نقدی بر کتاب: عربستان بی‌سلاطین: تفاوت بین نسخه‌ها

از irPress.org
پرش به ناوبری پرش به جستجو
سطر ۱۹: سطر ۱۹:
 
کتاب‌هائی که دربارهٔ شبه جزیرهٔ عربستان در دوران معاصر نوشته شده‌اند، غالباً بیان کنندهٔ وضع موجود است. بعضی از آن‌ها گزارش‌های روزنامه‌ئی یا سفرنامه است. و بعضی دیگر حکایاتی سطحی بوده که با نثری زیبا، بر درک نادرست نویسنده سرپوش می‌گذارد، برخی دیگر به‌مثابهٔ نوشته‌های مستشرقینی است که ساده‌لوحانه تصور می‌کنند اطلاعات‌شان از اسلام قرون وسطائی، پیش فرض درستی برای شناخت دنیای عرب در زمان حال است. این کتاب‌ها را غالباً یا خادمین قدرت‌های بزرگ نوشته‌اند یا نویسندگان انقلابی؛ متأسفانه به‌نظر می‌رسد که حتّی نویسندگان انقلابی هم به‌رغم حُسن نیت‌شان علاوه بر آن‌ که بیش از حد با مسأله کلی برخورد کرده‌اند، اطلاعات‌شان هم نادرست است. به‌همین دلایل است که روبه‌رو شدن با کتاب بسیار مستند فرد هالیدی به‌نام''' عربستان بی‌سلاطین''' غیرمنتظره است. این کتاب بر پایه نقد اطلاعات دست دوم موجود و مشاهدات دست اول نویسنده‌ئی که زبان این منطقه را می‌داند، نگاشته شده است. خوبی دیگر این کتاب موضع‌گیری درست خالف‌گرای آن علیه مصالحه‌گرائی محافظه کار سرمایه‌داری غرب و مواضع رسمی آن است. با این همه این کتاب با آن که از دیدگاه یک مارکسیست انقلابی نوشته شده، از اسطوره‌های قراردادی چپ فاصله گرفته است. طغیان‌های جدید شبه جزیرهٔ عربستان نه فقط غربی‌ها بلکه همهٔ اعراب را هم گیج کرده است. به‌همین دلایل وجود این نوع کتاب‌های غیرمنتظره ضروری و مسرت‌بخش است.
 
کتاب‌هائی که دربارهٔ شبه جزیرهٔ عربستان در دوران معاصر نوشته شده‌اند، غالباً بیان کنندهٔ وضع موجود است. بعضی از آن‌ها گزارش‌های روزنامه‌ئی یا سفرنامه است. و بعضی دیگر حکایاتی سطحی بوده که با نثری زیبا، بر درک نادرست نویسنده سرپوش می‌گذارد، برخی دیگر به‌مثابهٔ نوشته‌های مستشرقینی است که ساده‌لوحانه تصور می‌کنند اطلاعات‌شان از اسلام قرون وسطائی، پیش فرض درستی برای شناخت دنیای عرب در زمان حال است. این کتاب‌ها را غالباً یا خادمین قدرت‌های بزرگ نوشته‌اند یا نویسندگان انقلابی؛ متأسفانه به‌نظر می‌رسد که حتّی نویسندگان انقلابی هم به‌رغم حُسن نیت‌شان علاوه بر آن‌ که بیش از حد با مسأله کلی برخورد کرده‌اند، اطلاعات‌شان هم نادرست است. به‌همین دلایل است که روبه‌رو شدن با کتاب بسیار مستند فرد هالیدی به‌نام''' عربستان بی‌سلاطین''' غیرمنتظره است. این کتاب بر پایه نقد اطلاعات دست دوم موجود و مشاهدات دست اول نویسنده‌ئی که زبان این منطقه را می‌داند، نگاشته شده است. خوبی دیگر این کتاب موضع‌گیری درست خالف‌گرای آن علیه مصالحه‌گرائی محافظه کار سرمایه‌داری غرب و مواضع رسمی آن است. با این همه این کتاب با آن که از دیدگاه یک مارکسیست انقلابی نوشته شده، از اسطوره‌های قراردادی چپ فاصله گرفته است. طغیان‌های جدید شبه جزیرهٔ عربستان نه فقط غربی‌ها بلکه همهٔ اعراب را هم گیج کرده است. به‌همین دلایل وجود این نوع کتاب‌های غیرمنتظره ضروری و مسرت‌بخش است.
  
