معصیت غیرقابل استغفار کشیش آندره*: تفاوت بین نسخهها
جز |
|||
سطر ۱۹: | سطر ۱۹: | ||
و ملائک شانهئی بالا میانداختند و شیرفهمش میکردند که بیخود خون خودش را کثیف نکند: «حرص و جوشِ مساعده نخور آقا کشیش، مقدمات دادرسیت را جور میکنند!» | و ملائک شانهئی بالا میانداختند و شیرفهمش میکردند که بیخود خون خودش را کثیف نکند: «حرص و جوشِ مساعده نخور آقا کشیش، مقدمات دادرسیت را جور میکنند!» | ||
+ | |||
+ | البته کشیش بیش از دیگر عوام کالانعام از تصور روز سئوال در وحشت بود، امّا مسأله این است که در سراسر کتاب اعمالش حتی شائبهٔ مختصر گناهی هم وجود نداشت. آندره از آن کشیشهای اُسْطُقُس داری بود که شرح و تفصیلات شان را بارها و بارها از زبان نویسندگان مختلف شنیدهایم: موهای سفید بلند، صدای لرزان، و روحی معصوم و نیالوده. - یکی از آن ارواح درجهٔ یک. | ||
+ | |||
+ | سالها به دنبال هم میآمدند و میرفتند و کشیش آندره همان طور بلاتکلیف در «توقیف احتیاطی برزخ» علّاف بود. | ||
+ | |||
+ | این اواخر معاونی هم با کشیش «هم بند» شده بود که خودش امیدوار بود بعد از یک ده هزار سالی بتواند مشمول عفو و رحمت الهی بشود و جُل و پلاسش را از برزخ بیرون بکشد. بینوا در جریان یکی از جشنهای سالیانه دامن لبّادهاش لای یک چرخ سُرسُره گیر کرده از وحشت دچار حملهٔ قلبی شده بود، و تو برزخ، جلو پای کشیش آندره، از عالم باقی سر درآورده بود. آن ملعون با کشیش آندره دربارهٔ «آن توریهای اصیل ساخت '''بروکسل»''' اختلاط میکرد، هرچند که آندره در آن معصومیت مطلق و چشم و گوش بستگیِ کودکوارش نمیتوانست از تفاوت دامنهای توری با دامنهای معمولی سردربیاورد. | ||
+ | |||
+ | ملائک دوروبرش بال بال میزند، به حالش دل میسوزاندند و سرودهای ساختهٔ آباء کلیسا را برایش دَم میگرفتند. گاه گداری هم بهاش توصیه میکردند که «یک جوری سعی کنید در رسیدگی به پروندهتان تسریع بشود. اصلاً چرا برنمیدارید مستقیماً یک عریضه به جبرئیل بنویسید؟» | ||
+ | |||
+ | و بالاخره هم براساس همین نصایح مشفقانهٔ ملائک بود که کشیش برداشت تقاضانامهئی به شرح زیر تحریر کرد: | ||
+ | |||
+ | :::::'''مقام منیع دادگاه معدلت بنیان دَمِ آخر، دام ظّله.''' | ||
+ | :::::'''الاحقر، روح کشیش آندرهٔ خاکسار، با اظهار نهایت بندگی، بهدلائل مشروحهٔ ذیل تقاضای خروج از برزخ را تقدیم مینماید:''' | ||
+ | :::::'''الف. - حقیر هرچه در حافظه خوض و غور میکند مشاهده و ملاحظه مینماید که به عون الـله مطلقاً فعلی یا قصدی که بتواند به نحواً منالانحاء تعبیر به معصیت شود نداشته و همواره محمولهٔ حیات خود را در همان مسیری حمل نموده که اناجیل مقدسه ارشاد کردهاند.''' | ||
+ | :::::'''ب. - دلیل بر طهارتِ او، شهادتِ مسیو پالوسکا، رئیس بلدیّهٔ ناحیه است که فعلاً در بخش حبس تأدیبی دوزخ، جزوِ عملهٔ دیگ جوش نمره ۲۳۵ شامل بوده مسئوول بادبزنهاست.''' | ||
+ | :::::'''ج. - رفتار حمیدهٔ عاری از سیّئات این داعی میتواند به وسیلهٔ سرکار معین نایب لوکتا – ابوابجمعی ژاندارمری – که در ملکوت آسمانها جلو در بند پنجم به نگهبانی گماشته شده است نیز تأیید شود.''' | ||
