دیدگاههای شولوخُف دربارهٔ: ادبیات و زندگی، نوشتهٔ خلاق و نقد ادبی: تفاوت بین نسخهها
جز |
|||
سطر ۳۸: | سطر ۳۸: | ||
− | + | == پاورقیها == | |
# {{پاورقی|۱}}Literatura i zhizn | # {{پاورقی|۱}}Literatura i zhizn |
نسخهٔ ۱۲ دسامبر ۲۰۱۱، ساعت ۰۹:۲۲
این مقاله در حال تایپ است. اگر میخواهید این مقاله را تایپ یا ویرایش کنید، لطفاً دست نگه دارید تا این پیغام حذف شود. |
نوشتهٔ: ل. یاکیمنکو
ترجمهٔ م. ساغرنیا
نویسندگان بزرگ همیشه میراثی بیش از آثارشان از خود بهجا میگذارند. اینان، هر کدام تصوّر خود را از ماهیت هنر، روانشناسی نوشتهٔ خلاق، ساخت هنری و سایر مقولات هنر بهشیوهئی خاص و متفاوت از دیگران بیان میکنند، و بدین ترتیب از طریق برخوردی ویژه با جهان هستی، زیر نهاد و فرضیهٔ هنر را میسازند.
هرگز خارج از این مقولات ساخت نظام کلی و کامل مفاهیم زیبائیشناسی هنری که از جامعیت برخوردار باشد، امکانپذیر نیست. این مفاهیم، شناخت ما را از آثار نویسنده و استعداد و خلاقیت هنری او گسترش میبخشد؛ و درکمان را از مفهوم و ماهیت هنر غنیتر میکند.
شولوخُف بهندرت، و آن هم با اکراه از فرایند حقیقی نوشتهٔ خلاق سخن میگوید. از نظر شولوخُف، این فرایند و پویش تجربهئی است شخصی و خاص هر نویسنده، و از این رو است که او کمتر بهتأکید از آن سخن گفته است. اما در گفتههای شولوخُف و سخنانی که این جا و آن جا بهمیان آورده است، سخنانی که اغلب هم بحث انگیز بوده است، اشارههائی میتوان یافت که در آن، با تأکیدی خاص، مسائل و مفاهیم اساسی زیبائیشناسی را مورد بحث قرار داده است.
یکی از مهمترین و عمدهترین مسائلی که در پایگاه اندیشهٔ شولوخُف همواره جائی ویژه و اهمیتی بسزا داشته است، رابطهٔ میان ادبیات و زندگی است.
شولوخُف در پیامی بهمناسبت انتشار روزنامهٔ ادبیات و زندگی[۱]، که اوّلین شمارهاش در ۱۹۵۸ منتشر شد، مینویسد: «نام روزنامه خود نشاندهندهٔ هدف و شیوهئی است که در پیش دارد. دیگر هنگام آن رسیده است که ادبیات را با زندگی آشتی دهید.»
زندگی از دیدگاه شولوخُف، سرچشمهٔ زاینده و پایانناپذیر آفرینش و خلاقیت هنری است؛ و شولوخُف خود حتی برای یک لحظه نیز نمیتواند کارش را بدون تماس و رابطهٔ مداوم با مردم، مردمی که بعدها در آثارش تجلّی میکنند، تصور کند. همین جا اشاره کنیم که برای شولوخُف در این راه هیچ اجبار و تحمیلی در میان نیست: این ارتباط، یعنی رابطهٔ زندگی و مردم، برای شولوخُف یک نیاز درونی است و نه امری تحمیلی که وظیفهٔ اجتماعیش آن را ایجاب کند.
شولوخُف همیشه و در همه حال با زندگی و مردم تماس و ارتباط دارد: خواه هنگامی که مینویسد، و خواه هنگامی که بهاردوگاه یک کالخوز سفر میکند و شبهنگام با رانندگان تراکتور، کنار آتش اردوگاهشان، بهحرف مینشیند. خواه هنگامی که در خیابان بهیک آشنای قدیمی برمیخورد و سر سخن را با او باز میکند، و خواه هنگامی که بهماهیگیری یا شکار میرود، همه جا و در همه حال مردم در اندیشهٔ او حضور دارند. شولوخُف هر جا که باشد همواره با مردم و در میان مردمی است که شیفتهوار دوستشان دارد و دوستش دارند. مردم همیشه و در همه حال در نظر او رسمیت دارند. این دوست
پاورقیها
- ^ Literatura i zhizn