'''عربستان بی‌سلاطین''' حوزهٔ تحقیقی جامعی دارد. کتاب به‌این صورت آغاز می‌شود که جنبش انقلابی عرب را در چهارچوب رشد مرکب و ناموزون اقتصاد سرمایه‌داری قرار داده، از تأثیرات آن بر مناطق کمربندی و واکنش مشابه مرکب و ناموزون در طبقات مختلف جهان عرب به‌طور کلی و شبه جزیرهٔ عربستان به‌طور اخص، سخن می‌گوید. پس از گزارشی کوتاه از رشد تاریخی این جامعهٔ شبه  
+
'''عربستان بی‌سلاطین''' حوزهٔ تحقیقی جامعی دارد. کتاب به‌این صورت آغاز می‌شود که جنبش انقلابی عرب را در چهارچوب رشد مرکب و ناموزون اقتصاد سرمایه‌داری قرار داده، از تأثیرات آن بر مناطق کمربندی و واکنش مشابه مرکب و ناموزون در طبقات مختلف جهان عرب به‌طور کلی و شبه جزیرهٔ عربستان به‌طور اخص، سخن می‌گوید. پس از گزارشی کوتاه از رشد تاریخی این جامعهٔ شبه جزیره‌ئی ارائه کرده است. این دو بخش مقدمه گونه، به‌تحلیلی از قسمت‌های مختلف این شبه جزیره منتهی می‌شود که در آن بر نفوذ امپریالیسم و جنبش انقلابی ناشی از آن، تاکید شده است. بخش‌های جداگانه‌ئی به‌عربستان سعودی، یمن شمالی، یمن جنوبی، سلطان‌نشین عمان و شورش ظفار (با یک بخش پر ارزش دربارهٔ جبهه خلقی رهائی بخش عمان و خلیج فارس)، کویت، بحرین و سایر دولت‌های کوچک‌تر حوزه خلیج که حتی نامشان هم مورد اختلاف است، اختصاص داده شده است. تحقیق هالیدی پیرامون عربستان با یک فصل اصولی در باب ایران، کشوری که به‌قول او سیاست نیمه‌امپریالیستی‌اش بخش مهمّی از سیاست شبه‌جزیره‌‌ئی را تشکیل می‌دهد، ادامه می‌یابد؛ در حالی که ترسیم شرایط واقعاً دشوار منطقه که با بودن آن‌ها احتمال پیروزی انقلاب در کشورهای حوزهٔ خلیج می‌رود، رابطه میان نظریه و عمل را تأئید می‌کند.
  
http://irpress.org/index.php?title=%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:22-126.jpg
+
تنظیم مطالب در این کتاب جای خالی باقی نمی‌گذارد: زیرنویس‌ها پُر از اطلاعات است و متن اصلی کتاب را با واقعیت قرین می‌کند و شامل مطالب اضافی بسیار و چندین نقشه و جدول آماری است. وانگهی در آخر کتاب پنج ضمیمه وجود دارد که عبارتند از فهرست اختصارات (که فوق‌العاده ضروری است). مطالب آماری دربارهٔ کشورهای مورد بحث در کتاب، مبادلهٔ نامه‌های متعدد میان دولت انگلستان و سلطان مسقط و عمان در سال ۱۹۵۸، برنامه سیاسی PFLOAG [جبههٔ خلق برای رهائی منطقهٔ خلیج فارس] در سال ۱۹۷۱، یک نامهٔ سرگشاده از جبههٔ خلق برای رهائی منطقهٔ خلیج فارس به‌مردم بریتانیا در سال ۱۹۷۰، یک راهنمای کوتاه برای مطالعه بیش‌تر و هم چنین آدرس گروه‌هائی که برای همبستگی با نیروهای انقلابی شبه جزیره عربستان همکاری می‌کنند.
 +
 
 +
==نفوذ سرمایه‌داری==
 +
 
 +
خلاصه کردن کتاب ممکن نیست چرا که در آن اطلاعات ناشناخته و یا کم شناخته‌ئی از احزاب گوناگون، جنبش‌ها و '''جبهه‌های رهائی بخش''' شبه جزیره گردآوری شده است، علاقمندان به‌اوضاع شبه جزیرهٔ عربستان حتی اگر با دیدگاه نویسنده هم موافق نباشند، از خواندن این کتاب بهره‌مند خواهند شد. بهترین شکل برخورد با این کتاب این است که همواره موضع نویسنده را در نظر داشته باشیم. موضع نویسنده ۱۸۰ درجه با موضع نوشته‌های محافظه‌کارانهٔ مرسوم فرق دارد و نویسنده خود آن را پنهان نمی‌کند. شاید بتوان اثبات کرد که روابط تولید سرمایه‌داری در عربستان همچنان که مارکس نیز در مورد دنیای مستعمراتی به‌طور کلی به‌آن قائل بود، در تحلیل نهائی دارای رشد مثبت بوده است. امّا بی‌شک این نفوذ به‌دلایل انسان‌دوستانهٔ مورد ادعای امپریالیست‌ها که برای توجیه دخالت‌های سیاسی و اقتصادی خود و به‌بهانه پیش راندن این ممالک از آن بهره‌جوئی می‌کنند، سرچشمه نمی‌گیرد. وانگهی نفوذ سرمایه‌داری چنان بدبختی و اختناقی را موجب شد که مردم منطقه فقط در مبارزه با مؤسساتی که این گونه پیشرفت‌ها را تحمیل می‌کنند می‌توانند از پیشرفت واقعی برخوردار شوند. این مبارزات و عکس‌العمل‌های خشونت آمیز علیه نفوذ سرمایه‌داری را شاید بتوان مثبت‌ترین پی‌آمدهای این نفوذ دانست. حتی در موردی مثل ایران که بالا رفتن سطح زندگی برای مردم فوق‌العاده گران تمام شده است. در حال حاضر نوع رشد این ممالک با اغتشاش عجیبی که در اقتصاد به‌وجود آورده، تنها محرک ایجاد مشقّت برای قشرهای فقیرتر جامعه بوده است. این کارها به‌قیمت استثمار کامل کشورهای همسایه یا ساکنان بومی انجام شده‌اند.
 +
 