+ | :::::'''د. - این حقیر یک «چشمهٔ معجزه» کشف کرده است که از آب آن یتیم خانهها و زندانِ اطفال معصیت کار را مجاز مشروب میکند.''' | ||
+ | :::::'''هـ. - این حقیر دورهٔ طلبگی را با درجهٔ «بسیار خوب» به اختتام رسانده و در حال حاضر نیز، به شهادت مدیر مکتب، در جوار ملائک به مراقبت از کودکان ابجدخوانِ ساکن دوزخ مشغول میباشد.''' | ||
+ | :::::'''و. - این کمترین بندهٔ اَب و ابن و روحالقدس، به عنوان پدران ما که در آسمانهایند، السنهٔ مقدسهٔ لاتین و یونانی و عبری و ارمنی را کما هو حقه تحصیلات کرده است.''' | ||
+ | :::::'''برمبنای دلائل فوقالاشعار خاضعانه تقاضای ترخیص از برزخ را دارد و ملزم و متعهد میشود که در صورت رسیدگی لازم به این عریضه جهد خواهد کرد خود را لایق عطف توجه آن مقام منیع نشان بدهد.''' | ||
+ | |||
+ | عریضهٔ کشیش آندره، رفته نرفته به او عودت داده شد و ملک سروش (که قبلاً در بسیط زمین هم پادو بود) به او توضیح داد که: «عریضه باید ظَهرنویسی مشخصات داشته باشد.» | ||
+ | |||
+ | کشیش همان جا چمبک زد و فیالحال پشتِ عریضه نوشت: | ||
+ | :::::'''از روحالاحقر، کشیش آندره، ساکن برزخ.''' | ||
+ | :::::'''خلاصهٔ عریضه: درخواست استخلاص از برزخ.''' | ||
+ | :::::'''مشروح دلایل، ذیل عناوینِ ابجد هوّز... الخ.''' | ||
+ | |||
+ | باری کشیش در سالروز رحلتش جوابی دریافت کرد (چرا که حتی روی زمین هم تشبثّات آدمیزاد پیش از این تاریخ به جائی نمیرسید!) - نامهٔ جوابیّه به شرح زیر بود: | ||
نسخهٔ ۱۰ نوامبر ۲۰۱۱، ساعت ۰۹:۴۸
این مقاله در حال تایپ است. اگر میخواهید این مقاله را تایپ یا ویرایش کنید، لطفاً دست نگه دارید تا این پیغام حذف شود. |
یاروسلاو هاشک
کشیش آندره درست از هیجده سال پیش به این ور در برزخ علّاف بود بی این که دست کم خودش بداند چرا.
هنوز رأی دادگاه باری دربارهٔ او صادر نشده بود حال آنکه در این سالهای آخر، شمار مخلوقاتی که به طور «ترانزیت» در برزخ به سر میبردند به نحو چشمگیری کاهش پیدا کرده بود. بسیاری از ارواح خبیثه هم، رسیده نرسیده، دندان قروچه کنان راهی دوزخ میشدند. اما کشیش آندره هیجده سالی میشد که آنجا در بلاتکلیفی سر میکرد.
در طول این مدت جناب کشیش یواش یواش دل و جرأتی پیدا کرده بود. پارهئی وقتها از ملائک میپرسید: «آخر برای چه این داعی را این جا معطّل گذاشتهاید برادران؟»
و ملائک شانهئی بالا میانداختند و شیرفهمش میکردند که بیخود خون خودش را کثیف نکند: «حرص و جوشِ مساعده نخور آقا کشیش، مقدمات دادرسیت را جور میکنند!»
البته کشیش بیش از دیگر عوام کالانعام از تصور روز سئوال در وحشت بود، امّا مسأله این است که در سراسر کتاب اعمالش حتی شائبهٔ مختصر گناهی هم وجود نداشت. آندره از آن کشیشهای اُسْطُقُس داری بود که شرح و تفصیلات شان را بارها و بارها از زبان نویسندگان مختلف شنیدهایم: موهای سفید بلند، صدای لرزان، و روحی معصوم و نیالوده. - یکی از آن ارواح درجهٔ یک.
سالها به دنبال هم میآمدند و میرفتند و کشیش آندره همان طور بلاتکلیف در «توقیف احتیاطی برزخ» علّاف بود.
