئی کینگ نیز شهرت دارد - میتوان کتاب تحولات و تغییرات نامید: یی معنائی نزدیک به تغییرات یا تحولات یا جهشها دارد، و جینگ به معنای کتاب یا رساله است. ریشهٔ این کتاب در اعماق اسطورههای پنج هزار سالهٔ چین پنهان شده. براساس اسطوره، نخستین نقش هشتگانهای که پایهی این کتاب را تشکیل میدهد بر کاسهٔ سنگپشت باستانی حک شده بودهاست، هشت فرزانهٔ نخستین آن نقوش را کامل کردهاند و پادشاهی زندانی، به تدوین اصول آن همت گماشتهاست. و یی جینگ امروزین که در دست ماست به کُنفوسیوس نسبت داده شده.
کتاب شرح منطقی رفتارها و کردارهایی است که میتواند میان اعضای یک خانوادهٔ مثالی وجود داشته باشد. ریشهٔ نجومی آن بهخوبی مشخص و روشن است و بدون شک مطالعهٔ عقاید و اندیشههای فلسفی متفکران چینی بدون آشنائی کامل با این کتاب میسر نخواهد بود.
اگر بخواهیم اصول فکری و فلسفی چین را بهسادهترین شکلی در یک «کلمه» خلاصه کنیم نقش ؟؟ بهدست میآید که مفهومی بسیار نزدیک بهمعنای پادشاه را بهذهن متبادر میکند. خطّ نخستین یا زیرین این نقش مفهمومِ زمین را در بردارد، خط دوم یا میانی مفهوم انسان را و خط سوم یا زبرین مفهومِ آسمان را:
- آسمان ــــ
- انسان ــــ
- زمین ــــ
اکنون این یه نیروی مجزّا از یکدیگر را بههم پیوند باید داد.- خط ارتباطی، به شکل ستون فقرات، این سه نیرو را به یکدیگر متصل میکند: ؟؟ در نظر کنفسیوس، این خط، مفهوم رهبری را بهذهن انتقال میدهد. متذکر این نکته باید بود که رهبر - در مفهوم کنفسیوسی خود - مردی است که حکومت نمیکند امّا شایستهترین مردان را برای ادارهٔ کشور برمیگزیند. رهبری در این معنا، ستون ارتباط میان زمین و انسان و آسمان را تشکیل میدهد.
دائوگرایان که تکیه بر بیعملی میگذارند و در مفهوم خالی و هیچ بهکنکاش میپردازند، ستون ارتباط را «سازگاری میان سهنیرو» میدانند. در این برداشت «دائو کاری نمیکند، امّا همهٔ کارها کرده میشود.» - هیچ کس بهخورشید فرمان حرکت نداده است و فصول را کسی جابهجا نمیکند. در امر رابطهٔ میان زمین و انسان و آسمان هیچگونه دخالتی مجاز نیست: این سه، خودبهخود بهسازگاری میرسند. و در مکتب قانون، رهبر نه تنها ستون فقرات، بلکه خط زبرین را نیز در بر میگیرد، چرا که او ارادهٔ یگانه و مطلق است.
طبیعی است که در این مختصر، نیّت ما شرح و بسط زمینههای مختلف فکری در چین نیست، بلکه هدف صرفاً باز نمودن ارتباط آنها با این کتاب باستانی است.
چینیان، بهطور طبیعی مردمی معتقد بهاصالت مادّهاند. آنان طیّ هزاران سال آنچنان در جلوههای مختلف طبیعت باریک شدهاند که اگر بنا باشد صدای بالهای زنبور را بههنگام عشق ورزیدن و بههنگام چشیدن شهدِ گُل از یکدیگر تفکیک کنند، در این امر توفیق مییابند و توفیق نیز یافتهاند. بدین گونه است که نگاه ساده و پاکیزهٔ لائوتزه و دائوگرایان بهطبیعت، بُعدی آنچنان معنوی بهخود میگیرد که تمامیِ ذهنیّتهای مشابه را در فرهنگهای پیرامون خویش تحت تاثیر قرار میدهد.
یی جینگ نیز حاوی چنین نگرشِ ساده و پاکیزهئی است. آدمیزادهئی در میان زمین و آسمان دستهایش را میگشاید و بدون حیلهگری یا عجز بهکار کشف مینشیند و اصولی میآفریند که مفاهیم سهل و ممتنع در آن گرد آمده و دوامش نیز راز پیروزی آن است:او زمین را مادر میبیند، و آن دو را در هم تلفیق میکند. مادر را به زن نزدیک میبیند، و این هر سه را در هم تلفی میکند. در زن خصلتهای مفعولی کشف میکند، و این هر چهار را در هم تلفیق میکند. آنگاه او را دارای خاصیّت باروری مییابد، و در این مفهوم در او بُعدِ فاعلی کشف میکند... و این همه را در هم میآمیزد و بهمفهومی میرسد که بهواژهٔ یین تاویل میشود: مفهومی که دیگر نه زن است نه مادر نه زمین و نه چیز دیگری، بلکه همهٔ آنهاست و هیچ یک از آنها؛ تنها و تنها یین است.
اکنون مَرد در برابر جفتش زن ایستاده است، پدر در برابر مادر، و در مفهوم مثالی: آسمان در برابر زمین. این، حضوری است که طبیعت او را فاعل آفریده: به زن عشق میورزد و در زمین دانه میکارد. و آنگاه، نیاز طبیعی او بهزن، هستهٔ نیروئی مفعولی را در مَرد پرورش میدهد: بر زمین ایستاده است و اسیر آن است، اسیر این فروتنِ پست افتاده. و اکنون مفهومی ساخته میشود که دیگر نه مرد است نه پدر نه آسمان و نه چیز دیگری، بلکه همهٔ آنهاست و هیچ یک از آنها؛ تنها و تنها یانگ Yang است.
اکنون لحظهئی بافتِ اسطورهئیِ نخستین را وا میگذاریم و اندکی در زمان پیش میآئیم تا در مدار حرکتِ تحولیِ ذهنیّت چینی، رابطهٔ این دو نیرو با یکدیگر و در یکدیگر و در ارتباط با مشتقات آنها را بنگریم:
یین و یانگ از انباشتگی محض و بیهویّت خارج میشوند و این انباشتگی محض، خود تکیهاش بر خالیِ محض است. در حقیقت، آنچه مارواء همه چیز است هیچ است. خالی محض است و از دورن این خالی، انباشتگی و پُریِ محض صادر میشود. امّا این انباشتگی محض حاوی هیچ معنائی نیست جز انباشتگی. از درون این انباشتگی نیروهای دوگانهٔ یین و یانگ صادر میشوند و در تبدیل مداومشان بهیکدیگر «ده هزار پدیده[۱] را
- ۶۶