 +
بنابراین نباید از حفظ '''ثبات''' در این کشورها پشتیبانی کرد. موقعیت طبقات جدید در این زائدهٔ محلیِ جدیدِ نظام سرمایه‌داری به‌گونه‌ئی است که می‌توانند سودهای کلان به‌چنگ آورند و شاید بخش‌هائی از طبقات محروم نیز از خرده‌ریزهای آن نصیبی ببرند. امّا حفظ ثبات در حقیقت به‌معنی حفظ اختناق و استثمار است: در بهترین شکل، رشد اقتصادی را محدود و در بدترین شکل، عقب‌افتادگی اقتصادی را تشدید می‌کند، اختلافات پی‌ در پی را به‌دنبال خواهد آورد و مردم را به‌شورش‌هائی وامی‌دارد که با استفاده از نیروهای متشکل دولت‌های محلی و قدرت‌های اصلی سرمایه‌داری وحشیانه سرکوب می‌شود. ما فقط می‌توانیم از جنبش‌هائی حمایت کنیم که در برابر این وحشیگر‌ها و ستمگری‌ها مقاومت می‌کند؛ وظیفه ما مبارزه با '''روحانیت جدیدی است که در عربستان شکوفا شده است'''.
 +
 
 +
کتاب را یک ضرامپریالیست انگلیسی نوشته است. نویسنده توجه خاصّی به‌اعمال انگلیسی‌ها در عربستان دارد، خاصه آن که دولت انگلیس می‌کوشد اعمالش را با توجیهات مزورانه یا انکار آن‌ها پنهان نگاه دارد. هالیدی با ترتیب خاصی پرده از راز کلیهٔ این سیاست‌ها برمی‌دارد و با لحن تندی پی‌آمدهای وحشیانهٔ سیاست انگلیس و بیدادگری‌هائی را که زیر پوشش این سیاست‌ها پنهان است، فهرست‌وار ارائه می‌کند. در حالی که شاید این افشاگری‌های دقیق، برای کتابی که چند دهه بعد از اتفاقات مشروح نوشته شده، لازم نباشند؛ با این وجود این اطلاعات ماهیت اقدامات فعلی را افشا می‌کند.
 +
 
 +
بحث اساسی دیگر این کتاب، که به‌نظر من اهمیت زیادی دارد و نویسنده بارها بدان پرداخته، همانا تصویری است که امروزه بسیار رایج است. و آن این است که کشورهای نفتی، قدرت‌های غربی را سرکیسه می‌کنند و در باب مطلب بیش از حد غلو شده است. هر چند که این موضوع واقعیت دارد امّا باید تأکید کنیم که این تصور، تصوری نیست که فقط در غرب وجود داشته باشد. بلکه بسیاری از ملی‌گرایان عرب و چپی‌های عرب نیز همین نظر را دارند. همان گونه که برخی از هواداران پروپاقرص «جهان سومی» جناح چپ اروپا نیز چنین می‌اندیشند. به‌نظر می‌رسد که هالیدی رژیم‌های محلی و مدافعان آن‌ها را ارائه دهندگان این نظریه می‌داند. امّا در حالی که مطمئناً می‌توان در این باب به‌بحث پرداخت، نباید فراموش کرد که این مدافعان با هم تفاوت دارند و همان طور که نویسنده نیز خود اعتراف می‌کند، این‌ها حداقل برخی اوقات خود را انقلابی می‌دانند.
 +
 
 +
در این زمینه هالیدی سخن از نیمه امپیالیسم به‌میان می‌آورد و استدلال می‌کند که امپیالیسم اخیراً شکلی گرفته است که کاملاً جدا از شکل مستعمراتی آن است. در بسیاری از کشورها، سرمایه‌داری که زیر سلطه قدرت‌های غربی قرار دارد، راه را برای شرکای جدید و جوان‌تر باز کرده و این روندی است که از طریق آن طبقات حاکم کشورهائی که قبلاً مستعمره بودند، با به‌دست آوردن استقلالی سیاسی، راه رسیدن به‌امتیازات اقتصادی معینی را در فرایند استثمار جهانی سرمایه‌داری کشف کرده‌اند. در عربستان سعودی و ایران، به‌علت سودهای اضافی کلانی که از نفت به‌دست می‌آید، این رابطهٔ جدید ساده‌تر است. بنابراین، بعضی از کشورهای سرمایه‌داری خاورمیانه را می‌توان نیمه‌ امپریالیست خواند. ارتش و طبقات حاکم این کشورها، این قدرت را به‌آن‌ها می‌دهد تا همچون قدرت‌های واسطه‌ئی درون مجموعهٔ نظام جهانی، عمل کنند. هالیدی فهرست این قبیل کشورها را چنین ارائه می‌دهد: ایران، عربستان، اردن و اسرائیل و سپس یونان، ترکیه، پاکستان و اتیوپی را که دولت‌های کمربندی خاورمیانه‌اند به آن‌ها اضافه می‌کند.
 +
 