این اواخر معاونی هم با کشیش «هم بند» شده بود که خودش امیدوار بود بعد از یک ده هزار سالی بتواند مشمول عفو و رحمت الهی بشود و جُل و پلاسش را از برزخ بیرون بکشد. بینوا در جریان یکی از جشنهای سالیانه دامن لبّادهاش لای یک چرخ سُرسُره گیر کرده از وحشت دچار حملهٔ قلبی شده بود، و تو برزخ، جلو پای کشیش آندره، از عالم باقی سر درآورده بود. آن ملعون با کشیش آندره دربارهٔ «آن توریهای اصیل ساخت بروکسل» اختلاط میکرد، هرچند که آندره در آن معصومیت مطلق و چشم و گوش بستگیِ کودکوارش نمیتوانست از تفاوت دامنهای توری با دامنهای معمولی سردربیاورد.
ملائک دوروبرش بال بال میزند، به حالش دل میسوزاندند و سرودهای ساختهٔ آباء کلیسا را برایش دَم میگرفتند. گاه گداری هم بهاش توصیه میکردند که «یک جوری سعی کنید در رسیدگی به پروندهتان تسریع بشود. اصلاً چرا برنمیدارید مستقیماً یک عریضه به جبرئیل بنویسید؟»
و بالاخره هم براساس همین نصایح مشفقانهٔ ملائک بود که کشیش برداشت تقاضانامهئی به شرح زیر تحریر کرد:
- مقام منیع دادگاه معدلت بنیان دَمِ آخر، دام ظّله.
- الاحقر، روح کشیش آندرهٔ خاکسار، با اظهار نهایت بندگی، بهدلائل مشروحهٔ ذیل تقاضای خروج از برزخ را تقدیم مینماید:
- الف. - حقیر هرچه در حافظه خوض و غور میکند مشاهده و ملاحظه مینماید که به عون الـله مطلقاً فعلی یا قصدی که بتواند به نحواً منالانحاء تعبیر به معصیت شود نداشته و همواره محمولهٔ حیات خود را در همان مسیری حمل نموده که اناجیل مقدسه ارشاد کردهاند.
- ب. - دلیل بر طهارتِ او، شهادتِ مسیو پالوسکا، رئیس بلدیّهٔ ناحیه است که فعلاً در بخش حبس تأدیبی دوزخ، جزوِ عملهٔ دیگ جوش نمره ۲۳۵ شامل بوده مسئوول بادبزنهاست.
- ج. - رفتار حمیدهٔ عاری از سیّئات این داعی میتواند به وسیلهٔ سرکار معین نایب لوکتا – ابوابجمعی ژاندارمری – که در ملکوت آسمانها جلو در بند پنجم به نگهبانی گماشته شده است نیز تأیید شود.
- د. - این حقیر یک «چشمهٔ معجزه» کشف کرده است که از آب آن یتیم خانهها و زندانِ اطفال معصیت کار را مجاز مشروب میکند.
- هـ. - این حقیر دورهٔ طلبگی را با درجهٔ «بسیار خوب» به اختتام رسانده و در حال حاضر نیز، به شهادت مدیر مکتب، در جوار ملائک به مراقبت از کودکان ابجدخوانِ ساکن دوزخ مشغول میباشد.
- و. - این کمترین بندهٔ اَب و ابن و روحالقدس، به عنوان پدران ما که در آسمانهایند، السنهٔ مقدسهٔ لاتین و یونانی و عبری و ارمنی را کما هو حقه تحصیلات کرده است.
- برمبنای دلائل فوقالاشعار خاضعانه تقاضای ترخیص از برزخ را دارد و ملزم و متعهد میشود که در صورت رسیدگی لازم به این عریضه جهد خواهد کرد خود را لایق عطف توجه آن مقام منیع نشان بدهد.
عریضهٔ کشیش آندره، رفته نرفته به او عودت داده شد و ملک سروش (که قبلاً در بسیط زمین هم پادو بود) به او توضیح داد که: «عریضه باید ظَهرنویسی مشخصات داشته باشد.»
کشیش همان جا چمبک زد و فیالحال پشتِ عریضه نوشت:
- از روحالاحقر، کشیش آندره، ساکن برزخ.
- خلاصهٔ عریضه: درخواست استخلاص از برزخ.
- مشروح دلایل، ذیل عناوینِ ابجد هوّز... الخ.
باری کشیش در سالروز رحلتش جوابی دریافت کرد (چرا که حتی روی زمین هم تشبثّات آدمیزاد پیش از این تاریخ به جائی نمیرسید!) - نامهٔ جوابیّه به شرح زیر بود:
پاورقی
* این داستان، نخستین بار به سال ۱۹۰۸ میلادی به چاپ رسیده است.