 +
هالیدی، مفهوم نیمه‌امپریالیسم را برای انتقاد کردن از آنچه که او در اشتباه مکمل هم در شناخت انقلابیون می‌خواند، به‌کار می‌گیرد. آن‌هائی که معتقدند رها شدن از استعمار نوعی فریبکاری است و روابط استعماری کهنه به‌صورت نظامی دیگر با نام '''استعمارنو''' ادامه پیدا می‌کند؛ در واقع اختلاف بین نظام کهنه و نو را پنهان کرده و تصور می‌کنند که استعمار فقط شکل نفوذ امپریالیستی است. از طرف دیگر آن‌هائی که (مثل چین و شوروی) گذار از مستعمره بودن را همان گذار پیشرفته و ضدامپریالیستی می‌دانند، در توضیح این اختلافات غلو می‌کنند، این گونه کشورها فرضیات یکسانی را در باب هویت امپریالیسم و استعمارگرائی به‌کار می‌گیرند. در واقع این دو دسته دچار یک خطا هستند که همانا ابراز رضایت از شکست سرمایه‌داری است، که در واقع هنوز به‌وقوع نپیوسته است، و لذا چنین تصوری فقط می‌تواند پی‌آمدهای سیاسی مضری داشته باشد.
 +
 
 +
==اختلافات==
 +
 
 +
در کتاب برخی مسائل مطرح شده است که من در باب طرح آن با مؤلف موافق نیستم و هم‌چنین نکات دقیقی نیز وجود دارد که قصد دارم دربارهٔ آن مطالبی بنویسم. مطالب خود را با بعضی نکات کلی‌تر شروع می‌کنم و خصوصاً می‌پردازم به دو واژه که مؤلف به‌کار برده است و عبارتند از '''امپریالیسم''' و '''امپریالیست'''. شاید در اینجا نویسنده خواسته خوانندگان انگلوساکسون و سازشکار را دچار ضربه کند با این همه، هالیدی به‌خلاف بسیاری از نویسندگان، این زحمت را به‌خود می‌دهد که روشن سازد واژهٔ امپریالیسم را به‌چه معنی به‌کار برده است:‌ «نظامی که در قرن نوزدهم به‌ظهور پیوست و از طریق آن دولت‌های سرمایه‌داری پیشرفته‌تر (یعنی کشورهای صنعتی شده)، جهان کم‌تر پیشرفته را استثمار کرده و [منابع آن را] به‌کار گرفتند». این تعریف قابل دفاع است و از تعریف لنین در باب امپریالیسم گرفته شده، امّا همان طور که غالباً اشاره می‌کند اشکالاتی نیز دارد. این تعریف می‌رساند که امپریالیسم کاملاً متفاوت از سایر انواع استثمار بوده و تحت انقیاد درآوردن مردم از طریق دولت قوی‌تر است، و این به‌نوعی ابهام منجر می‌شود. کسانی که با تاریخ پیش از قرن نوزدهم سر و کار ندارند، می‌توانند خلائی را که این تعریف میان امپریالیسم مدرن و اشکال قدیمی‌تر غلبه و انقیاد ایجاد می‌کند را (از قبیل آن چه معمولاً در باب امپریالیسم مقدونیه‌ئی و رومی می‌خوانیم) نادیده بگیرند. امّا چنین خطای کوچک لغوی می‌تواند افراد ساده را (که شامل بسیاری از انقلابیون هم می‌شود) به‌این تصور هدایت کند هیچ یک از دولت‌‌های غیر سرمایه‌داری معاصر نمی‌تواند به‌استثمار و سرکوب سایر دولت‌ها بپردازد. این مطلب در زمینه دیگری هم بروز می‌کند. یعنی وقتی که هالیدی در دو یا سه مورد عبارت امپریالیسم را به‌صورتی ناشیانه و اسطوره‌ئی به‌کار می‌گیرد، یعنی همان طور که میان چپی‌ها عمومیت دارد. این کار، پدیدهٔ مشخص امپریالیسم و ظهور آن را در سطوح سیاسی و اقتصادی دیگرگون کرده، هم‌چون مفهومی جلوه‌گر می‌سازد که حیات مخصوص به‌]خود داشته و ظاهراً در شخصیت و ارادهٔ خود غرق شده است. این نوع برخورد، امپریالیسم را به‌نوعی توطئهٔ جهانی سازمان یافته تبدیل می‌کند که یک مرکز تخیلی راه انداخته است. مثلاً همان طور که نازی‌ها در مورد اتحاد یهودی-کاتولیک-ماسونیک می‌اندیشیدند یا کمونیست‌های زیر نفوذ استالین در مورد تروتسکیست‌ها و راستی‌ها در اتحاد با سرویس‌های مخفی امپریالیست‌ها، تصور می‌کردند. مثلاً هالیدی مدعی است که از اوایل قرن نوزدهم '''امپریالیسم''' (اگر راجع به انگلیس‌ها صحبت می‌کند، چرا فقط نمی‌گوید، انگلستان) این هدف (!) را داشته که «شبه‌ جزیره را به‌یک فسیل تبدیل کرده و آن را منزوی کند». در واقع بازرگانان انگلیسی می‌خواستند کالاهای خود را به‌فروش رسانند، و سیاستمداران انگلیسی می‌خواستند از بازرگانان و از مسیر مسافرت به‌هندوستان مراقبت کنند. همان گونه که هالیدی در قسمت‌های دیگر کتاب نشان می‌دهد، فسیل شدن و منزوی شدن، معلول سیاست‌های دیگری بود. لزومی ندارد که تحلیل‌هائی ارائه بدهیم که در بهترین شکل مبهم بوده و فقط در خدمت گرایش طبیعی موجود میان چپی‌ها باشد، یعنی تحلیل‌هائی با همهٔ تأثیرات جریان‌های اجتماعی، هم‌چون طرح‌های بداندیشانه‌ئی برخورد می‌کند که از نظر اخلاقی قابل شماتت است.
 +
 
 +
می‌خواهم انتقادات دقیق‌تری بکنم. این انتقادات مربوط به‌مطالبی است که در مرکز ثقل توجه نویسنده نیست. اوّل از همه، ناشران باید برای فقدان یک فهرست اعلام و هم‌چنین فهرست نقشه‌ها، مورد انتقاد قرار گیرند. وانگهی اگر اشتباه نکنم، دو
 +
 
 +
http://irpress.org/index.php?title=%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:22-130.jpg

نسخهٔ ‏۱۳ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۵:۲۲

کتاب جمعه سال اول شماره ۲۲ صفحه ۱۲۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۲ صفحه ۱۲۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۲ صفحه ۱۲۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۲ صفحه ۱۲۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۲ صفحه ۱۲۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۲ صفحه ۱۲۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۲ صفحه ۱۲۸
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۲ صفحه ۱۲۸
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۲ صفحه ۱۲۹
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۲ صفحه ۱۲۹
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۲ صفحه ۱۳۰
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۲ صفحه ۱۳۰
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۲ صفحه ۱۳۱
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۲ صفحه ۱۳۱
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۲ صفحه ۱۳۲
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۲ صفحه ۱۳۲

ماکسیم رودنسون

ترجمهٔ:‌آزاده کتاب‌هائی که دربارهٔ شبه جزیرهٔ عربستان در دوران معاصر نوشته شده‌اند، غالباً بیان کنندهٔ وضع موجود است. بعضی از آن‌ها گزارش‌های روزنامه‌ئی یا سفرنامه است. و بعضی دیگر حکایاتی سطحی بوده که با نثری زیبا، بر درک نادرست نویسنده سرپوش می‌گذارد، برخی دیگر به‌مثابهٔ نوشته‌های مستشرقینی است که ساده‌لوحانه تصور می‌کنند اطلاعات‌شان از اسلام قرون وسطائی، پیش فرض درستی برای شناخت دنیای عرب در زمان حال است. این کتاب‌ها را غالباً یا خادمین قدرت‌های بزرگ نوشته‌اند یا نویسندگان انقلابی؛ متأسفانه به‌نظر می‌رسد که حتّی نویسندگان انقلابی هم به‌رغم حُسن نیت‌شان علاوه بر آن‌ که بیش از حد با مسأله کلی برخورد کرده‌اند، اطلاعات‌شان هم نادرست است. به‌همین دلایل است که روبه‌رو شدن با کتاب بسیار مستند فرد هالیدی به‌نام عربستان بی‌سلاطین غیرمنتظره است. این کتاب بر پایه نقد اطلاعات دست دوم موجود و مشاهدات دست اول نویسنده‌ئی که زبان این منطقه را می‌داند، نگاشته شده است. خوبی دیگر این کتاب موضع‌گیری درست خالف‌گرای آن علیه مصالحه‌گرائی محافظه کار سرمایه‌داری غرب و مواضع رسمی آن است. با این همه این کتاب با آن که از دیدگاه یک مارکسیست انقلابی نوشته شده، از اسطوره‌های قراردادی چپ فاصله گرفته است. طغیان‌های جدید شبه جزیرهٔ عربستان نه فقط غربی‌ها بلکه همهٔ اعراب را هم گیج کرده است. به‌همین دلایل وجود این نوع کتاب‌های غیرمنتظره ضروری و مسرت‌بخش است.

عربستان بی‌سلاطین حوزهٔ تحقیقی جامعی دارد. کتاب به‌این صورت آغاز می‌شود که جنبش انقلابی عرب را در چهارچوب رشد مرکب و ناموزون اقتصاد سرمایه‌داری قرار داده، از تأثیرات آن بر مناطق کمربندی و واکنش مشابه مرکب و ناموزون در طبقات مختلف جهان عرب به‌طور کلی و شبه جزیرهٔ عربستان به‌طور اخص، سخن می‌گوید. پس از گزارشی کوتاه از رشد تاریخی این جامعهٔ شبه جزیره‌ئی ارائه کرده است. این دو بخش مقدمه گونه، به‌تحلیلی از قسمت‌های مختلف این شبه جزیره منتهی می‌شود که در آن بر نفوذ امپریالیسم و جنبش انقلابی ناشی از آن، تاکید شده است. بخش‌های جداگانه‌ئی به‌عربستان سعودی، یمن شمالی، یمن جنوبی، سلطان‌نشین عمان و شورش ظفار (با یک بخش پر ارزش دربارهٔ جبهه خلقی رهائی بخش عمان و خلیج فارس)، کویت، بحرین و سایر دولت‌های کوچک‌تر حوزه خلیج که حتی نامشان هم مورد اختلاف است، اختصاص داده شده است. تحقیق هالیدی پیرامون عربستان با یک فصل اصولی در باب ایران، کشوری که به‌قول او سیاست نیمه‌امپریالیستی‌اش بخش مهمّی از سیاست شبه‌جزیره‌‌ئی را تشکیل می‌دهد، ادامه می‌یابد؛ در حالی که ترسیم شرایط واقعاً دشوار منطقه که با بودن آن‌ها احتمال پیروزی انقلاب در کشورهای حوزهٔ خلیج می‌رود، رابطه میان نظریه و عمل را تأئید می‌کند.

تنظیم مطالب در این کتاب جای خالی باقی نمی‌گذارد: زیرنویس‌ها پُر از اطلاعات است و متن اصلی کتاب را با واقعیت قرین می‌کند و شامل مطالب اضافی بسیار و چندین نقشه و جدول آماری است. وانگهی در آخر کتاب پنج ضمیمه وجود دارد که عبارتند از فهرست اختصارات (که فوق‌العاده ضروری است). مطالب آماری دربارهٔ کشورهای مورد بحث در کتاب، مبادلهٔ نامه‌های متعدد میان دولت انگلستان و سلطان مسقط و عمان در سال ۱۹۵۸، برنامه سیاسی PFLOAG [جبههٔ خلق برای رهائی منطقهٔ خلیج فارس] در سال ۱۹۷۱، یک نامهٔ سرگشاده از جبههٔ خلق برای رهائی منطقهٔ خلیج فارس به‌مردم بریتانیا در سال ۱۹۷۰، یک راهنمای کوتاه برای مطالعه بیش‌تر و هم چنین آدرس گروه‌هائی که برای همبستگی با نیروهای انقلابی شبه جزیره عربستان همکاری می‌کنند.

نفوذ سرمایه‌داری

خلاصه کردن کتاب ممکن نیست چرا که در آن اطلاعات ناشناخته و یا کم شناخته‌ئی از احزاب گوناگون، جنبش‌ها و جبهه‌های رهائی بخش شبه جزیره گردآوری شده است، علاقمندان به‌اوضاع شبه جزیرهٔ عربستان حتی اگر با دیدگاه نویسنده هم موافق نباشند، از خواندن این کتاب بهره‌مند خواهند شد. بهترین شکل برخورد با این کتاب این است که همواره موضع نویسنده را در نظر داشته باشیم. موضع نویسنده ۱۸۰ درجه با موضع نوشته‌های محافظه‌کارانهٔ مرسوم فرق دارد و نویسنده خود آن را پنهان نمی‌کند. شاید بتوان اثبات کرد که روابط تولید سرمایه‌داری در عربستان همچنان که مارکس نیز در مورد دنیای مستعمراتی به‌طور کلی به‌آن قائل بود، در تحلیل نهائی دارای رشد مثبت بوده است. امّا بی‌شک این نفوذ به‌دلایل انسان‌دوستانهٔ مورد ادعای امپریالیست‌ها که برای توجیه دخالت‌های سیاسی و اقتصادی خود و به‌بهانه پیش راندن این ممالک از آن بهره‌جوئی می‌کنند، سرچشمه نمی‌گیرد. وانگهی نفوذ سرمایه‌داری چنان بدبختی و اختناقی را موجب شد که مردم منطقه فقط در مبارزه با مؤسساتی که این گونه پیشرفت‌ها را تحمیل می‌کنند می‌توانند از پیشرفت واقعی برخوردار شوند. این مبارزات و عکس‌العمل‌های خشونت آمیز علیه نفوذ سرمایه‌داری را شاید بتوان مثبت‌ترین پی‌آمدهای این نفوذ دانست. حتی در موردی مثل ایران که بالا رفتن سطح زندگی برای مردم فوق‌العاده گران تمام شده است. در حال حاضر نوع رشد این ممالک با اغتشاش عجیبی که در اقتصاد به‌وجود آورده، تنها محرک ایجاد مشقّت برای قشرهای فقیرتر جامعه بوده است. این کارها به‌قیمت استثمار کامل کشورهای همسایه یا ساکنان بومی انجام شده‌اند.

بنابراین نباید از حفظ ثبات در این کشورها پشتیبانی کرد. موقعیت طبقات جدید در این زائدهٔ محلیِ جدیدِ نظام سرمایه‌داری به‌گونه‌ئی است که می‌توانند سودهای کلان به‌چنگ آورند و شاید بخش‌هائی از طبقات محروم نیز از خرده‌ریزهای آن نصیبی ببرند. امّا حفظ ثبات در حقیقت به‌معنی حفظ اختناق و استثمار است: در بهترین شکل، رشد اقتصادی را محدود و در بدترین شکل، عقب‌افتادگی اقتصادی را تشدید می‌کند، اختلافات پی‌ در پی را به‌دنبال خواهد آورد و مردم را به‌شورش‌هائی وامی‌دارد که با استفاده از نیروهای متشکل دولت‌های محلی و قدرت‌های اصلی سرمایه‌داری وحشیانه سرکوب می‌شود. ما فقط می‌توانیم از جنبش‌هائی حمایت کنیم که در برابر این وحشیگر‌ها و ستمگری‌ها مقاومت می‌کند؛ وظیفه ما مبارزه با روحانیت جدیدی است که در عربستان شکوفا شده است.

کتاب را یک ضرامپریالیست انگلیسی نوشته است. نویسنده توجه خاصّی به‌اعمال انگلیسی‌ها در عربستان دارد، خاصه آن که دولت انگلیس می‌کوشد اعمالش را با توجیهات مزورانه یا انکار آن‌ها پنهان نگاه دارد. هالیدی با ترتیب خاصی پرده از راز کلیهٔ این سیاست‌ها برمی‌دارد و با لحن تندی پی‌آمدهای وحشیانهٔ سیاست انگلیس و بیدادگری‌هائی را که زیر پوشش این سیاست‌ها پنهان است، فهرست‌وار ارائه می‌کند. در حالی که شاید این افشاگری‌های دقیق، برای کتابی که چند دهه بعد از اتفاقات مشروح نوشته شده، لازم نباشند؛ با این وجود این اطلاعات ماهیت اقدامات فعلی را افشا می‌کند.

بحث اساسی دیگر این کتاب، که به‌نظر من اهمیت زیادی دارد و نویسنده بارها بدان پرداخته، همانا تصویری است که امروزه بسیار رایج است. و آن این است که کشورهای نفتی، قدرت‌های غربی را سرکیسه می‌کنند و در باب مطلب بیش از حد غلو شده است. هر چند که این موضوع واقعیت دارد امّا باید تأکید کنیم که این تصور، تصوری نیست که فقط در غرب وجود داشته باشد. بلکه بسیاری از ملی‌گرایان عرب و چپی‌های عرب نیز همین نظر را دارند. همان گونه که برخی از هواداران پروپاقرص «جهان سومی» جناح چپ اروپا نیز چنین می‌اندیشند. به‌نظر می‌رسد که هالیدی رژیم‌های محلی و مدافعان آن‌ها را ارائه دهندگان این نظریه می‌داند. امّا در حالی که مطمئناً می‌توان در این باب به‌بحث پرداخت، نباید فراموش کرد که این مدافعان با هم تفاوت دارند و همان طور که نویسنده نیز خود اعتراف می‌کند، این‌ها حداقل برخی اوقات خود را انقلابی می‌دانند.

در این زمینه هالیدی سخن از نیمه امپیالیسم به‌میان می‌آورد و استدلال می‌کند که امپیالیسم اخیراً شکلی گرفته است که کاملاً جدا از شکل مستعمراتی آن است. در بسیاری از کشورها، سرمایه‌داری که زیر سلطه قدرت‌های غربی قرار دارد، راه را برای شرکای جدید و جوان‌تر باز کرده و این روندی است که از طریق آن طبقات حاکم کشورهائی که قبلاً مستعمره بودند، با به‌دست آوردن استقلالی سیاسی، راه رسیدن به‌امتیازات اقتصادی معینی را در فرایند استثمار جهانی سرمایه‌داری کشف کرده‌اند. در عربستان سعودی و ایران، به‌علت سودهای اضافی کلانی که از نفت به‌دست می‌آید، این رابطهٔ جدید ساده‌تر است. بنابراین، بعضی از کشورهای سرمایه‌داری خاورمیانه را می‌توان نیمه‌ امپریالیست خواند. ارتش و طبقات حاکم این کشورها، این قدرت را به‌آن‌ها می‌دهد تا همچون قدرت‌های واسطه‌ئی درون مجموعهٔ نظام جهانی، عمل کنند. هالیدی فهرست این قبیل کشورها را چنین ارائه می‌دهد: ایران، عربستان، اردن و اسرائیل و سپس یونان، ترکیه، پاکستان و اتیوپی را که دولت‌های کمربندی خاورمیانه‌اند به آن‌ها اضافه می‌کند.

هالیدی، مفهوم نیمه‌امپریالیسم را برای انتقاد کردن از آنچه که او در اشتباه مکمل هم در شناخت انقلابیون می‌خواند، به‌کار می‌گیرد. آن‌هائی که معتقدند رها شدن از استعمار نوعی فریبکاری است و روابط استعماری کهنه به‌صورت نظامی دیگر با نام استعمارنو ادامه پیدا می‌کند؛ در واقع اختلاف بین نظام کهنه و نو را پنهان کرده و تصور می‌کنند که استعمار فقط شکل نفوذ امپریالیستی است. از طرف دیگر آن‌هائی که (مثل چین و شوروی) گذار از مستعمره بودن را همان گذار پیشرفته و ضدامپریالیستی می‌دانند، در توضیح این اختلافات غلو می‌کنند، این گونه کشورها فرضیات یکسانی را در باب هویت امپریالیسم و استعمارگرائی به‌کار می‌گیرند. در واقع این دو دسته دچار یک خطا هستند که همانا ابراز رضایت از شکست سرمایه‌داری است، که در واقع هنوز به‌وقوع نپیوسته است، و لذا چنین تصوری فقط می‌تواند پی‌آمدهای سیاسی مضری داشته باشد.

اختلافات

در کتاب برخی مسائل مطرح شده است که من در باب طرح آن با مؤلف موافق نیستم و هم‌چنین نکات دقیقی نیز وجود دارد که قصد دارم دربارهٔ آن مطالبی بنویسم. مطالب خود را با بعضی نکات کلی‌تر شروع می‌کنم و خصوصاً می‌پردازم به دو واژه که مؤلف به‌کار برده است و عبارتند از امپریالیسم و امپریالیست. شاید در اینجا نویسنده خواسته خوانندگان انگلوساکسون و سازشکار را دچار ضربه کند با این همه، هالیدی به‌خلاف بسیاری از نویسندگان، این زحمت را به‌خود می‌دهد که روشن سازد واژهٔ امپریالیسم را به‌چه معنی به‌کار برده است:‌ «نظامی که در قرن نوزدهم به‌ظهور پیوست و از طریق آن دولت‌های سرمایه‌داری پیشرفته‌تر (یعنی کشورهای صنعتی شده)، جهان کم‌تر پیشرفته را استثمار کرده و [منابع آن را] به‌کار گرفتند». این تعریف قابل دفاع است و از تعریف لنین در باب امپریالیسم گرفته شده، امّا همان طور که غالباً اشاره می‌کند اشکالاتی نیز دارد. این تعریف می‌رساند که امپریالیسم کاملاً متفاوت از سایر انواع استثمار بوده و تحت انقیاد درآوردن مردم از طریق دولت قوی‌تر است، و این به‌نوعی ابهام منجر می‌شود. کسانی که با تاریخ پیش از قرن نوزدهم سر و کار ندارند، می‌توانند خلائی را که این تعریف میان امپریالیسم مدرن و اشکال قدیمی‌تر غلبه و انقیاد ایجاد می‌کند را (از قبیل آن چه معمولاً در باب امپریالیسم مقدونیه‌ئی و رومی می‌خوانیم) نادیده بگیرند. امّا چنین خطای کوچک لغوی می‌تواند افراد ساده را (که شامل بسیاری از انقلابیون هم می‌شود) به‌این تصور هدایت کند هیچ یک از دولت‌‌های غیر سرمایه‌داری معاصر نمی‌تواند به‌استثمار و سرکوب سایر دولت‌ها بپردازد. این مطلب در زمینه دیگری هم بروز می‌کند. یعنی وقتی که هالیدی در دو یا سه مورد عبارت امپریالیسم را به‌صورتی ناشیانه و اسطوره‌ئی به‌کار می‌گیرد، یعنی همان طور که میان چپی‌ها عمومیت دارد. این کار، پدیدهٔ مشخص امپریالیسم و ظهور آن را در سطوح سیاسی و اقتصادی دیگرگون کرده، هم‌چون مفهومی جلوه‌گر می‌سازد که حیات مخصوص به‌]خود داشته و ظاهراً در شخصیت و ارادهٔ خود غرق شده است. این نوع برخورد، امپریالیسم را به‌نوعی توطئهٔ جهانی سازمان یافته تبدیل می‌کند که یک مرکز تخیلی راه انداخته است. مثلاً همان طور که نازی‌ها در مورد اتحاد یهودی-کاتولیک-ماسونیک می‌اندیشیدند یا کمونیست‌های زیر نفوذ استالین در مورد تروتسکیست‌ها و راستی‌ها در اتحاد با سرویس‌های مخفی امپریالیست‌ها، تصور می‌کردند. مثلاً هالیدی مدعی است که از اوایل قرن نوزدهم امپریالیسم (اگر راجع به انگلیس‌ها صحبت می‌کند، چرا فقط نمی‌گوید، انگلستان) این هدف (!) را داشته که «شبه‌ جزیره را به‌یک فسیل تبدیل کرده و آن را منزوی کند». در واقع بازرگانان انگلیسی می‌خواستند کالاهای خود را به‌فروش رسانند، و سیاستمداران انگلیسی می‌خواستند از بازرگانان و از مسیر مسافرت به‌هندوستان مراقبت کنند. همان گونه که هالیدی در قسمت‌های دیگر کتاب نشان می‌دهد، فسیل شدن و منزوی شدن، معلول سیاست‌های دیگری بود. لزومی ندارد که تحلیل‌هائی ارائه بدهیم که در بهترین شکل مبهم بوده و فقط در خدمت گرایش طبیعی موجود میان چپی‌ها باشد، یعنی تحلیل‌هائی با همهٔ تأثیرات جریان‌های اجتماعی، هم‌چون طرح‌های بداندیشانه‌ئی برخورد می‌کند که از نظر اخلاقی قابل شماتت است.

می‌خواهم انتقادات دقیق‌تری بکنم. این انتقادات مربوط به‌مطالبی است که در مرکز ثقل توجه نویسنده نیست. اوّل از همه، ناشران باید برای فقدان یک فهرست اعلام و هم‌چنین فهرست نقشه‌ها، مورد انتقاد قرار گیرند. وانگهی اگر اشتباه نکنم، دو

http://irpress.org/index.php?title=%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:22-130.jpg